علیرضا شهرداری، تیمارگر توله یوز سوم ایران در گفتوگو با «شرق»
زخمی حرفهای درشت و نازک
تولد سه توله یوز آسیایی در اسارت، بدون تردید خبری خوش برای جامعه محیط زیست بود اما سیر اتفاقهایی که از تولد تولهها تا به امروز رخ داده، سردرگمکننده است؛ بهعنوان مثال مشخص نیست که چرا تیمارگر تولهیوزها ناگهان عوض شد، چرا دامپزشک آفریقای جنوبی دستکم 20 روز بعد از تولد تولهها به ایران آمد، چرا تا به امروز دلیل قانعکنندهای برای مرگ تولهها بهویژه توله دوم بیان نشده است؟
فرناز حیدری، کارشناس ارشد علوم محیط زیست: تولد سه توله یوز آسیایی در اسارت، بدون تردید خبری خوش برای جامعه محیط زیست بود اما سیر اتفاقهایی که از تولد تولهها تا به امروز رخ داده، سردرگمکننده است؛ بهعنوان مثال مشخص نیست که چرا تیمارگر تولهیوزها ناگهان عوض شد، چرا دامپزشک آفریقای جنوبی دستکم 20 روز بعد از تولد تولهها به ایران آمد، چرا تا به امروز دلیل قانعکنندهای برای مرگ تولهها بهویژه توله دوم بیان نشده است؟ با وجود اینکه برخی منابع، دلیل تلفشدن تولهها را اختلال ژنتیکی عنوان کردهاند اما هنوز هیچ مدرک مستندی در این راستا ارائه نشده تا دستکم نوع اختلال ژنتیکی را مشخص کند. نباید این واقعیت را نادیده گرفت که پایینبودن تعداد افراد یک جمعیت لزوما دلیل تلفشدن این تولهها و اختلال ژنتیکی آنها نمیتواند باشد و این در حالی است که زندهماندن توله سوم، ابهام جدی را پیشروی این فرضیه قرار میدهد و ضرورت تحقیقات بیشتر را یادآور میشود؛ اما در گفتوگو با علیرضا شهرداری، تیمارگر توله یوز سوم، شرایط را در بیش از یک ماه گذشته بررسی کردهایم.
در سفر نخست به پارک ملی توران با چه شرایطی مواجه شدید؟
من بعد از مرگ توله اول وارد توران شدم، آنجا یک اتاق 9 متری بود که شرایط آن بههیچوجه برای نگهداری توله هیچ حیوانی مناسب نبود، چه برسد که بخواهند سه نوزاد سزارینشده را هم آنجا نگهداری کنند. با تجربهای که الان به دست آوردهایم، میتوان گفت که شرایط آن مکان حتی از آنچه ابتدا تصور میکردیم هم بدتر بوده است. وقتی وارد شدم، سرپرستی دو توله باقیمانده را بر عهده گرفتم و حتی پیش از سفر هم عنوان کردم که یک کار پژوهشی دارم و باید پس از شش روز محل را ترک کنم.
با وجود اینکه برخی تلاش کردهاند سفر من را دلیل مرگ توله دوم عنوان کنند اما این درست نیست، چون من نه از ابتدا عضو تیم تکثیر سمنان بودهام و نه غیرمسئولانه محل را ترک کردهام؛ کار پژوهشی ما روی یک گونه پروانه خاص بود که در فصل رویشی خاصی هم از یک گونه گیاهی تغذیه میکند؛ بنابراین زمان سفرم را از پیش عنوان کرده بودم.
در آن شش روز که مسئولیت کامل را داشتم، دامپزشک مقیم حضور نداشت و ایشان دو روز آخر آمدند؛ اما چون محل کوچک بود، نماندند؛ صبحها میآمدند و سر میزدند و میرفتند. روز ششم به درخواست شخص من دامپزشک مقیم مستقر شد تا محیطبان دستتنها نباشد.
سؤال همین است که چرا برای نگهداری تولهها تدبیری مشخص اندیشیده نشده؟
این پرسشی است که تیم مسئول تکثیر سمنان باید پاسخگو باشد.
اشاره کردید که موضوع جدیتر از چیزی بود که تصور کرده بودید، منظورتان چیست؟
ببینید این کار فقط شیردادن به توله یوز نیست، بلکه روش نگهداری هم مهم است. آنچه تا امروز به من کمک کرده، تجربه سالها دستیار دامپزشک بودن و یادگیری مستمر است؛ به همین دلیل گاهی مشکلات کار را زودتر تشخیص میدهم.
چه زمانی خبر تلفشدن توله دوم به شما رسید؟
10 روز بعد از بازگشت از توران، زمانی که از سفر سیستان به تهران بازگشتم؛ آن زمان خبر را شنیدم.
به نظر شما دلیل تلفشدن توله دوم چه بود؟
الان یک دلیل قاطع پیش خودم دارم و آن هم نداشتن امکانات لازم در محل نگهداری تولههاست؛ برای مثال میگویند که دلیل تلفشدن توله دوم انسداد بوده، اگر دستگاه سونوگرافی در محل میبود، خیلی سریع انسداد تشخیص داده میشد، اما چون آن منطقه تجهیزات و امکانات ندارد؛ تولهها هم از یکسری رسیدگیهای تخصصی محروم بودهاند. امکاناتی که اشاره میکنم، همه برای توله سوم در تهران استفاده شده و توله دوم از آنها محروم بوده است.
این امکاناتی که میگویید چقدر مهم هستند؟
این تجهیزات که اشاره کردم، همه کمک تشخیصی هستند و این در حالی است که ما در تهران از همکاری دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران بهره بردیم. آزمایشها، تشخیصها و داروها در تهران تخصصیتر به توله داده شد. به هر حال این امکانات در توران نبود چنانچه نه دسترسی موبایل هست و نه میتوان بهراحتی پزشک متخصص را بالای سر حیوان در آستانه مرگ آورد.
چرا دوباره نگهداری از توله سوم را پذیرفتید؟
آقای دکتر اکرامی دوباره با من تماس گرفتند و دعوت به همکاری کردند.
تصمیم راحتی بود؟
نه بههیچوجه. فشارهای خیلی زیادی وجود داشت و برای من اصلا آسان نبود.
چقدر حضور شما به زندهماندن توله سوم کمک کرد؟
نمیتوانم بگویم که اگر من بودم، توله دوم هم نمیمرد، شاید اگر من هم بودم، این اتفاق رخ میداد.
مکان فعلی نگهداری توله سوم چطور است؟
شرایط مهمانسرای سازمان محیط زیست خیلی بهتر است، مخصوصا شرایط استریل مهیاست و رفت و آمدها به طور کامل کنترل شده است. رادیوگرافی، سونوگرافی و آزمایشها همه در تهران انجام شد و به تشخیص درست کمک کرد. مشورتهای دکتر ایمان معماریان از راه دور و حضور دلسوزانه دکتر بابک باستانی خیلی کمک بزرگی بود تا زمانی که دکتر پیتر کالدول از آفریقای جنوبی آمد. باید بگویم که تا زمان مرگ توله اول از شیرخشک ایرانی استفاده میشد، بعد RoyalCanin و بعد آن شیر ماتریکس که از آمریکا تهیه کردند اما شیرخشک چهارم را دکتر پیتر کالدول آوردند. شیر خشک مورد تأییدی هنوز برای یوز نیست، هدف ما این بود که حیوان را زنده نگه داریم تا سریعتر به مرحله تغذیه از گوشت برسد.
این توله مشکلات دیگری نداشته؟
این توله بارها مشکل پیدا کرد، حتی در زمان حضور دکتر کالدول هم دوباره دچار انسداد روده شد و با تشخیص ایشان یک روش درمان تهاجمی به کار بسته شد؛ چنانچه حیوان 12 ساعت حتی سرش را هم بلند نمیکرد و دکتر کالدول بارها نسخه تجویزی خودشان را تغییر دادند. فشارهای ناشی از غرضورزی افراد هم در همین بازه زمانی کار را بسیار سخت کرد. ما شبها و روزهایی را گذراندیم که قابل توصیف نیست؛ حین درمان چندین بار، شبانهروز قطرهقطره به این حیوان شیر دادیم، مدتی خوب شد و دوباره عفونت و تب کرد. کمکردن تب و رفع عفونت هم چالش دیگری بود.
الان چقدر امیدوار به بقای این توله هستید؟
من در تمامی شبها و روزهایی که حتی دستگاه احیا بالای سر حیوان بود هم ناامید نشدم. ما کم حرف درشت و نازک نشنیدهایم، شرایط هم کم سخت نبوده، مادرم الان بهتنهایی دنبال خانه میگردد، خودم دستدرد شدید دارم و بهدلیل دیسک گردن تکاندادن دستم گاهی با فریاد است، اما امیدم را از دست ندادهام، چون این توله الان فقط از دست من غذا میخورد. در آخر میخواهم بگویم که من عضو تیم تکثیر یوز استان سمنان نبوده و نیستم؛ مسئولیتی که برای خودم از همان ابتدا متصور بودم، زندهنگهداشتن تولهها بوده. تا امروز هم به کمک آقای علی عمارلویی، دکتر بابک باستانی و دکتر حسام کردستانی با چنگ و دندان حیوان را زنده نگه داشتهایم و باز هم این مسیر را ادامه خواهیم داد.