|

«شرق»، سوء‌محاسبه‌های متوالی رئیس‌جمهور آمریکا را واکاوی می‌کند

رؤیای شکست‌خورده ترامپ

پنج ماه پس از بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، روند ناکامی‌های سیاست خارجی او همچنان ادامه دارد و این ناکامی‌ها ابعاد گسترده‌تری یافته‌اند. وعده ترامپ برای پایان‌دادن به جنگ در اوکراین که یکی از اصلی‌ترین محورهای تبلیغاتی او در انتخابات بود، همچنان به صورت عملی محقق نشده است. در خاورمیانه نیز اوضاع نه‌تنها بهتر نشده، بلکه معادلات در منطقه به‌ویژه در غزه به مراتب پیچیده‌تر و پرتنش‌تر شده‌اند.

رؤیای شکست‌خورده ترامپ

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

‌شرق: پنج ماه پس از بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، روند ناکامی‌های سیاست خارجی او همچنان ادامه دارد و این ناکامی‌ها ابعاد گسترده‌تری یافته‌اند. وعده ترامپ برای پایان‌دادن به جنگ در اوکراین که یکی از اصلی‌ترین محورهای تبلیغاتی او در انتخابات بود، همچنان به صورت عملی محقق نشده است. در خاورمیانه نیز اوضاع نه‌تنها بهتر نشده، بلکه معادلات در منطقه به‌ویژه در غزه به مراتب پیچیده‌تر و پرتنش‌تر شده‌اند.

از سوی دیگر، رقابت تجاری با چین که به نوعی جنگ تعرفه‌ای فرسایشی تبدیل شده است، همچنان ادامه دارد و عملا نشانه‌ای از کاهش تنش یا پایان‌یافتن این رقابت در افق نزدیک دیده نمی‌شود. اما از همه مهم‌تر، سیاست ترامپ در قبال ایران، نقطه‌ای است که به وضوح بن‌بستی آشکار و خطرناک را نمایان کرده است. ترامپ که در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش به طور یک‌جانبه از توافق هسته‌ای با ایران خارج شد و تحریم‌های شدیدی علیه تهران اعمال کرد، اکنون بر این باور غلط پافشاری می‌کند که می‌تواند با تکیه بر فشارهای نظامی اسرائیل و سلسله حملات و تجاوزات هدفمند به تأسیسات نظامی و هسته‌ای ایران، تهران را به پای میز مذاکره‌ای بکشاند که نهایتا منجر به تسلیم کامل جمهوری اسلامی در برابر خواسته‌های واشنگتن شود.

این تحلیل ساده‌انگارانه، دست‌کم دو خطای استراتژیک بزرگ را در خود دارد: نخست، نادیده‌گرفتن عمق و مقاومت ساختاری نظام ایران که ریشه در هویت سیاسی، تاریخی و فرهنگی این کشور دارد؛ و دوم، بی‌توجهی به پویایی‌های پیچیده منطقه‌ای و واکنش‌های احتمالی که هرگونه فشار نظامی شدید را می‌تواند به جنبشی فراگیر و ملی‌گرایانه در داخل ایران تبدیل کند.

ترامپ تصور می‌کند که می‌تواند از میان زنجیره‌ای از ناکامی‌های جهانی خود، حداقل یک پیروزی تبلیغاتی بزرگ را با انعقاد یک توافق هسته‌ای جدید -هرچند تحمیلی و یک‌جانبه- کسب کند و این موفقیت می‌تواند اعتبار سیاسی او را در داخل آمریکا ارتقا دهد. اما شواهد و تحولات میدانی و دیپلماتیک نشان می‌دهد این راهبرد نه‌تنها به نتیجه نخواهد رسید، بلکه احتمال تشدید تنش‌ها و افزایش احتمال بروز درگیری‌های گسترده‌تر و منطقه‌ای را به طور درخورتوجهی افزایش داده است. حملات اسرائیل به تأسیسات ایران، که به‌ظاهر تحت حمایت ضمنی یا صریح آمریکا انجام می‌شود، به جای اینکه تهران را تضعیف کند، درواقع باعث تقویت وحدت داخلی و افزایش همبستگی ملی در برابر دشمن خارجی شده است. شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» که بار دیگر در خیابان‌های تهران به گوش می‌رسد، گویای یک واکنش خودجوش و قدرتمند به این فشارهاست. تحلیلگران منطقه‌ای و بین‌المللی معتقدند که این اقدامات نظامی اسرائیل و حمایت آمریکا از آنها، نه‌تنها ایران را به عقب‌نشینی وادار نمی‌کند، بلکه تحریک‌کننده تلاش‌های ایران برای پیشبرد برنامه هسته‌ای و حتی تقویت فعالیت‌های مخفیانه در این حوزه خواهد بود.

از سوی دیگر، این وضعیت باعث شده است که متحدان آمریکا در خاورمیانه نیز نگرانی‌های عمیقی را درباره افزایش بی‌ثباتی و خطر وقوع یک جنگ منطقه‌ای فراگیر مطرح کنند. هزینه‌های سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی این درگیری‌ها برای آمریکا به‌سرعت در حال افزایش است و حتی بخش درخورتوجهی از پایگاه حامیان ترامپ در آمریکا، به‌ویژه در میان جناح راست و محافظه‌کار، درباره ورود آمریکا به چنین جنگی هشدار داده‌اند. این اختلافات داخلی و انتقادات از سیاست‌های خارجی ترامپ، اوضاع را برای کاخ سفید پیچیده‌تر کرده و احتمال دارد که موجب تضعیف موقعیت او در صحنه سیاسی آمریکا نیز شود. در نهایت، می‌توان گفت که سیاست فشار حداکثری و اتکا به راهکار نظامی در قبال ایران، نه‌تنها به اهداف تعیین‌شده نمی‌رسد، بلکه می‌تواند خاورمیانه را به آستانه بحرانی بزرگ‌تر و پرهزینه‌تر سوق دهد.

ترامپ با اصرار بر راهبردی که بیش از هر چیز بر تبلیغات و نمایش قدرت استوار است، ریسک می‌کند که ورق سیاست خارجی آمریکا در منطقه به طور جدی برگشته و علاوه بر افزایش تنش‌ها، منافع استراتژیک آمریکا را نیز به خطر بیندازد. در شرایطی که جهان به‌شدت به دنبال یافتن راه‌حل‌های دیپلماتیک و پایدار برای بحران‌های پیچیده است، ادامه سیاست فشار و تشدید تنش، تنها به بی‌ثباتی بیشتر و بروز فجایع انسانی و امنیتی بیشتر منجر خواهد شد.

 وندی شرمن: تحلیل اشتباه ترامپ و توهم تسلیم ایران

پیرو این خط تحلیل، وندی شرمن، مذاکره‌کننده ارشد پیشین آمریکا در مذاکرات هسته‌ای، صراحتا اعلام می‌کند اقدام دونالد ترامپ در خروج از برجام، مسیر دیپلماسی با ایران را از بین برد و واشنگتن را به موقعیتی سوق داد که امروز در آن گرفتار شده است. شرمن که در گفت‌وگویی با شبکه سی‌ان‌ان پس از حمله اخیر اسرائیل به ایران سخن می‌گفت، با اشاره به خاطرات دوران حمله آمریکا به عراق هشدار داد که ماجراهای نظامی این‌چنینی می‌توانند به‌سرعت از کنترل خارج شوند. او با اشاره به تجربیات گذشته اذعان دارد «همه ما گمان می‌کردیم آمریکا می‌تواند همه‌ چیز را طبق میلش پیش ببرد، اما نتیجه به کلی متفاوت بود». به باور شرمن، اکنون نیز ما در نقطه‌ای قرار داریم که آینده مبهم است و باید با احتیاط حرکت کرد.

او در ادامه با انتقاد از اقدام اسرائیل در ترور چهره‌های نظامی ایرانی، تأکید کرد که چنین اقداماتی نه‌تنها به‌سرعت از سوی تهران جبران خواهد شد، بلکه به تقویت حس ملی‌گرایی در داخل ایران می‌انجامد. شرمن به حضور شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» در خیابان‌های تهران اشاره کرد و آن را نتیجه مستقیم سیاست فشار حداکثری دانست. از دیدگاه این دیپلمات باسابقه، یکی از اشتباهات فاحش ترامپ در تحلیل شرایط ایران، باور به «شکستن مقاومت» تهران در پی حملات نظامی است. او می‌گوید «ایران کشوری با ساختار اقتصاد مقاومتی است و کل هدف انقلاب ۱۹۷۹ هم همین بود. فکر نمی‌کنم چنین حملاتی ایران را وادار به تسلیم کند، بلکه حتی ممکن است آنها را به سمت دستیابی به سلاح هسته‌ای سوق دهد». شرمن به‌درستی تأکید می‌کند که با این روند، احتمال بازگشت ایران به میز مذاکره کمتر از آن چیزی است که تحلیلگران خوش‌بین ادعا می‌کنند. برعکس، این حملات می‌توانند تلاش‌هایی را که تاکنون برای حفظ مسیر دیپلماسی انجام شده، تضعیف کرده و امنیت منطقه را وارد مرحله‌ای از بحران دائمی کنند.

 باربارا اسلاوین: قمار شکست‌خورده ترامپ و واکنش ایران

باربارا اسلاوین، نویسنده و تحلیلگر ارشد مسائل ایران در مرکز استیمسون، در تحلیل تازه‌ خود به صراحت می‌نویسد آرزوهای ترامپ برای ایفای نقش «میانجی صلح» در جهان به ویرانه‌ای بدل شده است. او تأکید می‌کند که شکست طرح‌های آتش‌بس در غزه، اوکراین و ایران همگی گواهی بر ناتوانی کاخ سفید در مدیریت بحران‌ها است. درباره ایران، اسلاوین با نگاهی جزئی‌نگرانه به پیامدهای حمله اسرائیل می‌پردازد. او می‌نویسد که از منظر نظامی، اگرچه برخی مراکز حساس هدف قرار گرفته‌اند، اما توانایی ایران برای بازسازی برنامه هسته‌ای‌اش دست‌نخورده باقی مانده است. به باور اسلاوین، این حملات نه‌تنها تأثیر بازدارنده نداشته‌اند، بلکه ممکن است تهران را به ادامه یا حتی تسریع روند دستیابی به توان هسته‌ای تشویق کنند؛ هرچند پنهانی و بدون اعلام رسمی. این کارشناس همچنین به پیامدهای سیاسی حملات می‌پردازد و معتقد است که این وقایع، انسجام ملی ایران را افزایش داده‌اند. در یک تحلیل تاریخی، اسلاوین یادآور می‌شود که مقاومت در برابر مداخلات خارجی همواره یکی از مؤلفه‌های کلیدی هویت جمهوری اسلامی بوده و این باور تاریخی سبب می‌شود تهران نه‌تنها در برابر فشار کوتاه نیاید، بلکه آن را به فرصتی برای تحکیم مشروعیت داخلی خود تبدیل کند.

اسلاوین هشدار می‌دهد شرط‌گذاشتن برای توقف کامل غنی‌سازی، عملا هر نوع توافقی را غیرممکن کرده و همین بن‌بست منجر به خروج ایران از مذاکرات آتی شده است. او حتی ادعا می‌کند مقامات ایرانی اطلاع داده‌اند که در ششمین دور مذاکرات برنامه‌ریزی‌شده در مسقط شرکت نخواهند کرد. این عقب‌نشینی، نشانه‌ای آشکار از بن‌بست دیپلماتیک واشنگتن است. در پایان تحلیل، اسلاوین تأکید می‌کند آرزوهای ترامپ برای تبدیل‌شدن به چهره‌ای صلح‌طلب، به سبب راهبردهای نظامی و اشتباه در تحلیل ایران، تحقق نیافته‌اند. او هشدار می‌دهد این دور باطل نه‌تنها منطقه را به سمت بی‌ثباتی بیشتر سوق می‌دهد، بلکه می‌تواند ضربه‌ای جدی به برنامه‌های توسعه‌ای متحدان آمریکا در منطقه وارد کند؛ ازجمله عربستان، امارات و قطر که در تلاش برای فاصله‌گرفتن از بحران‌ها هستند.

 شکاف در پایگاه ترامپ و چالش داخلی در قبال اسرائیل

تحلیل شبکه الجزیره زاویه‌ای متفاوت، اما تکمیلی را ارائه می‌دهد. این گزارش به بررسی شکاف عمیقی می‌پردازد که در درون پایگاه حامیان ترامپ پس از حملات اسرائیل به ایران پدید آمده است. عنوان گزارش، «اسرائیل را رها کن»، به‌خوبی گویای فضای اعتراض‌آمیزی است که اکنون در بخشی از جریان محافظه‌کار آمریکا شکل گرفته است. الجزیره اشاره می‌کند که بخش مهمی از پایگاه MAGA -یعنی هواداران شعار «اول آمریکا»- اکنون حمایت بی‌قیدوشرط کاخ سفید از اقدامات اسرائیل را در تناقض با اصول بنیادین این جنبش می‌دانند. از دید این جریان، دخالت در یک جنگ بی‌پایان در خاورمیانه، آن‌هم با هزینه آمریکا و به سود اسرائیل، نه‌تنها غیرمنطقی، بلکه خیانت به شعارهای انتخاباتی ترامپ است.

چهره‌هایی مانند تاکر کارلسون، رند پال و حتی برخی از نمایندگان راست‌گرای کنگره صریحا از این موضع انتقاد کرده‌اند. آنها هشدار داده‌اند که کشیده‌شدن آمریکا به یک جنگ منطقه‌ای می‌تواند به قیمت جان هزاران سرباز آمریکایی تمام شود؛ درحالی‌که منافع ملی آمریکا را نیز به خطر می‌اندازد. تاکر کارلسون در خبرنامه روزانه‌اش نوشت «اگر اسرائیل می‌خواهد این جنگ را ادامه دهد، بگذارد خودش بجنگد. نه با پول و خون ما». همچنین در این گزارش اشاره شده که دولت ترامپ در عین ادعای حمایت از دیپلماسی، از حمله اسرائیل پیشاپیش اطلاع داشته و در عمل هیچ اقدامی برای جلوگیری از آن نکرده است. تریتا پارسی، تحلیلگر مؤسسه کویینسی، می‌گوید که ترامپ به نوعی با فریب‌کاری، هم‌زمان مواضع دیپلماتیک را ابراز کرد و هم زمینه‌چینی حملات را نادیده گرفت.

به باور این شبکه قطری (الجزیره)، رویکرد فعلی ترامپ در حمایت از تجاوز اسرائیل به خاک ایران باعث شد تا شکاف در درون جریان محافظه‌کار عمیق‌تر شود. پایگاه سنتی حزب جمهوری‌خواه اکنون دیگر نمی‌تواند حمایت از اسرائیل را به‌عنوان یک اصل بدون چون‌وچرا بپذیرد. فضای عمومی میان محافظه‌کاران در حال حرکت به سمتی است که در آن حمایت از منافع اسرائیل باید با منافع واقعی آمریکا هم‌راستا باشد.

سیاست‌گذاری شکست‌خورده با هزینه‌های جهانی

در مجموع، تحلیل‌های ارائه‌شده از سوی سه منبع معتبر آمریکایی حاکی از آن است که دونالد ترامپ در بازگشت به ریاست‌جمهوری، فاقد درک عمیق و دقیق از تغییرات ژئوپلیتیک جاری در خاورمیانه و ظرفیت‌های داخلی و ساختاری جمهوری اسلامی ایران است. این سه منبع، که هریک از زوایای متفاوتی به مسائل نگاه کرده‌اند، همگی بر این نکته تأکید دارند که سیاست‌های ترامپ نه‌تنها با واقعیت‌های پیچیده منطقه همخوانی ندارد، بلکه به گونه‌ای طراحی شده که می‌تواند به تشدید بحران‌ها و ایجاد بی‌ثباتی‌های گسترده‌تر منجر شود. ترامپ در حالی تلاش می‌کند خود را به‌عنوان چهره‌ای صلح‌طلب و مصلح معرفی کند، که در عمل در مسیری حرکت می‌کند که نه‌تنها امکان دستیابی به توافق دیپلماتیک را به‌شدت کاهش می‌دهد، بلکه خطر بروز یک درگیری تمام‌عیار منطقه‌ای را نیز به شکل درخورتوجهی افزایش می‌دهد.

اگر دولت ترامپ به حمایت بی‌چون‌وچرای خود از تداوم جنایات، تجاوزات و حملات اخیر اسرائیل علیه ایران ادامه دهد، این امر می‌تواند پیامدهای سنگینی را هم در عرصه بین‌المللی و هم در صحنه داخلی آمریکا به دنبال داشته باشد. از یک سو، آمریکا با چنین سیاستی در سطح جهانی بیشتر منزوی خواهد شد؛ چراکه بسیاری از کشورهای تأثیرگذار و نهادهای بین‌المللی، این اقدامات را نقض قوانین بین‌المللی و تهدیدی برای ثبات منطقه‌ای می‌دانند. از سوی دیگر، این رویکرد تهاجمی و یک‌جانبه، شکاف‌های عمیق‌تری را در پایگاه داخلی ترامپ به وجود خواهد آورد و حتی متحدان سنتی او در جناح راست و محافظه‌کار را نیز به چالش خواهد کشید.

این سوءمحاسبه فاحش، نه‌تنها نمی‌تواند ایران را به تسلیم وادارد، بلکه به احتمال زیاد به یکی از بزرگ‌ترین شکست‌های راهبردی دولت دوم ترامپ در منطقه خاورمیانه تبدیل خواهد شد. ایران با بهره‌گیری از ظرفیت‌های نظامی، سیاسی و اجتماعی خود، توانسته است مقاومت خود را حفظ کند و حتی موقعیت استراتژیک خود را در منطقه تقویت کند. ادامه این مسیر، ریسک یک جنگ فراگیر با تبعات انسانی، اقتصادی و سیاسی بسیار گسترده را بالا می‌برد که قطعا به زیان منافع آمریکا و متحدانش خواهد بود، بنابراین تحلیل‌های کارشناسان آمریکایی به طور آشکار هشدار می‌دهند که سیاست کنونی ترامپ در قبال ایران باید بازنگری اساسی شود، وگرنه آمریکا با هزینه‌های بسیار سنگینی در حوزه امنیت و اعتبار بین‌المللی مواجه خواهد شد.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.