|

قیچی و موی دانش‌آموزان!

در این چند روز صحنه‌های زشت قیچی‌کردن موی سر دانش‌آموزان در یکی از مدرسه‌های کشور احساسات عمومی را برانگیخته و بازتاب‌های فراوانی در رسانه‌های حقیقی و مجازی داشته است. گرچه در دهه‌های گذشته از شدت چنین برخوردهایی کاسته شده اما به دلیل نفوذ اندیشه پشتیبانی‌کننده این گونه رخدادها- نه تنها در مدرسه‌ها که در سطح جامعه- باید اندکی ژرف‌تر، موشکافانه‌تر و البته دست به عصاتر به واکاوی آن پرداخت.

قیچی و موی دانش‌آموزان!

محمدرضا نیک‌نژاد

در این چند روز صحنه‌های زشت قیچی‌کردن موی سر دانش‌آموزان در یکی از مدرسه‌های کشور احساسات عمومی را برانگیخته و بازتاب‌های فراوانی در رسانه‌های حقیقی و مجازی داشته است. گرچه در دهه‌های گذشته از شدت چنین برخوردهایی کاسته شده اما به دلیل نفوذ اندیشه پشتیبانی‌کننده این گونه رخدادها- نه تنها در مدرسه‌ها که در سطح جامعه- باید اندکی ژرف‌تر، موشکافانه‌تر و البته دست به عصاتر به واکاوی آن پرداخت.

1- به باور نگارنده چنین رفتارهایی بیش و پیش از هر چیز برآمده از ریشه‌های اندیشگی جامعه و بنیان‌های فرهنگی-اجتماعیِ گاه صدها ساله است که شوربختانه همچنان مورد توجه خانواده‌ها، دست‌اندرکاران مدرسه و حتی کاربه‌دستان ارشد سیاسی هستند. روش‌های پرورشی در کشور ما با همه پیشرفت‌هایی که در جهان داشته همچنان زیر سایه سنگین سفارش‌های بزرگان ادبیاتی مانند سعدی و مولوی و غزالی و... و البته آموزش‌های مکتب‌خانه‌ای است. تا هنگامی که نتوانیم خود را از این سایه سنگینِ آسیب‌زا رها کنیم بسیاری از پدر و مادرها، آموزگاران، مدیران و معاونان و آموزگاران دل در گرو چنین روش‌هایی در آموزش خواهند داشت. بنابراین رویارویی با خشونت، تحقیر و تنبیه در مدرسه و البته جامعه نیاز به فاصله‌گرفتن از این فرهنگ دارد و بالابردن دانش‌ و آگاهی عمومی در این باره که یکی از ضروری‌ترین آنها آشنایی با تجربه‌های جهانی است.

2- پس از پخش گسترده این فیلم درباره برخورد با همکار قیچی به دست توصیه‌های فراوانی شد که گاه بسیار شگفت‌آور بودند! اما پرسش این است که او و بسیاری از همکاران دیگر تا چه اندازه با حقوق دانش‌آموزان به طور ویژه و حقوق کودک و نوجوان در حالت کلی آشنا هستند؟ آیا در دوران آموزش‌های معلمی با چنین مفاهیمی آشنا می‌شوند؟ در چه درسی و در چه چارچوبی درباره حقوق حرفه‌ای خود و دانش‌آموزان می‌خوانند؟ در دوران معلمی کدام دوره ضمن خدمتی را گذرانده‌اند که آنان را با حقوق و وظایف حرفه‌ای خود و حقوق و وظایف نوین دانش‌آموزان‌شان آشنا کند؟ در زمان گزینش، به جز پرسش‌های سفت و سخت ایدئولوژیک و البته خط و نشان‌هایی برای حفظ ظاهر در چارچوب‌ همان ایدئولوژی، کی و کجا از انگیزه معلمی‌شان پرسیده می‌شود؟ آیا پس از به دست آوردن نمره قبولی نیاز نیست که روحیات و خلقیات آنان بررسی و میزان آمادگی آنان برای چنین حرفه‌ای حساسی سنجیده شود و صبر و حوصله و دقت آنان در برخورد با نوباوگان مورد ارزیابی قرار گیرد؟ در بخشی از ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است که: «هدفِ آموزش رشد کامل شخصیت انسانی، تقویت احترام به حقوق بشر و آزادی‌های بنیادین خواهد بود. آموزش باید تفاهم، مدارا و دوستی در میان همه ملت‌ها و گروه‌های نژادی و مذهبی را ترویج کند و به فعالیت‌های [سازمان] ملل متحد در راه حفظ صلح یاری رساند».

گمانی نیست که به‌بار‌نشستن این هدف‌ها در یک جامعه و در یک ساختار آموزشی دست‌کم نیاز به پیش‌زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... دارد و البته خواست و اراده دست‌اندرکاران سیاسی-آموزشیِ هر جامعه. پرسش این است که ساختار آموزشی ما کی و کجا چنین هدف‌هایی را سرلوحه کار خویش قرار داده است؟ به جز به‌زبان‌آوردن کلیدواژه‌های این بند- آن هم با شعارزدگی کامل و ادا و اطوارهای ملال‌آور! کی و کجا زمینه پرورش شهروندانی با شاخصه‌های مورد اشاره را فراهم کرده است؟ از اعلامیه جهانی حقوق بشر که به باور برخی از دوستان ساخته و پرداخته غربی‌هاست بگذریم! کی و کجا برای اجرای بندهایی از سند تحول بنیادین که به چنین مفاهیمی اشاره دارد، پرداخته شده و در راستای اجرای‌شان تلاش شده است؟ سندی که بیش از آنکه مسیری برای اجرا باشد بهانه‌ای شده برای دعواهای سیاسی در گسترده‌ترین نهاد عمومی کشور!

واپسین سخن آنکه پایان‌بخشیدن به چنین رفتارهایی در هر سطح نیازمند آگاهی‌های حقوقی و شهروندی است. بنابراین برخوردهای احساسی، شتابزده و تنبیهی پاک‌کردن صورت‌مسئله و مسکنی کوتاه‌مدت و بی‌فایده است. با توجه به شاخصه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی‌مان در این باره راه درازی در پیش است و بی‌گمان همه‌مان باید در راستای افزایش چنین آگاهی‌هایی تلاش کنیم.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها