به مناسبت انتشار دوباره «سفر به انتهای شب» سلین با ترجمه فرهاد غبرایی
سلین و ضد ادبیات
پیام حیدرقزوینی
در طول تاریخ رمان کم نبودهاند آثاری که پس از انتشار، نخستین خوانندگانشان را آزردهاند و واکنشهای متضادی برانگیختهاند. حتی میتوان گفت برخی نویسندگان عامدانه چنین کردهاند و رابطه همیشگی خواننده با اثر را مخدوش کردهاند. «سفر به انتهای شب» لویی فردینان سلین را میتوان یکی از این آثار دانست؛ هرچند امروز لذتبردن از شاهکار او جای آزردگی را گرفته است. سلین در این رمان سرخوردگی و ناامیدی موجود در موقعیت انسان معاصر را با صراحتی بیقید روایت کرده؛ اما آنچه باعث میشود احساسات منفی نهفته در این رمان برای خوانندگانش تجربهای لذتبخش باشد، هنر نویسندگی سلین است.
«سفر به انتهای شب» در سال 1932 منتشر شد. در این زمان سلین سیوهشت سال داشت و با نام واقعیاش، دتوش، در درمانگاهی در شمال پاریس به طبابت مشغول بود. سلین این رمان را شبها و پس از فراغت از کار پزشکی نوشته و چهار سال طول کشیده بود تا رمان تمام شود. انتشار این رمان که با سروصدای زیادی همراه بود، مقطع تازهای در زندگی سلین گشود؛ چراکه پس از آن دیگر امکان بازگشت به دوره ناشناختگی زمان دتوش وجود نداشت. از این نقطه به بعد سلین زندگی دوگانهای داشت که در یک سوی آن پزشکی معمولی بود و در سوی دیگر نویسندهای موفق که البته به خاطر سبک و زبان رمانهایش بسیاری او را رماننویسی غریزی میدانستند؛ اما جان استارک در کتاب «سفر به انتهای شب سلین» که چند سال پیش با ترجمه رضا علیزاده منتشر شد، بیش از هر چیز در پی نشاندادن این است که سلین نه نویسندهای غریزی، بلکه نویسندهای است که با دقت و خودآگاهی بسیار بالا آثارش را نوشته و «به طرزی کامل و تابناک» چهرهای ادبی است. استارک میگوید «سفر به انتهای شب» کتابی نبود که کاملا بیسابقه باشد؛ چراکه شاید اصلا چنین کتابی وجود نداشته باشد؛ با این حال رمان سلین در دم و به صورت بنیادی
چیزی را تغییر داد. رمان سلین تمرکزی مجدد بر گرایشهای نوشتاری مدرن بود که پیشتر محتاطانه و پراکنده انجام گرفته بود: «بنابراین مسیر ادبیات داستانی فرانسه را از موضوعات و محیطهای اساسا بورژوایی مقبول به سمت اموری شریرانهتر و بزهکارانهتر منحرف کرد. بهاینترتیب سفر به انتهای شب ممکن است فقط مثل نوعی بازگشت به دلمشغولیهای ناتورالیسم اواخر قرن نوزدهم به نظر برسد، بازگشت به تجربههای موپاسان یا امیل زولا. اما سلین ناتورالیسم را سبکی رام و اهلی تلقی میکرد، در خوشبینانهترین حالت، دودل در کوشش برای قطع رابطه با قراردادهای ادبیات مبادی آداب».
سلین شش ماه پس از انتشار «سفر به انتهای شب» به امیل زولا ادای احترام میکند؛ اما استارک میگوید که او هیچ ارتباطی به زولا نداشت؛ چراکه سلین «وحشت خود را از دنیای مدرن با دیوانگیاش، سادیسمش و غریزه مرگ و تباهیاش» بیان کرده بود. زولا در نهایت نویسندهای خوشبین بود و به تغییر و اصلاحاتی که میتوانستند از تحولات سیاسی و اجتماعی حاصل شوند، دل بسته و امیدوار بود؛ اما سلین مطلقا چنین امیدی نداشت و در نتیجه «به شیوهای فاجعهگویانه و توهمآور مینوشت، نوشتاری که بسیار متفاوت از سبک ناتورالیسم بود و بیشتر مناسب تباهی علاجناپذیر زندگیهایی که در دور و اطراف خود میدید».
سلین فقط ناتورالیسم را اهلی و رام تلقی نمیکرد؛ بلکه با رئالیسم هم میانهای نداشت و نمیخواست در رمان روایتی واقعگرایانه از جامعهاش به دست دهد. حتی برعکس او میخواست آثارش «زندهنما به نظر نرسد؛ بلکه محصول تشدیدشده تصور مضطرب نویسنده اثر باشد. این دنیای معمولی ما نیست که سلین میخواست بازنمایی کند؛ بلکه دنیای غیرمعمول اوست و وجه تمایز دتوش دکتر و سلین نویسنده در اینجاست».
تصویری که سلین در رمانش به دست داده بود و نیز شیوهای که در اثرش به کار بسته بود، در آغاز میتوانست آزردگی خوانندگان اولیه را به همراه آورد. استارک به سه موردی اشاره کرده که خوانندگان اولیه را آزرده بود. نخست «بدبینی یأسآور و ظاهرا گریزناپذیر» شخصیت اصلی رمان، سپس درونمایه رمان که در سنجش با استانداردهای معمول زمانه زننده و مشمئزکننده میآمد و در آخر فرانسه سطح پایین و محاورهای که اثر به آن نگاشته شده بود. او میگوید «سفر به انتهای شب» به گونهای عامدانه نافرهیخته بود که نوعی لحن شوخطبعانه تلخ و آشوب اخلاقی را وارد ادبیات فرانسه کرد و نیز ادبیات فرانسه را با کاربرد گونههای زبانی عامیانهای آشنا کرد که تا آن زمان پذیرفتنی نبودند. سلین برای ادبیات فرانسه، تازهواردی بود که از همان آغاز میخواست «حریمشکن» تلقی شود؛ حریمشکنی «حامل خبرهای مضطربکنندهای درمورد دنیا که ادبیات تصویری از آن وانمود میشد. سفر به انتهای شب بهاینترتیب ضد ادبیات است، مثالی افراطی از سبک نوشتار که قصد داشت از درون قواعد و رسوم موقرانه و خستهای را که ادبیات تا به حال به آن تکیه زده بود، با عرضه خود بهمثابه نوعی جدید و
بیپروا و آشتیناپذیر از ادبیات پایین بکشد».
سلین به تعبیری به زور وارد ادبیات شد و صدایی را وارد ادبیات کرد که پیش از او پیشینهای نداشت؛ صدایی «سرخورده»، «آزرده» و «عامیانه». این صدا در «سفر به انتهای شب» صدای باردامو، راوی و قهرمان درشتگو و خودپسند رمان است؛ اما استارک تأکید دارد که صدای باردامو صدای سلین نیست؛ چراکه این دو یکی نیستند؛ اگرچه هرچه میگذرد به هم نزدیکتر میشوند: «طرز فکر و رفتار باردامو اصلا و ابدا شباهتی به طرز فکر و رفتار دکتر دتوش باادب ندارد. درست است که سلین با گذشت سالها بیشتر و بیشتر نقش مستقیم راوی کتابهایش را پذیرا شد؛ بنابراین با گذشت زمان کمکم وجهی برای تمایز قائلشدن میان پرسوناهای اجتماعی و پرسوناهای ادبی او باقی نماند؛ سلین با تمرین و مداومت زندانی شخصیتی شد که نخست به منظور جلوه ادبی خلق شده بود، او به یک بارداموی واقعی تبدیل شد؛ اما در سفر به انتهای شب راوی و رماننویس هنوز یکی نیستند؛ سلین بیش از هر چیز نوعی ادبیات داستانی عرفی و سنتی نوشته است و در این داستان رسم و رسوم ژانر را که او تازه در آن شروع به نوشتن کرده بود، رعایت کرده است».
جان استارک «سفر به انتهای شب» را رمانی اتوبیوگرافیکال میداند؛ چراکه راوی و قهرمان داستان، باردامو، مشغول تعریفکردن زندگیاش است؛ اما با جداکردن باردامو از سلین میگوید که این اتوبیوگرافی سلین نیست. باردامو اتفاقاتی را پشت سر گذاشته که سلین هم آنها را تجربه کرده بود؛ مثل حضور در جنگ جهانی اول و زخمیشدن، سفر به آمریکا و آفریقا و حضور در نواحی فقیرنشین پاریس. در «سفر به انتهای شب» مثل هر رمان دیگری عناصری از زندگی خود نویسنده به رمان راه یافتهاند؛ اما در تمام موارد انحراف از تجربههای واقعی هم دیده میشود. استارک، «سفر به انتهای شب» را رمانی با فرم پیکارسک میداند که در ماجراهای آن باردامو در میان زمان و مکان دست به سفر گستردهای میزند. او نیز میگوید که این سفرها سفرهای سلین را در پسزمینه دارد، به این معنا که او هم به این مکانها رفته و برخی از این تجربیات را که با تجربیات باردامو تطابق دارد، پشت سر گذاشته است. سلین قهرمان رمانش را به سفر میفرستد تا واقعیت زننده و زشت جامعه انسانی را به تصویر بکشد. باردامو معتقد است که قاعده زندگی در «بکش یا کشته شو» خلاصه شده است.
استارک درباره مضمون سفر در رمان، به این نکته اشاره کرده که سفر مضمون نظمدهنده بسیاری از داستانهای نوشتهشده در طول تاریخ ادبیات است: «سفر بهمثابه ریسمان روایی از قدمت اودیسه برخوردار است». سفر استعارهای برای جابهجایی است که از روند داستان قابل تفکیک نیست. آنطور که استارک در تفسیرش نوشته، باردامو مسافر است و دچار بیقراری است. او از سر علاقه سفر نمیکند تا جاهای مختلف را ببیند؛ بلکه چون بیتاب است، سفر میکند تا از جایی که در آن قرار دارد، فرار کند. او نمیتواند در جایی ساکن باشد؛ اما «سفرهای باردامو به یک مضحکه تبدیل میشود؛ مضحکه ژانری که به آن تعلق دارد. مسافر ادبیات داستانی انتظار دارد که با سفر به جاهای مدنظر حالش بهتر یا خشنود و راضیتر شود؛ اما این موضوع درمورد باردامو مطلقا صدق نمیکند. جاهایی که او به آن سفر میکند، فلکزدهتر از جاهایی است که از آنها میآید؛ حاصل جابهجاییهای او بندآوردن راههای نویدبخش فرار از یک زندگی است که او قابل زیستن نمییابد».
در طول تاریخ رمان کم نبودهاند آثاری که پس از انتشار، نخستین خوانندگانشان را آزردهاند و واکنشهای متضادی برانگیختهاند. حتی میتوان گفت برخی نویسندگان عامدانه چنین کردهاند و رابطه همیشگی خواننده با اثر را مخدوش کردهاند. «سفر به انتهای شب» لویی فردینان سلین را میتوان یکی از این آثار دانست؛ هرچند امروز لذتبردن از شاهکار او جای آزردگی را گرفته است. سلین در این رمان سرخوردگی و ناامیدی موجود در موقعیت انسان معاصر را با صراحتی بیقید روایت کرده؛ اما آنچه باعث میشود احساسات منفی نهفته در این رمان برای خوانندگانش تجربهای لذتبخش باشد، هنر نویسندگی سلین است.
«سفر به انتهای شب» در سال 1932 منتشر شد. در این زمان سلین سیوهشت سال داشت و با نام واقعیاش، دتوش، در درمانگاهی در شمال پاریس به طبابت مشغول بود. سلین این رمان را شبها و پس از فراغت از کار پزشکی نوشته و چهار سال طول کشیده بود تا رمان تمام شود. انتشار این رمان که با سروصدای زیادی همراه بود، مقطع تازهای در زندگی سلین گشود؛ چراکه پس از آن دیگر امکان بازگشت به دوره ناشناختگی زمان دتوش وجود نداشت. از این نقطه به بعد سلین زندگی دوگانهای داشت که در یک سوی آن پزشکی معمولی بود و در سوی دیگر نویسندهای موفق که البته به خاطر سبک و زبان رمانهایش بسیاری او را رماننویسی غریزی میدانستند؛ اما جان استارک در کتاب «سفر به انتهای شب سلین» که چند سال پیش با ترجمه رضا علیزاده منتشر شد، بیش از هر چیز در پی نشاندادن این است که سلین نه نویسندهای غریزی، بلکه نویسندهای است که با دقت و خودآگاهی بسیار بالا آثارش را نوشته و «به طرزی کامل و تابناک» چهرهای ادبی است. استارک میگوید «سفر به انتهای شب» کتابی نبود که کاملا بیسابقه باشد؛ چراکه شاید اصلا چنین کتابی وجود نداشته باشد؛ با این حال رمان سلین در دم و به صورت بنیادی
چیزی را تغییر داد. رمان سلین تمرکزی مجدد بر گرایشهای نوشتاری مدرن بود که پیشتر محتاطانه و پراکنده انجام گرفته بود: «بنابراین مسیر ادبیات داستانی فرانسه را از موضوعات و محیطهای اساسا بورژوایی مقبول به سمت اموری شریرانهتر و بزهکارانهتر منحرف کرد. بهاینترتیب سفر به انتهای شب ممکن است فقط مثل نوعی بازگشت به دلمشغولیهای ناتورالیسم اواخر قرن نوزدهم به نظر برسد، بازگشت به تجربههای موپاسان یا امیل زولا. اما سلین ناتورالیسم را سبکی رام و اهلی تلقی میکرد، در خوشبینانهترین حالت، دودل در کوشش برای قطع رابطه با قراردادهای ادبیات مبادی آداب».
سلین شش ماه پس از انتشار «سفر به انتهای شب» به امیل زولا ادای احترام میکند؛ اما استارک میگوید که او هیچ ارتباطی به زولا نداشت؛ چراکه سلین «وحشت خود را از دنیای مدرن با دیوانگیاش، سادیسمش و غریزه مرگ و تباهیاش» بیان کرده بود. زولا در نهایت نویسندهای خوشبین بود و به تغییر و اصلاحاتی که میتوانستند از تحولات سیاسی و اجتماعی حاصل شوند، دل بسته و امیدوار بود؛ اما سلین مطلقا چنین امیدی نداشت و در نتیجه «به شیوهای فاجعهگویانه و توهمآور مینوشت، نوشتاری که بسیار متفاوت از سبک ناتورالیسم بود و بیشتر مناسب تباهی علاجناپذیر زندگیهایی که در دور و اطراف خود میدید».
سلین فقط ناتورالیسم را اهلی و رام تلقی نمیکرد؛ بلکه با رئالیسم هم میانهای نداشت و نمیخواست در رمان روایتی واقعگرایانه از جامعهاش به دست دهد. حتی برعکس او میخواست آثارش «زندهنما به نظر نرسد؛ بلکه محصول تشدیدشده تصور مضطرب نویسنده اثر باشد. این دنیای معمولی ما نیست که سلین میخواست بازنمایی کند؛ بلکه دنیای غیرمعمول اوست و وجه تمایز دتوش دکتر و سلین نویسنده در اینجاست».
تصویری که سلین در رمانش به دست داده بود و نیز شیوهای که در اثرش به کار بسته بود، در آغاز میتوانست آزردگی خوانندگان اولیه را به همراه آورد. استارک به سه موردی اشاره کرده که خوانندگان اولیه را آزرده بود. نخست «بدبینی یأسآور و ظاهرا گریزناپذیر» شخصیت اصلی رمان، سپس درونمایه رمان که در سنجش با استانداردهای معمول زمانه زننده و مشمئزکننده میآمد و در آخر فرانسه سطح پایین و محاورهای که اثر به آن نگاشته شده بود. او میگوید «سفر به انتهای شب» به گونهای عامدانه نافرهیخته بود که نوعی لحن شوخطبعانه تلخ و آشوب اخلاقی را وارد ادبیات فرانسه کرد و نیز ادبیات فرانسه را با کاربرد گونههای زبانی عامیانهای آشنا کرد که تا آن زمان پذیرفتنی نبودند. سلین برای ادبیات فرانسه، تازهواردی بود که از همان آغاز میخواست «حریمشکن» تلقی شود؛ حریمشکنی «حامل خبرهای مضطربکنندهای درمورد دنیا که ادبیات تصویری از آن وانمود میشد. سفر به انتهای شب بهاینترتیب ضد ادبیات است، مثالی افراطی از سبک نوشتار که قصد داشت از درون قواعد و رسوم موقرانه و خستهای را که ادبیات تا به حال به آن تکیه زده بود، با عرضه خود بهمثابه نوعی جدید و
بیپروا و آشتیناپذیر از ادبیات پایین بکشد».
سلین به تعبیری به زور وارد ادبیات شد و صدایی را وارد ادبیات کرد که پیش از او پیشینهای نداشت؛ صدایی «سرخورده»، «آزرده» و «عامیانه». این صدا در «سفر به انتهای شب» صدای باردامو، راوی و قهرمان درشتگو و خودپسند رمان است؛ اما استارک تأکید دارد که صدای باردامو صدای سلین نیست؛ چراکه این دو یکی نیستند؛ اگرچه هرچه میگذرد به هم نزدیکتر میشوند: «طرز فکر و رفتار باردامو اصلا و ابدا شباهتی به طرز فکر و رفتار دکتر دتوش باادب ندارد. درست است که سلین با گذشت سالها بیشتر و بیشتر نقش مستقیم راوی کتابهایش را پذیرا شد؛ بنابراین با گذشت زمان کمکم وجهی برای تمایز قائلشدن میان پرسوناهای اجتماعی و پرسوناهای ادبی او باقی نماند؛ سلین با تمرین و مداومت زندانی شخصیتی شد که نخست به منظور جلوه ادبی خلق شده بود، او به یک بارداموی واقعی تبدیل شد؛ اما در سفر به انتهای شب راوی و رماننویس هنوز یکی نیستند؛ سلین بیش از هر چیز نوعی ادبیات داستانی عرفی و سنتی نوشته است و در این داستان رسم و رسوم ژانر را که او تازه در آن شروع به نوشتن کرده بود، رعایت کرده است».
جان استارک «سفر به انتهای شب» را رمانی اتوبیوگرافیکال میداند؛ چراکه راوی و قهرمان داستان، باردامو، مشغول تعریفکردن زندگیاش است؛ اما با جداکردن باردامو از سلین میگوید که این اتوبیوگرافی سلین نیست. باردامو اتفاقاتی را پشت سر گذاشته که سلین هم آنها را تجربه کرده بود؛ مثل حضور در جنگ جهانی اول و زخمیشدن، سفر به آمریکا و آفریقا و حضور در نواحی فقیرنشین پاریس. در «سفر به انتهای شب» مثل هر رمان دیگری عناصری از زندگی خود نویسنده به رمان راه یافتهاند؛ اما در تمام موارد انحراف از تجربههای واقعی هم دیده میشود. استارک، «سفر به انتهای شب» را رمانی با فرم پیکارسک میداند که در ماجراهای آن باردامو در میان زمان و مکان دست به سفر گستردهای میزند. او نیز میگوید که این سفرها سفرهای سلین را در پسزمینه دارد، به این معنا که او هم به این مکانها رفته و برخی از این تجربیات را که با تجربیات باردامو تطابق دارد، پشت سر گذاشته است. سلین قهرمان رمانش را به سفر میفرستد تا واقعیت زننده و زشت جامعه انسانی را به تصویر بکشد. باردامو معتقد است که قاعده زندگی در «بکش یا کشته شو» خلاصه شده است.
استارک درباره مضمون سفر در رمان، به این نکته اشاره کرده که سفر مضمون نظمدهنده بسیاری از داستانهای نوشتهشده در طول تاریخ ادبیات است: «سفر بهمثابه ریسمان روایی از قدمت اودیسه برخوردار است». سفر استعارهای برای جابهجایی است که از روند داستان قابل تفکیک نیست. آنطور که استارک در تفسیرش نوشته، باردامو مسافر است و دچار بیقراری است. او از سر علاقه سفر نمیکند تا جاهای مختلف را ببیند؛ بلکه چون بیتاب است، سفر میکند تا از جایی که در آن قرار دارد، فرار کند. او نمیتواند در جایی ساکن باشد؛ اما «سفرهای باردامو به یک مضحکه تبدیل میشود؛ مضحکه ژانری که به آن تعلق دارد. مسافر ادبیات داستانی انتظار دارد که با سفر به جاهای مدنظر حالش بهتر یا خشنود و راضیتر شود؛ اما این موضوع درمورد باردامو مطلقا صدق نمیکند. جاهایی که او به آن سفر میکند، فلکزدهتر از جاهایی است که از آنها میآید؛ حاصل جابهجاییهای او بندآوردن راههای نویدبخش فرار از یک زندگی است که او قابل زیستن نمییابد».