|

نوماکیاولی آمریکایی

احمد غلامي . سردبير

در این یادداشت دو هدف را دنبال می‌کنم؛ ابتدا می‌خواهم بحث‌‌های هفته گذشته‌ام، افول هژمونی آمریکا را با آرای «جوزف نای» تکمیل کنم و از طرف دیگر سعی می‌کنم با این آرا نیم‌نگاهی به شیوه تغییر قدرت و اعمال آن در جهان داشته باشم. اگرچه «جوزف نای» به‌صراحت از پایان هژمونی آمریکا سخن نمی‌گوید و به این قائل است که آمریکا قدرتمندترین کشور جهان به لحاظ نظامی است و از این منظر قدرت برتر و هژمونیک است، اما او باور دارد عمر و دوره هژمونی‌های نظامی به پایان رسیده است و کشورهای قدرتمندی همچون چین، روسیه و آمریکا برای صیانت از قدرت دیگر نمی‌توانند به برتری نظامی بسنده کنند: «در جهان امروز قدرت در قالب الگویی توزیع شده است که شبیه یک بازی شطرنج سه‌بعدی است. در صفحه بالایی شطرنج، قدرت نظامی عمدتا تک‌قطبی است و ایالات متحده تا مدتی در جایگاه برتر خواهد ماند، اما در صفحه میانی شطرنج، قدرت اقتصادی بیش از یک دهه است که چندقطبی شده و در این میان ایالات متحده، اروپا، ژاپن و چین بازیگران عمده آن هستند... قسمت زیرین شطرنج حوزه روابط فراملی است. این قسمت بازیگران غیردولتی گوناگونی را دربر می‌گیرد؛ از بانک‌هایی که مبالغی عظیم‌تر از بودجه یک کشور را انتقال می‌دهند تا تروریست‌هایی که سلاح تبادل می‌کنند یا هکرهایی که امنیت سایبری را تهدید می‌کنند... این قسمت همچنین شامل چالش‌های فراملی جدیدی همچون بیماری‌های همه‌گیر و تغییرات آب‌وهوایی است. در صفحه زیرین، قدرت بسیار پراکنده است و در اینجا صحبت از تک‌قطبی، چندقطبی، هژمونی و دیگر تعابیر کلیشه‌ای که سیاسیون و صاحب‌نظران در سخنان خود به کار می‌برند بی‌معناست».

دست بر قضا اگر صفحه زیرین شطرنج را حاشیه آن بگیریم، باید گفت این حاشیه چنان پررنگ شده که بر متن می‌چربد و دیگر کشوری در جهان تماما دست بالا را ندارد و جابه‌جایی جدی در قدرت رخ داده و این جابه‌جایی الزاما به نفع کشورهای پیرامونی نبوده است. خاصه کشورهایی که به شیوه‌ای غیردموکراتیک اداره می‌شوند. جوزف نای بحث دقیقی درباره منابع قدرت دارد که برای کشورهای پیرامونی بسیار حائز اهمیت است. او باور دارد داشتن منابع همواره موجب برتری کشورها نیست چه‌بسا کشورها در استفاده از این منابع قدرت به خطا رفته و نه‌تنها با آن نتوانند به قدرت برتر دست یابند بلکه این منابع را نیز حیف و میل کنند. جوزف نای به‌درستی از کشورهای پیرامونی سخن به میان آورده است که بیش از هر چیز وابسته به ذخایر طبیعی‌اند؛ ذخایری همچون نفت و گاز و معادن. اگرچه آرای جوزف نای به اواخر دهه ۱۹۸۰ یعنی چیزی کمتر از نیم‌قرن پیش بازمی‌گردد، اما هنوز می‌توان به میانجی آن وضعیت موجود از‌جمله وضعیت کشورهای برتر و پیرامونی را تصویر کرد. او باور دارد تغییرات اساسی در شکل قدرت رخ داده است و ما امروز با سه‌گانه‌ای از قدرت: قدرت سخت، قدرت نرم و قدرت هوشمند روبه‌رو هستیم. قدرت سخت، نظامی و اقتصادی است و بر رفتارهایی همچون وادارکردن، اجبار و فرمان متکی است که منابع این اجبار و فرمان تطمیع، الزام، رشوه و تنبیه است. قدرت نرم، بر جاذبه استوار است؛ شاه‌‌بیت نظریات جوزف نای در همین جاذبه و اغواگری نهفته است و پاشنه آشیل نظریاتش نیز همین‌جاست.

قدرت نرم، وابسته به رفتارهای سازمانی و همکاری‌های جهانی است و منابع آن فرهنگ است؛ فرهنگ در معنای ارزش‌ها، نهادها و سیاست‌ها. اما قدرت هوشمند، مهم‌ترین و امروزی‌ترین نگاه نای به قدرت است. او آمیزه‌ای از ترکیب قدرت سخت و قدرت نرم را قدرت هوشمند می‌خواند. قدرتی که متکی بر اطلاعات، فضاهای سایبری و در یک کلام عصر تکنولوژی است. این سه قدرت سخت، نرم و هوشمند قرار است همان کار هژمونی ازدست‌رفته را انجام دهند؛ چراکه دیگر در جهان امروز قدرت در یک کشور متمرکز نیست و قدرت بین کشورها پراکنده شده است و مهم‌تر از آن دیگر قدرت منحصر به حکومت‌ها و دولت‌ها نیست و بازیگران غیردولتی نیز در آن دخیل هستند. با اینکه نظریات جوزف نای بر پژوهش‌های طولانی‌مدت استوار است، اما ناگفته پیداست همان نگاه آمریکایی یعنی ساده‌سازی مفاهیم عقلانی در آن کاملا مشهود است؛ ساده‌سازی‌ای که به مذاق رهبران و سیاست‌مداران جهان از‌جمله رهبران آمریکایی خوش می‌آید. جوزف نای معتقد است با تأکید بر جاذبه و اغواگری می‌توان به قلب مردم کشورهای پیرامونی راه یافت و منافع حداکثری بین کشورها را فراهم کرد. البته باید گفت حداکثری برای خود و حداقلی برای دیگران. او می‌گوید در این همکاری بین کشورها است که نتیجه برد‌-برد به دست می‌آید. باوری که به ظاهر دلنشین است، اما تجربه تاریخی موفقی از آن وجود ندارد، حداقل در خاورمیانه. آیا روش جوزف نای شیوه به‌روز‌شده اندیشه‌های ماکیاولی است؟ او خودش در مقدمه کتاب قدرت نرم چنین می‌گوید، بیش از چهار قرن پیش ماکیاولی به شاهزادگان ایتالیایی گفت: «اگر مردم از شما بترسند مهم‌تر از این است که شما را دوست داشته باشند اما امروز بهتر است به هر دو توجه کنیم، غلبه‌یافتن بر قلب‌ها و افکار همواره مهم بوده اما اهمیت آن در عصر اطلاعات دوچندان شده است. داشتن اطلاعات، قدرت است و فناوری مدرن اطلاعات باعث گسترش اطلاعات بیش از هر زمان دیگر در تاریخ شده است. تاکنون رهبران سیاسی دقت کمی را صرف تفکر و چگونگی تغییر ماهیت قدرت کرده‌اند یا اینکه در به‌کارگیری قدرت چگونه می‌توان ابعاد نرم قدرت را در استراتژی خود جای داد». از این منظر جوزف نای هم تکنسین قدرت است و هم اندیشمندی نوماکیاولی. وظیفه تکنسین قدرت، ساده‌سازی و عقلانی‌سازی آن برای اعمال سلطه است. نای با هوشمندی درصدد است از طریق قدرت، سلطه را کالایی‌سازی کند. مردم دنیا را می‌توان با جاذبه‌های فرهنگی و سیاسی اغوا کرد، دنیا یک بازار است و دست نامرئی آدام اسمیت آن را هدایت می‌کند: «همان‌طور که آدام اسمیت معتقد است هنگامی که مردم در بازار آزاد تصمیم می‌گیرند درواقع به وسیله دستی نامرئی هدایت می‌شوند. تصمیمات ما در بازار اغلب به واسطه قدرت نرم شکل می‌گیرد؛ قدرت ناملموسی که ما را متقاعد می‌کند تا بدون هیچ تهدید روشن یا انجام معامله‌ای با اهداف دیگران همراه شویم». این گفته‌های جوزف نای با گفته‌های اندیشمندان مهمی در قدرت همچون فوکو، گرامشی و اسپینوزا فرسنگ‌ها فاصله دارد. اندیشمندانی که تمام تلاششان برای رهایی از سلطه و قدرت است. اما نای تکنسین قدرتی است که به ما می‌آموزد چگونه با سلطه کنار بیاییم. سبک رئالیستی او دو جریان فکری ایرانی را برانگیخته است. برخی باور دارند فقط واقع‌گرایی سیاسی ما را به سرمنزل مقصود می‌رساند و برخی که آموزه‌های نای را مصداق پروژه‌های تهاجم فرهنگی می‌دانند، فریاد برآورده‌اند: شاهد از غیب رسید. پس بی‌دلیل نیست که کتاب «قدرت نرم ابزار موفقیت در سیاست بین‌الملل» را انتشارات دانشگاه امام صادق منتشر کرده است. خوشبختانه نظرات این اندیشمند آمریکایی چنان صراحت دارد که راه هرگونه تأویل از متن را می‌بندد. او در یادداشتی که اخیرا نوشته است، می‌گوید: «رهبران سیاسی هوشمند می‌دانند ارزش‌ها قدرت تولید می‌کنند. اگر من بتوانم شما را جذب و قانع کنم که همان چیزی را بخواهی که من می‌خواهم، دیگر مجبور نمی‌شوم مجبورت کنم یا پول بدهم کار دلخواه مرا انجام بدهی».
*برای نوشتن این یادداشت از دو مقاله از دو فصلنامه علمی- پژوهشی «پژوهش سیاست نظری» بهار و تابستان 97 و بهار و تابستان 92 و کتاب‌های قدرت نرم، ابزارهای موفقیت در سیاست بین‌الملل، جوزف نای، مترجمان سیدمحسن روحانی، مهدی ذوالقفاری، انتشارات دانشگاه امام صادق و آینده قدرت مترجم حمید حیدری- آرش فرزاد با مقدمه دکتر محمود سریع‌القلم، نشر فرزان روز استفاده کرده‌ام.

در این یادداشت دو هدف را دنبال می‌کنم؛ ابتدا می‌خواهم بحث‌‌های هفته گذشته‌ام، افول هژمونی آمریکا را با آرای «جوزف نای» تکمیل کنم و از طرف دیگر سعی می‌کنم با این آرا نیم‌نگاهی به شیوه تغییر قدرت و اعمال آن در جهان داشته باشم. اگرچه «جوزف نای» به‌صراحت از پایان هژمونی آمریکا سخن نمی‌گوید و به این قائل است که آمریکا قدرتمندترین کشور جهان به لحاظ نظامی است و از این منظر قدرت برتر و هژمونیک است، اما او باور دارد عمر و دوره هژمونی‌های نظامی به پایان رسیده است و کشورهای قدرتمندی همچون چین، روسیه و آمریکا برای صیانت از قدرت دیگر نمی‌توانند به برتری نظامی بسنده کنند: «در جهان امروز قدرت در قالب الگویی توزیع شده است که شبیه یک بازی شطرنج سه‌بعدی است. در صفحه بالایی شطرنج، قدرت نظامی عمدتا تک‌قطبی است و ایالات متحده تا مدتی در جایگاه برتر خواهد ماند، اما در صفحه میانی شطرنج، قدرت اقتصادی بیش از یک دهه است که چندقطبی شده و در این میان ایالات متحده، اروپا، ژاپن و چین بازیگران عمده آن هستند... قسمت زیرین شطرنج حوزه روابط فراملی است. این قسمت بازیگران غیردولتی گوناگونی را دربر می‌گیرد؛ از بانک‌هایی که مبالغی عظیم‌تر از بودجه یک کشور را انتقال می‌دهند تا تروریست‌هایی که سلاح تبادل می‌کنند یا هکرهایی که امنیت سایبری را تهدید می‌کنند... این قسمت همچنین شامل چالش‌های فراملی جدیدی همچون بیماری‌های همه‌گیر و تغییرات آب‌وهوایی است. در صفحه زیرین، قدرت بسیار پراکنده است و در اینجا صحبت از تک‌قطبی، چندقطبی، هژمونی و دیگر تعابیر کلیشه‌ای که سیاسیون و صاحب‌نظران در سخنان خود به کار می‌برند بی‌معناست».

دست بر قضا اگر صفحه زیرین شطرنج را حاشیه آن بگیریم، باید گفت این حاشیه چنان پررنگ شده که بر متن می‌چربد و دیگر کشوری در جهان تماما دست بالا را ندارد و جابه‌جایی جدی در قدرت رخ داده و این جابه‌جایی الزاما به نفع کشورهای پیرامونی نبوده است. خاصه کشورهایی که به شیوه‌ای غیردموکراتیک اداره می‌شوند. جوزف نای بحث دقیقی درباره منابع قدرت دارد که برای کشورهای پیرامونی بسیار حائز اهمیت است. او باور دارد داشتن منابع همواره موجب برتری کشورها نیست چه‌بسا کشورها در استفاده از این منابع قدرت به خطا رفته و نه‌تنها با آن نتوانند به قدرت برتر دست یابند بلکه این منابع را نیز حیف و میل کنند. جوزف نای به‌درستی از کشورهای پیرامونی سخن به میان آورده است که بیش از هر چیز وابسته به ذخایر طبیعی‌اند؛ ذخایری همچون نفت و گاز و معادن. اگرچه آرای جوزف نای به اواخر دهه ۱۹۸۰ یعنی چیزی کمتر از نیم‌قرن پیش بازمی‌گردد، اما هنوز می‌توان به میانجی آن وضعیت موجود از‌جمله وضعیت کشورهای برتر و پیرامونی را تصویر کرد. او باور دارد تغییرات اساسی در شکل قدرت رخ داده است و ما امروز با سه‌گانه‌ای از قدرت: قدرت سخت، قدرت نرم و قدرت هوشمند روبه‌رو هستیم. قدرت سخت، نظامی و اقتصادی است و بر رفتارهایی همچون وادارکردن، اجبار و فرمان متکی است که منابع این اجبار و فرمان تطمیع، الزام، رشوه و تنبیه است. قدرت نرم، بر جاذبه استوار است؛ شاه‌‌بیت نظریات جوزف نای در همین جاذبه و اغواگری نهفته است و پاشنه آشیل نظریاتش نیز همین‌جاست.

قدرت نرم، وابسته به رفتارهای سازمانی و همکاری‌های جهانی است و منابع آن فرهنگ است؛ فرهنگ در معنای ارزش‌ها، نهادها و سیاست‌ها. اما قدرت هوشمند، مهم‌ترین و امروزی‌ترین نگاه نای به قدرت است. او آمیزه‌ای از ترکیب قدرت سخت و قدرت نرم را قدرت هوشمند می‌خواند. قدرتی که متکی بر اطلاعات، فضاهای سایبری و در یک کلام عصر تکنولوژی است. این سه قدرت سخت، نرم و هوشمند قرار است همان کار هژمونی ازدست‌رفته را انجام دهند؛ چراکه دیگر در جهان امروز قدرت در یک کشور متمرکز نیست و قدرت بین کشورها پراکنده شده است و مهم‌تر از آن دیگر قدرت منحصر به حکومت‌ها و دولت‌ها نیست و بازیگران غیردولتی نیز در آن دخیل هستند. با اینکه نظریات جوزف نای بر پژوهش‌های طولانی‌مدت استوار است، اما ناگفته پیداست همان نگاه آمریکایی یعنی ساده‌سازی مفاهیم عقلانی در آن کاملا مشهود است؛ ساده‌سازی‌ای که به مذاق رهبران و سیاست‌مداران جهان از‌جمله رهبران آمریکایی خوش می‌آید. جوزف نای معتقد است با تأکید بر جاذبه و اغواگری می‌توان به قلب مردم کشورهای پیرامونی راه یافت و منافع حداکثری بین کشورها را فراهم کرد. البته باید گفت حداکثری برای خود و حداقلی برای دیگران. او می‌گوید در این همکاری بین کشورها است که نتیجه برد‌-برد به دست می‌آید. باوری که به ظاهر دلنشین است، اما تجربه تاریخی موفقی از آن وجود ندارد، حداقل در خاورمیانه. آیا روش جوزف نای شیوه به‌روز‌شده اندیشه‌های ماکیاولی است؟ او خودش در مقدمه کتاب قدرت نرم چنین می‌گوید، بیش از چهار قرن پیش ماکیاولی به شاهزادگان ایتالیایی گفت: «اگر مردم از شما بترسند مهم‌تر از این است که شما را دوست داشته باشند اما امروز بهتر است به هر دو توجه کنیم، غلبه‌یافتن بر قلب‌ها و افکار همواره مهم بوده اما اهمیت آن در عصر اطلاعات دوچندان شده است. داشتن اطلاعات، قدرت است و فناوری مدرن اطلاعات باعث گسترش اطلاعات بیش از هر زمان دیگر در تاریخ شده است. تاکنون رهبران سیاسی دقت کمی را صرف تفکر و چگونگی تغییر ماهیت قدرت کرده‌اند یا اینکه در به‌کارگیری قدرت چگونه می‌توان ابعاد نرم قدرت را در استراتژی خود جای داد». از این منظر جوزف نای هم تکنسین قدرت است و هم اندیشمندی نوماکیاولی. وظیفه تکنسین قدرت، ساده‌سازی و عقلانی‌سازی آن برای اعمال سلطه است. نای با هوشمندی درصدد است از طریق قدرت، سلطه را کالایی‌سازی کند. مردم دنیا را می‌توان با جاذبه‌های فرهنگی و سیاسی اغوا کرد، دنیا یک بازار است و دست نامرئی آدام اسمیت آن را هدایت می‌کند: «همان‌طور که آدام اسمیت معتقد است هنگامی که مردم در بازار آزاد تصمیم می‌گیرند درواقع به وسیله دستی نامرئی هدایت می‌شوند. تصمیمات ما در بازار اغلب به واسطه قدرت نرم شکل می‌گیرد؛ قدرت ناملموسی که ما را متقاعد می‌کند تا بدون هیچ تهدید روشن یا انجام معامله‌ای با اهداف دیگران همراه شویم». این گفته‌های جوزف نای با گفته‌های اندیشمندان مهمی در قدرت همچون فوکو، گرامشی و اسپینوزا فرسنگ‌ها فاصله دارد. اندیشمندانی که تمام تلاششان برای رهایی از سلطه و قدرت است. اما نای تکنسین قدرتی است که به ما می‌آموزد چگونه با سلطه کنار بیاییم. سبک رئالیستی او دو جریان فکری ایرانی را برانگیخته است. برخی باور دارند فقط واقع‌گرایی سیاسی ما را به سرمنزل مقصود می‌رساند و برخی که آموزه‌های نای را مصداق پروژه‌های تهاجم فرهنگی می‌دانند، فریاد برآورده‌اند: شاهد از غیب رسید. پس بی‌دلیل نیست که کتاب «قدرت نرم ابزار موفقیت در سیاست بین‌الملل» را انتشارات دانشگاه امام صادق منتشر کرده است. خوشبختانه نظرات این اندیشمند آمریکایی چنان صراحت دارد که راه هرگونه تأویل از متن را می‌بندد. او در یادداشتی که اخیرا نوشته است، می‌گوید: «رهبران سیاسی هوشمند می‌دانند ارزش‌ها قدرت تولید می‌کنند. اگر من بتوانم شما را جذب و قانع کنم که همان چیزی را بخواهی که من می‌خواهم، دیگر مجبور نمی‌شوم مجبورت کنم یا پول بدهم کار دلخواه مرا انجام بدهی».
*برای نوشتن این یادداشت از دو مقاله از دو فصلنامه علمی- پژوهشی «پژوهش سیاست نظری» بهار و تابستان 97 و بهار و تابستان 92 و کتاب‌های قدرت نرم، ابزارهای موفقیت در سیاست بین‌الملل، جوزف نای، مترجمان سیدمحسن روحانی، مهدی ذوالقفاری، انتشارات دانشگاه امام صادق و آینده قدرت مترجم حمید حیدری- آرش فرزاد با مقدمه دکتر محمود سریع‌القلم، نشر فرزان روز استفاده کرده‌ام.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها