|

دیالوگرافیک

دیزاین پاسخ است، گرافیک بی‌تعارف و هفته گرافیک (دیزاین) نیز فرصت بیان از راهکارسازان صریحی بود که با تکیه بر تیغ فلسفه، هنر و شناخت جامعه، برای بهبود جهان می‌کوشند. در کشور ما، نام گرافیک با انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران پیوندی ناگسستنی دارد و هر‌ساله در چنین مناسبت‌هایی نگاه‌های جامعه معطوف به این نهاد است. امسال این نگاه‌ها با نقدهایی به مثابه سال‌های پیشین روبه‌رو بود؛ نقدهایی که هیچ‌گاه اثری در بهبود تعاملات جامعه دیزاین ایران نداشته است؛ زیرا اغلب فاقد راهکار بوده یا راه‌حل را در فعالیت خود منتقد خلاصه کرده است. نقدهای کوتاهی که به جای علت، معلول را زیر سؤال برده، بیشتر اعتراضی شخصی و سطحی تلقی شده و به جای منفعت جمعی، اعضای جامعه را از هم دورتر و انجمن را پیوسته سرد و سردتر کرده است.

محمد اردلانی: دیزاین پاسخ است، گرافیک بی‌تعارف و هفته گرافیک (دیزاین) نیز فرصت بیان از راهکارسازان صریحی بود که با تکیه بر تیغ فلسفه، هنر و شناخت جامعه، برای بهبود جهان می‌کوشند.

در کشور ما، نام گرافیک با انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران پیوندی ناگسستنی دارد و هر‌ساله در چنین مناسبت‌هایی نگاه‌های جامعه معطوف به این نهاد است. امسال این نگاه‌ها با نقدهایی به مثابه سال‌های پیشین روبه‌رو بود؛ نقدهایی که هیچ‌گاه اثری در بهبود تعاملات جامعه دیزاین ایران نداشته است؛ زیرا اغلب فاقد راهکار بوده یا راه‌حل را در فعالیت خود منتقد خلاصه کرده است. نقدهای کوتاهی که به جای علت، معلول را زیر سؤال برده، بیشتر اعتراضی شخصی و سطحی تلقی شده و به جای منفعت جمعی، اعضای جامعه را از هم دورتر و انجمن را پیوسته سرد و سردتر کرده است.

حالا که گرافیک دیزاینر هستم، بی‌پرده می‌گویم که ما جامعه طراحان گرافیک ایران، همگی خود را خالقانی آوانگارد، اصلاح‌طلبانی انتلکت، هنرمندانی دردمند یا کنشگرانی اپوزیسیون می‌دانیم که منتقد شرایط و داعیه‌دار اصلاح امور دیزاین و هر امر دیگری در شهر و کشور می‌پنداریم. اما هر‌چه ببالیم که انجمن ما بزرگ‌ترین، منسجم‌ترین و تنها انجمن صنفی تجسمی کشور است یا در منطقه چنینیم و چنان، باز عمیقا می‌دانیم کوزه‌گرانیم که از کوزه شکسته آب می‌نوشیم. کوزه شکسته‌ای که اغلب حتی آبی برای نوشیدن اعضای جامعه خود ندارد؛ زیرا هر سه سال گروهی (اغلب خیرخواه) با تزهای آن‌چنانی می‌آیند و با اختصاص زمان و انرژی بسیار، قسمتی از کوزه کوره‌نرفته انجمن را تا جای ممکن می‌کوبند، خُرد می‌کنند و با کوله‌باری از رنج، خسته و پُرگله از نارضایتی اعضا می‌روند و بعد گروهی تازه با آنتی‌تز می‌آیند و باز به حد بضاعت برای بهبود، قسمتی دیگر در جهت مخالف هیئت‌مدیره پیشین می‌کوبند و این کوزه خُردتر شده و اعضای تشنه هر سال می‌گویند دریغ از پارسال.

مسئله این سنتز ناقص‌الخلقه که دیالکتیک نمی‌شود؛ این است که تز و آنتی‌تز در درون جمع‌های توتالیتر مانده و با اعضای جامعه دیزاین، دیالوگ برقرار نکرده است.

هدف از مطرح‌کردن دیالکتیک اصلا به میان آوردن موضوع مدیریت و حکمرانی بورژوازی مد‌‌نظر هگل یا حتی یادآوری اختلافات و تضادهای بسیار بنیادین و طبقاتی جمع طراحان گرافیک ایران همچون کل جامعه نیست که دنیای سده پیش طبق دیدگاه مارکس با آن روبه‌رو بود. موضوع مورد نقد رفتن بزرگان پیش‌کسوت یا روی‌کارآمدن جوان‌های پویا و توانمند یا بالعکس آن نیست؛ زیرا تا زاویه نگاه «بندگان و سروران» و خودنخبه‌پنداری ولو با وجود وجوه نخبگی کنار گذاشته نشود و جای خود را به حضور عموم اعضای جامعه طراحان در تصمیم‌سازی‌ها ندهد، رضایت نسبی عموم (به‌عنوان شرط بقای جامعه) حاصل نشده و در بر همان پاشنه خواهد چرخید و این هیئت‌مدیره جدید همچون گذشتگان، با کارنامه‌ای از موفقیت‌های بی‌ارزش از نظر جامعه و شکست‌های بزرگ برای انجمن، کار خود را پایان خواهد داد.

هر تشکل صنفی در دنیا همچون انقلاب‌ها، ابتدا بر اساس احساس نیازها و تهییجات جمعی آغاز شده است؛ اما در ادامه با مصالح استقرار آشنا شده و شعارهای اولیه و شخصیت‌های کاریزماتیک خود را تنها برای نگه‌داشتن جمع اعضا و گسترش آن حفظ می‌کند. هانا آرنت توضیح می‌دهد که «تمامیت‌خواهان به بهانه‌های قابل توجیهی برای ادامه مشروعیت خود و بسیج عمومی نیاز دارند». پیش‌قدم‌بودن، شماره تک‌رقمی عضویت در گروه، جوانی پُرفعالیت چون من بودن یا اتحادهای نمادین و جلوه‌گری‌های به‌ظاهر دموکراتیک چند‌نفره از این بهانه‌هاست که اینک رنگ باخته و برای بقای انجمن و جوامع کافی نیست. بنابراین مسیر محدود‌کردن، تطمیع یا به حاشیه راندن منتقدان و اعضای جامعه‌، دیگر کسی را بر مسند خیالی مستدام نخواهد کرد. مخلص کلام با هم‌قطارانم در هیئت‌مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران و بسیاری مدیران دیگر این مرز و بوم این است که به قول روشنفکران مکتب فرانکفورت «عقل ابزاری» را کنار بگذارید، تصمیم‌گیری پشت درهای بسته را نیز و با جامعه شفاف باشید که این «گفتِ» صحیح در کنار شنیدن خواست اعضا و عمل‌کردن در مسیر آن دیالوگ ایجاد می‌کند. از منظر افلاطونی، «گفت‌و‌شنود» (دیالوگ) مجادله‌ها را به مباحثه تبدیل کرده و مطابق نظم معاصر جهان پیشرفته، تضادها به جای نزاع به تفاوت‌های تکامل‌بخش مبدل خواهند شد.

در چنین انجمن و ایران سرشار از «گفت‌و‌شنود» بین مدیران و اعضای جامعه است که تفاوت‌ها ارزشمند و زیست معاصر، مسالمت‌آمیز و رضایت‌بخش خواهد شد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها