|

بی‌طرفی علمی بالینگر در ارزیابی بیمار

سامان توکلی- روان‌پزشک

برای کاربرد روان‌درمانی تحلیلی (و هر روش درمانی دیگر) برای هر بیمار یا مراجعه‌کننده حداقل باید پاسخ دو سؤال را بدانیم. «آیا روان‌درمانی تحلیلی برای این بیمار و برای حل مشکلاتش مفید است؟» و «آیا این بیمار شرایط و ویژگی‌های لازم را دارد که بتواند از روان‌درمانی تحلیلی استفاده کند؟». پاسخ‌دادن به این دو سؤال مستلزم ارزیابی جامع بیمار/مراجعه‌کننده است. انجام ارزیابی درست، علاوه بر دانش و مهارت‌های عمومی، مستلزم بی‌طرفی نسبی بالینگر است. برای اینکه ارزیابی بیمار/مراجعه‌کننده درست انجام شود، بالینگر نباید به نحوی نسبت به رویکرد خود سوگرایی داشته باشد که مانع از بی‌طرفی او در انجام ارزیابی شود. درمانگری که معتقد است روش درمانی او برای همه بیماران مفید است، از ابتدا تصمیم خود را گرفته و اصولا نمی‌تواند ارزیابی را به‌درستی انجام بدهد. قاعده ابزار می‌گوید که «اگر تنها یک چکش داشته باشید، تمایل دارید که همه را به شکل میخ ببینید». در بخش اعظم و اولیه ارزیابی لازم است درمانگر فارغ از علاقه به رویکرد خود با بیمار و مشکلاتش مواجه شود و در این زمان باید تا حد زیادی عینک «روان‌درمانگر تحلیلی بودن» را کنار بگذارد تا بتواند روش درمانی مفید را بر اساس مصالح بیمار تعیین کند‌ و نه بر اساس علایق خود. در این صورت، تمام بالینگرانی که بیماری را ارزیابی می‌کنند، باید قادر باشند بیمار و مشکلاتش را ارزیابی کنند، با انواع روش‌های درمانی موجود برای آن شخص و آن مشکلات آشنا باشند، از پشتوانه علمی و شواهد تجربی موجود برای هر روش درمانی آگاه باشند و این نگرش را داشته باشند که بهترین طرح درمانی را برای بیمار انتخاب کنند و با او در میان بگذارند. در‌نهایت، بیمار است که باید با کمک بالینگر ارزیابی‌کننده طرح درمانی مورد نظر خود را انتخاب کند‌ و با «رضایت آگاهانه» آن را آغاز کند. پس‌ حالت‌های زیر از نظر اخلاق حرفه‌ای درست نیست: بیماری با افسردگی خفیف تا متوسط به روان‌شناسی مراجعه کرده است که رویکرد شناختی-رفتاری دارد. درمانگر بیمار را ارزیابی کرده و به او می‌گوید باید روان‌درمانی شناختی-رفتاری انجام بدهد. با توجه به اینکه طبق منابع و شواهد تجربی موجود، برای این بیماران علاوه بر درمان شناختی-رفتاری، درمان دارویی و روان‌درمانی تحلیلی هم می‌تواند گزینه‌های درمانی باشد، روان‌شناس باید در زمینه این انتخاب‌های دیگر هم به بیمار اطلاعات بدهد تا نهایتا او درمان مورد نظر خود را انتخاب کند. بیماری با وسواس خفیف تا متوسط به روان‌پزشکی مراجعه کرده است که خودش روان‌درمانی انجام نمی‌دهد. رو‌ان‌پزشک، بدون اینکه انتخاب‌های درمانی دیگر را به بیمار اعلام کند، برایش دارو تجویز می‌کند. با توجه به اینکه برای وسواس خفیف تا متوسط، علاوه بر درمان دارویی، درمان شناختی-رفتاری هم می‌تواند جزء گزینه‌های بیمار باشد، روان‌پزشک باید این انتخاب را نیز به بیمار اعلام کند تا درنهایت بیمار تصمیم بگیرد از کدام روش درمانی استفاده کند. فردی با مشکلات رابطه‌ای و شغلی به روان‌پزشکی مراجعه کرده است که روان‌درمانی تحلیلی نیز انجام می‌دهد. روان‌پزشک با ذکر اینکه بیماری روانی عمده‌ای در‌ او وجود ندارد، روان‌درمانی تحلیلی را به او پیشنهاد می‌دهد. با توجه به اینکه درمان‌هایی مانند درمان شناختی-رفتاری هم می‌تواند به این بیمار کمک کند، لازم است بالینگر این گزینه را نیز به بیمار اعلام کند و درباره ویژگی‌های هر‌کدام از درمان‌ها به بیمار اطلاعات لازم را بدهد. توصیه من به درمانگران این است که در زمان ارزیابی بیمار، عینک رویکرد خود را کنار بگذارید. سعی کنید با بی‌طرفی علمی بیمار را ارزیابی کنید‌ و بر اساس شواهد علمی و منافع بیمار طرح(های) درمان مناسب را برای بیمار تعیین و به او اعلام کنید. در‌نهایت، بیمار باید روش مورد نظر خود را انتخاب کند. همچنین توصیه به مراجعان این است که اگر بالینگری که به او مراجعه کرده‌اید، فقط یک روش درمانی را به شما اعلام کرد، از او سؤال کنید که آیا گزینه‌های دیگری هم وجود دارد یا نه؟ از او بخواهید درباره گزینه‌های دیگر و نقاط مثبت و منفی هر‌کدام به شما اطلاعات بدهد. د‌رنهایت، با توجه به این اطلاعات (یا با مشورت‌های دیگر) روش درمانی خود را انتخاب کنید.

برای کاربرد روان‌درمانی تحلیلی (و هر روش درمانی دیگر) برای هر بیمار یا مراجعه‌کننده حداقل باید پاسخ دو سؤال را بدانیم. «آیا روان‌درمانی تحلیلی برای این بیمار و برای حل مشکلاتش مفید است؟» و «آیا این بیمار شرایط و ویژگی‌های لازم را دارد که بتواند از روان‌درمانی تحلیلی استفاده کند؟». پاسخ‌دادن به این دو سؤال مستلزم ارزیابی جامع بیمار/مراجعه‌کننده است. انجام ارزیابی درست، علاوه بر دانش و مهارت‌های عمومی، مستلزم بی‌طرفی نسبی بالینگر است. برای اینکه ارزیابی بیمار/مراجعه‌کننده درست انجام شود، بالینگر نباید به نحوی نسبت به رویکرد خود سوگرایی داشته باشد که مانع از بی‌طرفی او در انجام ارزیابی شود. درمانگری که معتقد است روش درمانی او برای همه بیماران مفید است، از ابتدا تصمیم خود را گرفته و اصولا نمی‌تواند ارزیابی را به‌درستی انجام بدهد. قاعده ابزار می‌گوید که «اگر تنها یک چکش داشته باشید، تمایل دارید که همه را به شکل میخ ببینید». در بخش اعظم و اولیه ارزیابی لازم است درمانگر فارغ از علاقه به رویکرد خود با بیمار و مشکلاتش مواجه شود و در این زمان باید تا حد زیادی عینک «روان‌درمانگر تحلیلی بودن» را کنار بگذارد تا بتواند روش درمانی مفید را بر اساس مصالح بیمار تعیین کند‌ و نه بر اساس علایق خود. در این صورت، تمام بالینگرانی که بیماری را ارزیابی می‌کنند، باید قادر باشند بیمار و مشکلاتش را ارزیابی کنند، با انواع روش‌های درمانی موجود برای آن شخص و آن مشکلات آشنا باشند، از پشتوانه علمی و شواهد تجربی موجود برای هر روش درمانی آگاه باشند و این نگرش را داشته باشند که بهترین طرح درمانی را برای بیمار انتخاب کنند و با او در میان بگذارند. در‌نهایت، بیمار است که باید با کمک بالینگر ارزیابی‌کننده طرح درمانی مورد نظر خود را انتخاب کند‌ و با «رضایت آگاهانه» آن را آغاز کند. پس‌ حالت‌های زیر از نظر اخلاق حرفه‌ای درست نیست: بیماری با افسردگی خفیف تا متوسط به روان‌شناسی مراجعه کرده است که رویکرد شناختی-رفتاری دارد. درمانگر بیمار را ارزیابی کرده و به او می‌گوید باید روان‌درمانی شناختی-رفتاری انجام بدهد. با توجه به اینکه طبق منابع و شواهد تجربی موجود، برای این بیماران علاوه بر درمان شناختی-رفتاری، درمان دارویی و روان‌درمانی تحلیلی هم می‌تواند گزینه‌های درمانی باشد، روان‌شناس باید در زمینه این انتخاب‌های دیگر هم به بیمار اطلاعات بدهد تا نهایتا او درمان مورد نظر خود را انتخاب کند. بیماری با وسواس خفیف تا متوسط به روان‌پزشکی مراجعه کرده است که خودش روان‌درمانی انجام نمی‌دهد. رو‌ان‌پزشک، بدون اینکه انتخاب‌های درمانی دیگر را به بیمار اعلام کند، برایش دارو تجویز می‌کند. با توجه به اینکه برای وسواس خفیف تا متوسط، علاوه بر درمان دارویی، درمان شناختی-رفتاری هم می‌تواند جزء گزینه‌های بیمار باشد، روان‌پزشک باید این انتخاب را نیز به بیمار اعلام کند تا درنهایت بیمار تصمیم بگیرد از کدام روش درمانی استفاده کند. فردی با مشکلات رابطه‌ای و شغلی به روان‌پزشکی مراجعه کرده است که روان‌درمانی تحلیلی نیز انجام می‌دهد. روان‌پزشک با ذکر اینکه بیماری روانی عمده‌ای در‌ او وجود ندارد، روان‌درمانی تحلیلی را به او پیشنهاد می‌دهد. با توجه به اینکه درمان‌هایی مانند درمان شناختی-رفتاری هم می‌تواند به این بیمار کمک کند، لازم است بالینگر این گزینه را نیز به بیمار اعلام کند و درباره ویژگی‌های هر‌کدام از درمان‌ها به بیمار اطلاعات لازم را بدهد. توصیه من به درمانگران این است که در زمان ارزیابی بیمار، عینک رویکرد خود را کنار بگذارید. سعی کنید با بی‌طرفی علمی بیمار را ارزیابی کنید‌ و بر اساس شواهد علمی و منافع بیمار طرح(های) درمان مناسب را برای بیمار تعیین و به او اعلام کنید. در‌نهایت، بیمار باید روش مورد نظر خود را انتخاب کند. همچنین توصیه به مراجعان این است که اگر بالینگری که به او مراجعه کرده‌اید، فقط یک روش درمانی را به شما اعلام کرد، از او سؤال کنید که آیا گزینه‌های دیگری هم وجود دارد یا نه؟ از او بخواهید درباره گزینه‌های دیگر و نقاط مثبت و منفی هر‌کدام به شما اطلاعات بدهد. د‌رنهایت، با توجه به این اطلاعات (یا با مشورت‌های دیگر) روش درمانی خود را انتخاب کنید.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها