داستاننویس مهاجر
شرق: بختیار علی از شاخصترین نویسندگان و شاعران کردستان عراق است که امروز شهرتی جهانی دارد. او به نسلی از نویسندگان و هنرمندان عراقی تعلق دارد که زندگیشان با جنگ و مهاجرت پیوند داشته است. بختیار علی در سال 1960 در شهر سلیمانیه متولد شد و در همانجا تحصیلات متوسطهاش را پشتسر گذاشت و سپس برای تحصیل در دانشگاه به اربیل رفت و در رشته زمینشناسی مشغول به تحصیل شد. او ترم سوم دانشگاه بود که در تظاهراتی که علیه حزب بعث عراق ترتیب داده شده بود، مجروح شد و به زندان افتاد و از دانشگاه اخراج شد. این نقطهای حیاتی در زندگی بختیار علی بود؛ چراکه بعد از این او تمام زندگیاش را صرف نوشتن و تحقیق کرد.
بختیار علی در ایران هم بهخوبی شناخته میشود و تاکنون آثار زیادی از او به فارسی منتشر شده است. خود او نیز تجربه حضور در ایران را داشته است و با ادبیات فارسی آشنایی دارد.
بهتازگی کتابی با عنوان «سیری در آثار داستاننویسان کرد: بختیار علی» توسط محمدرضا اصلانی در نشر ثالث منتشر شده که آنطور که از عنوانش هم برمیآید، به بررسی و بازخوانی داستانهای بختیار علی اختصاص دارد. این کتاب بخشهای مختلفی دارد که در یکی از آنها به رئالیسم جادویی در داستانهای بختیار علی پرداخته شده است. نویسنده میگوید اگرچه ردی از رئالیسم جادویی در دو رمان «غروب پروانه» و «دریاس و جسدها» دیده نمیشود اما ساخت دو رمان «جمشیدخان عمویم، که باد همیشه او را با خود میبرد» و «آخرین انار دنیا» تا حد زیادی مبتنیبر رئالیسم جادویی است: «جمشیدخان عمویم، که باد همیشه او را با خود میبرد... نام داستان کوتاه پیرمرد فرتوت با بالهای بزرگ گارسیا مارکز را در ذهن تداعی میکند و اساس آن مبتنیبر تکنیک عادیسازی است. جمشیدخان جوان کمونیستی است که در زندان بعثیهای عراق از شدت شکنجه بهشدت وزن کم میکند. اغراق در بیوزنی او به حدی است که با هر وزش باد میتواند به پرواز دربیاید. داستان جمشیدخان عمویم... از ابتدا تا انتها روایت پروازهای استعاری مرد تنها و معناباختهای است که بهصورت نموداری سینوسی مدام اوج میگیرد، به
آسمان میرود و به زمین کوبیده میشود. جمشیدخان در هر پرواز وهم، خیال، رؤیا و واقعیت را در هم میتند، جنبهای از زندگی را تجربه میکند و تاریخ، سیاست و مذهب سرزمینش را به چالش میکشد. در این داستان جمشیدخان انسانی پرنده است و درست در همان هنگام پرندهای انسان است. او مدام خود را از درون نقض میکند و در سیری دیالکتیکی، با گذر به مرحله شدن، به پدیدهای تبدیل میشود که نه انسان است و نه پرنده! در هر مرحله از گذر چندی نمیگذرد که در فرایندی پویا این سنتز بهمثابه یک تز جدید دوباره خود را نقض میکند و با آنتیتزش به دیالکتیکی جدید گذر میکند. در روند داستان این وضعیت غمبار دیالکتیک سیری قهقهرایی طی میکند، از اوج آرمانخواهی به ذلت در دلدادگی و قفس سیرک میافتد و در نهایت مجبور به مهاجرت میشود. البته این پایان داستان نیست و بعد از جمشیدخان، این سالارخان است که میخواهد به پرواز درآید تا این دیالکتیک همچنان ادامه یابد».
یکیدیگر از بخشهای کتاب به تحلیل و بررسی رمان «دریاس و جسدها» اختصاص دارد. در این بخش به مفهوم ابرانسان اشاره شده و از آن در تحلیل داستان کمک گرفته شده است. در قسمتی از این بخش میخوانیم: «رمان دریاس و جسدها، اثر بختیار علی، داستان بهظاهر ساده، اما بهغایت رازآلود و چندلایهای است. در روند داستان، این لایهها مدام در تناقض با هم قرار میگیرند و یکدیگر را نفی میکنند تا اینکه سرانجام، در فرایندی دیالکتیک به قیام منتهی میشوند. این رمان با تلفیق عناصر حماس و تراژیک واقعیت دهشتناکی را بازمینمایاند که بر فرهنگ مشرقزمین استیلا دارد. جنبه حماسی داستان، ابتدا در شخصیت الیاس و سپس در لایهای دیگر، در ژنرال بلال و باز هم در لایهای دیگر در فعالیتهای چریکی نوبار تجلی مییابد. ژنرال مرد رویینتنی که با قدرت مافوقبشری و اعمال شگفتانگیر، سرنوشت سرزمین خود را رقم میزند. کنش داستان، در کلیت، شرح حماسه، قیام و جانفشانی مردمانی است که به خاطر به قدرت رسیدن ژنرال حاضر به هر نوع جانفشانی هستند. دریاس هم تجلیبخش تراژیک دریاس و جسدهاست. او نظارهگر قیام است و تنها نقش تاریخی که ایفا میکند، به خاک سپردن کشتهشدگان جنگ
است. مشاهده حوادث پیرامونی باعث میشود ترس و اندوه در وجودش استیلا یابد. از منظر دریاس، سیر حوادث به گونهای است که به طور اجتنابناپذیری، فاجعه و مصیبت پایان قیام است».
شرق: بختیار علی از شاخصترین نویسندگان و شاعران کردستان عراق است که امروز شهرتی جهانی دارد. او به نسلی از نویسندگان و هنرمندان عراقی تعلق دارد که زندگیشان با جنگ و مهاجرت پیوند داشته است. بختیار علی در سال 1960 در شهر سلیمانیه متولد شد و در همانجا تحصیلات متوسطهاش را پشتسر گذاشت و سپس برای تحصیل در دانشگاه به اربیل رفت و در رشته زمینشناسی مشغول به تحصیل شد. او ترم سوم دانشگاه بود که در تظاهراتی که علیه حزب بعث عراق ترتیب داده شده بود، مجروح شد و به زندان افتاد و از دانشگاه اخراج شد. این نقطهای حیاتی در زندگی بختیار علی بود؛ چراکه بعد از این او تمام زندگیاش را صرف نوشتن و تحقیق کرد.
بختیار علی در ایران هم بهخوبی شناخته میشود و تاکنون آثار زیادی از او به فارسی منتشر شده است. خود او نیز تجربه حضور در ایران را داشته است و با ادبیات فارسی آشنایی دارد.
بهتازگی کتابی با عنوان «سیری در آثار داستاننویسان کرد: بختیار علی» توسط محمدرضا اصلانی در نشر ثالث منتشر شده که آنطور که از عنوانش هم برمیآید، به بررسی و بازخوانی داستانهای بختیار علی اختصاص دارد. این کتاب بخشهای مختلفی دارد که در یکی از آنها به رئالیسم جادویی در داستانهای بختیار علی پرداخته شده است. نویسنده میگوید اگرچه ردی از رئالیسم جادویی در دو رمان «غروب پروانه» و «دریاس و جسدها» دیده نمیشود اما ساخت دو رمان «جمشیدخان عمویم، که باد همیشه او را با خود میبرد» و «آخرین انار دنیا» تا حد زیادی مبتنیبر رئالیسم جادویی است: «جمشیدخان عمویم، که باد همیشه او را با خود میبرد... نام داستان کوتاه پیرمرد فرتوت با بالهای بزرگ گارسیا مارکز را در ذهن تداعی میکند و اساس آن مبتنیبر تکنیک عادیسازی است. جمشیدخان جوان کمونیستی است که در زندان بعثیهای عراق از شدت شکنجه بهشدت وزن کم میکند. اغراق در بیوزنی او به حدی است که با هر وزش باد میتواند به پرواز دربیاید. داستان جمشیدخان عمویم... از ابتدا تا انتها روایت پروازهای استعاری مرد تنها و معناباختهای است که بهصورت نموداری سینوسی مدام اوج میگیرد، به
آسمان میرود و به زمین کوبیده میشود. جمشیدخان در هر پرواز وهم، خیال، رؤیا و واقعیت را در هم میتند، جنبهای از زندگی را تجربه میکند و تاریخ، سیاست و مذهب سرزمینش را به چالش میکشد. در این داستان جمشیدخان انسانی پرنده است و درست در همان هنگام پرندهای انسان است. او مدام خود را از درون نقض میکند و در سیری دیالکتیکی، با گذر به مرحله شدن، به پدیدهای تبدیل میشود که نه انسان است و نه پرنده! در هر مرحله از گذر چندی نمیگذرد که در فرایندی پویا این سنتز بهمثابه یک تز جدید دوباره خود را نقض میکند و با آنتیتزش به دیالکتیکی جدید گذر میکند. در روند داستان این وضعیت غمبار دیالکتیک سیری قهقهرایی طی میکند، از اوج آرمانخواهی به ذلت در دلدادگی و قفس سیرک میافتد و در نهایت مجبور به مهاجرت میشود. البته این پایان داستان نیست و بعد از جمشیدخان، این سالارخان است که میخواهد به پرواز درآید تا این دیالکتیک همچنان ادامه یابد».
یکیدیگر از بخشهای کتاب به تحلیل و بررسی رمان «دریاس و جسدها» اختصاص دارد. در این بخش به مفهوم ابرانسان اشاره شده و از آن در تحلیل داستان کمک گرفته شده است. در قسمتی از این بخش میخوانیم: «رمان دریاس و جسدها، اثر بختیار علی، داستان بهظاهر ساده، اما بهغایت رازآلود و چندلایهای است. در روند داستان، این لایهها مدام در تناقض با هم قرار میگیرند و یکدیگر را نفی میکنند تا اینکه سرانجام، در فرایندی دیالکتیک به قیام منتهی میشوند. این رمان با تلفیق عناصر حماس و تراژیک واقعیت دهشتناکی را بازمینمایاند که بر فرهنگ مشرقزمین استیلا دارد. جنبه حماسی داستان، ابتدا در شخصیت الیاس و سپس در لایهای دیگر، در ژنرال بلال و باز هم در لایهای دیگر در فعالیتهای چریکی نوبار تجلی مییابد. ژنرال مرد رویینتنی که با قدرت مافوقبشری و اعمال شگفتانگیر، سرنوشت سرزمین خود را رقم میزند. کنش داستان، در کلیت، شرح حماسه، قیام و جانفشانی مردمانی است که به خاطر به قدرت رسیدن ژنرال حاضر به هر نوع جانفشانی هستند. دریاس هم تجلیبخش تراژیک دریاس و جسدهاست. او نظارهگر قیام است و تنها نقش تاریخی که ایفا میکند، به خاک سپردن کشتهشدگان جنگ
است. مشاهده حوادث پیرامونی باعث میشود ترس و اندوه در وجودش استیلا یابد. از منظر دریاس، سیر حوادث به گونهای است که به طور اجتنابناپذیری، فاجعه و مصیبت پایان قیام است».