|

بوف‌ کور در متن ادبیات جهانی و روایتی از جنگ

بوف‌ کور به‌عنوان شاهکاری جهانی
شرق: «بوف کور» صادق هدایت اگرچه از زمان انتشارش، یعنی در طول چند دهه عنوان کتابی ممنوعه را یدک کشیده، اما هنوز مهم‌ترین و مشهورترین متن ادبی ایران به شمار می‌رود. درباره اینکه آیا «بوف‌ کور» را می‌توان شاهکاری جهانی دانست یا نه، کم‌وبیش و در دوره‌های مختلف بحث شده است؛ اما یکی از کتاب‌هایی که به ‌طور خاص به این موضوع پرداخته، اثری است از مایکل بیرد با عنوان «بوف‌ کور هدایت، رمانی غربی» که مدتی پیش با ترجمه شاپور بهیان در نشر نیلوفر منتشر شد.
این کتاب اولین‌بار در سال 1990 به زبان انگلیسی منتشر شد و آن‌طور که بهیان در مقدمه‌‌اش نوشته، دفاعیه‌ای است از این ادعا که «بوف‌ کور» شاهکاری جهانی است که در سنت ادبیات غربی و به ‌طور خاص سنت گوتیک نوشته شده است. بهیان در مقدمه روشنگرش نوشته که نویسنده در این اثر تلاش کرده نشان دهد که هدایت در این اثر از سوداهای ادبیات ملی و ادبیات منحصر به ویژگی‌های خاص یک فرهنگ فراتر رفته و هم به مصاف ادعاهای فرهنگ خودی درباره خود و روایت خودی و هم به مصاف ادعاهای فرهنگ غربی در این مورد رفته است: «به عبارتی بوف‌ کور که در بطن یک فرهنگ مرکززدوده نوشته شده است، نقبی می‌زند به بطن فرهنگی دیگر که آن هم از خیلی پیش مرکزیت خود را از دست داده بوده است؛ یعنی فرهنگ غربی. او می‌گوید بوف‌ کور عیان‌‌ساختن بی‌اعتباری ادعاهای جوهریت چه در غرب و چه در شرق یا به عبارتی ادعاهای ذات‌گرایانه مربوط به این دو حوزه زیست است».
مایکل بیرد در کتابش نه درباره «بوف‌ کور» بلکه درباره موضوع آن نوشته است و تلاش کرده اثر هدایت را به خواننده غربی بشناساند. به اعتقاد او خواننده غربی از زاویه موضوع و روایت این کتاب می‌تواند به خود و شکل روایت غربی نگاه کند. مایکل بیرد، هدایت را نویسنده‌ای می‌داند که به شیوه‌های روایت غربی مجهز است و در «بوف‌ کور» به بازخوانی این شیوه‌ها پرداخته است: «من بر جدیت طرح مشارکت هدایت در یک نظام زیبایی‌شناختی بین‌المللی تأکید می‌کنم که بوف‌ کور را تبدیل به تفسیری بر سنت ما می‌کند؛ آینه‌ای که فرهنگ غربی خود را در آن به صورتی دگرگون می‌بیند. در میان عناصر بسیاری که بوف‌ کور را به اثر هنری فوق‌العاده‌ای تبدیل کرده‌اند، طرحی هست که خود‌انگاره ادبیات کلی را به پرسش می‌گیرد».
او «بوف‌ کور» را اثری جهانی می‌داند و در این کتاب اثر هدایت را در متن یک سنت روایی که متعلق به غرب است، قرار داده است. او از این طریق نشان داده که تعریف و روایت واحدی از غرب وجود ندارد و «بوف‌ کور» یکی از نشانه‌های این امر است. این نظر مایکل بیرد دقیقا برخلاف نظر کسانی است که معتقدند در روایت داستانی ایران اثر متمایزی وجود نداشته و هرچه بوده در قالب همان روایت‌های سنتی بوده است. بهیان درباره این موضوع نوشته: «بیرد مدعی است که داستان مدرن فارسی اساسا پدیده‌ای نوظهور و بی‌سابقه در ادبیات فارسی است و یکسره متکی است بر سنت‌های روایی غربی -که البته این دیدگاه او، او را در خطر قرار می‌دهد که مبادا خودش هم گرفتار نوعی دوبن‌انگاری شود- از‌جمله وقتی سعی می‌کند تأثیر خیام را بر بوف‌ کور به پرسونای بیگانه او در دل فرهنگ سنتی ربط دهد؛ نه برخاسته از همین فرهنگ... نکته مورد نظر بیرد صرفا این نیست که نویسنده غیرغربی ابزاری خنثی را برای بیان اختیار کرده است تا محتوای شرقی یا خاورمیانه‌ای خود را در آن بریزد. رمان و روایت داستانی مدرن مجهز به دیدگاهی است که در شرق بی‌سابقه بوده است. همچنان‌ که جوامع شرقی در معرض مصنوعات غربی قرار می‌گیرند، الگوهای زندگی غربی را هم می‌پذیرند. این الگوها می‌تواند همراه خود نوعی نگاه، نوعی بینش فاصله‌گذار و بیگانه، نوعی پرسونای غریبه را فراهم کنند که نویسنده شرقی به کمک آن به جامعه خود چنان نگاه کند که گویی اولین‌بار است که دارد آن را می‌بیند. این نگاه سرد و به گفته بیرد کلینیکال است؛ نگاهی بیگانه با آنچه تاکنون به جامعه خود نگاه کرده است». آن‌طور که بهیان اشاره کرده، بیرد این کتاب را در چارچوب روش‌های نقد جدید نوشته اما خود را به آن مقید نکرده است.
فصل اول این کتاب با این قصد نوشته شده که زمینه‌ای که خواننده غربی به آن نیاز دارد فراهم شود. در فصل دوم، به واسطه الگوی سبک‌پردازی‌شده دانته، یعنی «زندگانی نو»، به بررسی مقایسه‌ای وسیعی در زمینه ژانر رمانس پرداخته شده است. بیرد می‌گوید این فصل به خواننده‌ای فکر کرده که تصور نمی‌کند «بوف‌ کور» منفعلانه مطابق این الگو نوشته شده است، بلکه فکر می‌کند «بوف‌ کور» این الگو را به پرسش گرفته و دگرگونش کرده است. بیرد فصل سوم کتاب را به عنوان «حرکتی تفسیری» در نظر گرفته و می‌گوید هدفش این بوده که این تفسیر را بر مبنای الگوهایی از صور خیالی قرار دهد که «بوف‌ کور» و آثار ژانری مشابه با آن را در خود جای می‌دهد. در فصل‌های دیگر کتاب بیرد به سنت‌های خاص‌تر روایت غربی نظیر رمانس گوتیک و داستان در داستان پرداخته است.
جنگ و زندگی مردمان عادی
مهدی غبرایی مدتی است که سراغ ترجمه رمان‌ها و داستان‌های آفریقایی رفته و تاکنون چندین اثر از ادبیات آفریقا با ترجمه او به فارسی منتشر شده است. او پیش‌تر نیز آثار دیگری از نویسندگان عرب‌زبان آفریقا ترجمه کرده بود که آثاری مثل «فصل مهاجرت به شمال» و «در کشور مردان» از آن جمله‌اند.
غبرایی در ترجمه‌های اخیرش سراغ نویسندگانی رفته که تا پیش از این شناختی از آنها در ایران وجود نداشته است. تازه‌ترین ترجمه او رمان کوتاهی است با عنوان «انتظار» از گورتی کیوموهندو که در نشر نیلوفر به چاپ رسیده است. نویسنده این اثر، در سال 1965 در اوگاندا متولد شده و به‌عنوان رمان‌نویس و فعال ادبی شناخته می‌شود. او با نوشتن رمان‌هایی که اغلب به وضعیت اوگاندا پرداخته‌اند، به شهرت رسیده است. غبرایی در بخشی از یادداشت ابتدایی این کتاب، به دلیلی که او را به سوی ترجمه ادبیات آفریقایی کشانده، اشاره کرده و نوشته: «اول بنا نبود... وقتی سراغ نویسندگان آفریقا رفتم، به علت آشنایی قدیم با مستعمرات پرتغال در آفریقا، سراغ چند نویسنده از آنگولا و موزامبیک و بعد کنیا رفتم (بگذریم از دو ترجمه چند سال پیش از دو نویسنده عرب آفریقایی، یعنی لیبیایی و سودانی) و با خودم قرار گذاشته بودم که دامنه را به نویسندگان رمان‌های رئالیسم جادویی محدود کنم، اما در این اقیانوس بی‌کران پرطراوت که قدم گذاشتم، چیزی نمانده غرق شوم! هفته‌ای چند تن تازه با رمان‌های بکر دل‌انگیز پیدا می‌شوند که تاریخ طولانی استعمار خونبار این قاره و جنگ‌های داخلی و دیکتاتوری‌های خونخوار آن را گاهی در لفاف طنز و طیبت اغلب با نیمی خشونت و نیمی خونسردی پزشک‌وار می‌نویسند و من می‌مانم که سراغ کدامشان بروم». او در ادامه و درباره ترجمه‌ اخیرش، «انتظار»، نوشته که روایت این داستان به دیدگاه عباس کیارستمی به‌خصوص در «زیر درختان زیتون» نزدیک است «به این نحو که به کشمکش‌های سیاسی و جنگ داخلی و براندازی عیدی امین، دیکتاتور نیمه‌مجنون اوگاندا، به طور مستقیم نگاه نمی‌کند و بر زندگی در دهی از قضا بر سر راه سربازان فراری عیدی امین و گویا زادگاه نویسنده متمرکز می‌شود و واکنش‌های آنها را از دید دختر جوان نوبالغی بررسی می‌کند».
غبرایی به ضمیمه ترجمه‌اش از رمان «انتظار»، مقاله مفصل مترجم انگلیسی اثر را البته به اختصار ترجمه و منتشر کرده است. آن‌طور که در این متن هم اشاره شده، «انتظار» چهارمین رمان کیوموهندو برای بزرگسالان است و در میان آثار او دو رمان برای خردسالان هم دیده می‌شود. رمان‌های دیگر او عبارت‌اند از: «اولین دختر»، «راز دیگر بس است» و «نجواهایی از ورا». در بخشی از این مقاله درباره رمان و شیوه روایت آن می‌خوانیم: «کیوموهندو در رمان انتظار با بسط‌دادن نیروی غنایی در نوشتن روایتی که در آن هیچ کلمه‌ای زاید نیست و منظر یک شخصیت غالب است و کلاف داستان از طریق گفت‌وگو باز می‌شود، بعد تازه‌ای به کارش می‌دهد. این رمان کوتاه در داستان‌سرایی اوگاندا از لحاظ ظرافت و عرضه معمولا مهارشده تجارب هولناک دهاتی‌های معمولی در گیرودار جنگ اثری یگانه است. قالب‌ریزی کوچک اما ناهمگون کیوموهندو بر سر راه سربازان فراری عیدی امین قرار می‌گیرد که رژیمش در 1979 در اوگاندا در حال فروپاشی است. سربازان امین بیشتر شمالی بودند و به طرف سرزمین خود می‌گریختند تا در جمعیت آن جذب شوند یا از دریاچه آلبرت بگذرند و به جمهوری دموکراتیک کنگو بروند. دهی که داستان انتظار در آن رخ می‌دهد، در منطقه هویما، نزدیک دریاچه آلبرت در گسل دره غربی است که یکی از مرزهای اوگاندا را تشکیل می‌دهد و یکراست بر سر راه گریز پراکنده سربازان به سمت شمال قرار دارد». «انتظار» در واقع از دسته رمان‌های آفریقایی است که جنگ‌های داخلی و مرزی پس از استقلال را روایت می‌کند. آن‌طور که در مقاله پایانی کتاب نیز آمده، کیوموهندو در این رمان به‌ جای آنکه سراغ گزارش توصیفی جنگ برود تا خواننده را با کنش داستانی آشنا کند، با «ظرافت به زندگی روزمره خانواده داستانی قدم می‌گذارد و بدین وسیله از قرار معلوم خوانندگانش را بی‌سلاح به خط آتش می‌فرستد». مترجم انگلیسی اثر، این شیوه روایت را «محجوب‌تر» و شاید «مؤثرتر» از توصیف پرملاط یا رویارویی مهیج و شورانگیز دانسته است. او درباره صحنه آغازین رمان هم نوشته: «صحنه آغازین که در آن آلیندا، راوی جوان، و خانواده‌اش سرگرم صرف شام‌اند، هم جذاب است و هم آکنده از تنش و بیم بیان‌نشده. آنچه ناگفته می‌ماند جذبمان می‌کند و در حال تعلیق نگه‌مان می‌دارد، چون رنگ‌آمیزی صحنه به آنچه بلاواسطه است محدود شده و حرف‌های شخصیت‌ها کمترین اشارات را در بر دارد که باید با آنها جهت‌یابی کنیم، تا به آنچه اتفاق می‌افتد دست یابیم. وقتی ننه به آلیندا یادآوری می‌کند که مادر حامله‌اش باید آن شب بدود، پیداست خطری در کمین است، اما چگونگی و چرایی خطر بیان نمی‌شود».
راوی داستان دختری نوجوان و در آستانه بلوغ است و در آن تبعات جنگ برای مردم عادی که صدایی ندارند نشان داده شده است. اینک صحنه آغازین رمان که پیش‌تر به آن اشاره شد: «غروب شنبه بود. تندو روی یکی از شاخه‌های نازک درخت تناور انبه نشسته بود که سایه غبارآلودی به حیاط بزرگ می‌انداخت. با اینکه باد نمی‌وزید، برگ‌های انبه می‌لرزید و یکی از برگ‌ها کنده شد و آهسته پیش پای ما افتاد. ننه‌جان برگ را برداشت و در دستش پشت‌ورو کرد و گفت: خبر می‌دهد مهمان داریم. مهمانی که از راه دور می‌آید و مثل برگ قصد برگشتن ندارد. ناگهان از درخت انبه صدای سوتی طنین انداخت. همه از جا پریدیم و چشم‌انتظار نگاه کردیم. پدر هیجان‌زده و تند پرسید: چی شده، تندو؟ تندو با خنده سبکی جواب داد: هیچی. بعد انگار که دفعه اول صدایش را نشنیده باشیم، تکرار کرد: هیچی. همه داشتیم تو حیاط بین خانه اصلی و آشپزخانه شام می‌خوردیم. مادر بشقابش را پس زد. ننه سر چرخاند و نگاهش کرد. مختصر و مفید گفت: باید همه غذات را بخوری. باید جان داشته باشی که زور بدهی... یا... مکث کرد. بزنی به چاک!».

بوف‌ کور به‌عنوان شاهکاری جهانی
شرق: «بوف کور» صادق هدایت اگرچه از زمان انتشارش، یعنی در طول چند دهه عنوان کتابی ممنوعه را یدک کشیده، اما هنوز مهم‌ترین و مشهورترین متن ادبی ایران به شمار می‌رود. درباره اینکه آیا «بوف‌ کور» را می‌توان شاهکاری جهانی دانست یا نه، کم‌وبیش و در دوره‌های مختلف بحث شده است؛ اما یکی از کتاب‌هایی که به ‌طور خاص به این موضوع پرداخته، اثری است از مایکل بیرد با عنوان «بوف‌ کور هدایت، رمانی غربی» که مدتی پیش با ترجمه شاپور بهیان در نشر نیلوفر منتشر شد.
این کتاب اولین‌بار در سال 1990 به زبان انگلیسی منتشر شد و آن‌طور که بهیان در مقدمه‌‌اش نوشته، دفاعیه‌ای است از این ادعا که «بوف‌ کور» شاهکاری جهانی است که در سنت ادبیات غربی و به ‌طور خاص سنت گوتیک نوشته شده است. بهیان در مقدمه روشنگرش نوشته که نویسنده در این اثر تلاش کرده نشان دهد که هدایت در این اثر از سوداهای ادبیات ملی و ادبیات منحصر به ویژگی‌های خاص یک فرهنگ فراتر رفته و هم به مصاف ادعاهای فرهنگ خودی درباره خود و روایت خودی و هم به مصاف ادعاهای فرهنگ غربی در این مورد رفته است: «به عبارتی بوف‌ کور که در بطن یک فرهنگ مرکززدوده نوشته شده است، نقبی می‌زند به بطن فرهنگی دیگر که آن هم از خیلی پیش مرکزیت خود را از دست داده بوده است؛ یعنی فرهنگ غربی. او می‌گوید بوف‌ کور عیان‌‌ساختن بی‌اعتباری ادعاهای جوهریت چه در غرب و چه در شرق یا به عبارتی ادعاهای ذات‌گرایانه مربوط به این دو حوزه زیست است».
مایکل بیرد در کتابش نه درباره «بوف‌ کور» بلکه درباره موضوع آن نوشته است و تلاش کرده اثر هدایت را به خواننده غربی بشناساند. به اعتقاد او خواننده غربی از زاویه موضوع و روایت این کتاب می‌تواند به خود و شکل روایت غربی نگاه کند. مایکل بیرد، هدایت را نویسنده‌ای می‌داند که به شیوه‌های روایت غربی مجهز است و در «بوف‌ کور» به بازخوانی این شیوه‌ها پرداخته است: «من بر جدیت طرح مشارکت هدایت در یک نظام زیبایی‌شناختی بین‌المللی تأکید می‌کنم که بوف‌ کور را تبدیل به تفسیری بر سنت ما می‌کند؛ آینه‌ای که فرهنگ غربی خود را در آن به صورتی دگرگون می‌بیند. در میان عناصر بسیاری که بوف‌ کور را به اثر هنری فوق‌العاده‌ای تبدیل کرده‌اند، طرحی هست که خود‌انگاره ادبیات کلی را به پرسش می‌گیرد».
او «بوف‌ کور» را اثری جهانی می‌داند و در این کتاب اثر هدایت را در متن یک سنت روایی که متعلق به غرب است، قرار داده است. او از این طریق نشان داده که تعریف و روایت واحدی از غرب وجود ندارد و «بوف‌ کور» یکی از نشانه‌های این امر است. این نظر مایکل بیرد دقیقا برخلاف نظر کسانی است که معتقدند در روایت داستانی ایران اثر متمایزی وجود نداشته و هرچه بوده در قالب همان روایت‌های سنتی بوده است. بهیان درباره این موضوع نوشته: «بیرد مدعی است که داستان مدرن فارسی اساسا پدیده‌ای نوظهور و بی‌سابقه در ادبیات فارسی است و یکسره متکی است بر سنت‌های روایی غربی -که البته این دیدگاه او، او را در خطر قرار می‌دهد که مبادا خودش هم گرفتار نوعی دوبن‌انگاری شود- از‌جمله وقتی سعی می‌کند تأثیر خیام را بر بوف‌ کور به پرسونای بیگانه او در دل فرهنگ سنتی ربط دهد؛ نه برخاسته از همین فرهنگ... نکته مورد نظر بیرد صرفا این نیست که نویسنده غیرغربی ابزاری خنثی را برای بیان اختیار کرده است تا محتوای شرقی یا خاورمیانه‌ای خود را در آن بریزد. رمان و روایت داستانی مدرن مجهز به دیدگاهی است که در شرق بی‌سابقه بوده است. همچنان‌ که جوامع شرقی در معرض مصنوعات غربی قرار می‌گیرند، الگوهای زندگی غربی را هم می‌پذیرند. این الگوها می‌تواند همراه خود نوعی نگاه، نوعی بینش فاصله‌گذار و بیگانه، نوعی پرسونای غریبه را فراهم کنند که نویسنده شرقی به کمک آن به جامعه خود چنان نگاه کند که گویی اولین‌بار است که دارد آن را می‌بیند. این نگاه سرد و به گفته بیرد کلینیکال است؛ نگاهی بیگانه با آنچه تاکنون به جامعه خود نگاه کرده است». آن‌طور که بهیان اشاره کرده، بیرد این کتاب را در چارچوب روش‌های نقد جدید نوشته اما خود را به آن مقید نکرده است.
فصل اول این کتاب با این قصد نوشته شده که زمینه‌ای که خواننده غربی به آن نیاز دارد فراهم شود. در فصل دوم، به واسطه الگوی سبک‌پردازی‌شده دانته، یعنی «زندگانی نو»، به بررسی مقایسه‌ای وسیعی در زمینه ژانر رمانس پرداخته شده است. بیرد می‌گوید این فصل به خواننده‌ای فکر کرده که تصور نمی‌کند «بوف‌ کور» منفعلانه مطابق این الگو نوشته شده است، بلکه فکر می‌کند «بوف‌ کور» این الگو را به پرسش گرفته و دگرگونش کرده است. بیرد فصل سوم کتاب را به عنوان «حرکتی تفسیری» در نظر گرفته و می‌گوید هدفش این بوده که این تفسیر را بر مبنای الگوهایی از صور خیالی قرار دهد که «بوف‌ کور» و آثار ژانری مشابه با آن را در خود جای می‌دهد. در فصل‌های دیگر کتاب بیرد به سنت‌های خاص‌تر روایت غربی نظیر رمانس گوتیک و داستان در داستان پرداخته است.
جنگ و زندگی مردمان عادی
مهدی غبرایی مدتی است که سراغ ترجمه رمان‌ها و داستان‌های آفریقایی رفته و تاکنون چندین اثر از ادبیات آفریقا با ترجمه او به فارسی منتشر شده است. او پیش‌تر نیز آثار دیگری از نویسندگان عرب‌زبان آفریقا ترجمه کرده بود که آثاری مثل «فصل مهاجرت به شمال» و «در کشور مردان» از آن جمله‌اند.
غبرایی در ترجمه‌های اخیرش سراغ نویسندگانی رفته که تا پیش از این شناختی از آنها در ایران وجود نداشته است. تازه‌ترین ترجمه او رمان کوتاهی است با عنوان «انتظار» از گورتی کیوموهندو که در نشر نیلوفر به چاپ رسیده است. نویسنده این اثر، در سال 1965 در اوگاندا متولد شده و به‌عنوان رمان‌نویس و فعال ادبی شناخته می‌شود. او با نوشتن رمان‌هایی که اغلب به وضعیت اوگاندا پرداخته‌اند، به شهرت رسیده است. غبرایی در بخشی از یادداشت ابتدایی این کتاب، به دلیلی که او را به سوی ترجمه ادبیات آفریقایی کشانده، اشاره کرده و نوشته: «اول بنا نبود... وقتی سراغ نویسندگان آفریقا رفتم، به علت آشنایی قدیم با مستعمرات پرتغال در آفریقا، سراغ چند نویسنده از آنگولا و موزامبیک و بعد کنیا رفتم (بگذریم از دو ترجمه چند سال پیش از دو نویسنده عرب آفریقایی، یعنی لیبیایی و سودانی) و با خودم قرار گذاشته بودم که دامنه را به نویسندگان رمان‌های رئالیسم جادویی محدود کنم، اما در این اقیانوس بی‌کران پرطراوت که قدم گذاشتم، چیزی نمانده غرق شوم! هفته‌ای چند تن تازه با رمان‌های بکر دل‌انگیز پیدا می‌شوند که تاریخ طولانی استعمار خونبار این قاره و جنگ‌های داخلی و دیکتاتوری‌های خونخوار آن را گاهی در لفاف طنز و طیبت اغلب با نیمی خشونت و نیمی خونسردی پزشک‌وار می‌نویسند و من می‌مانم که سراغ کدامشان بروم». او در ادامه و درباره ترجمه‌ اخیرش، «انتظار»، نوشته که روایت این داستان به دیدگاه عباس کیارستمی به‌خصوص در «زیر درختان زیتون» نزدیک است «به این نحو که به کشمکش‌های سیاسی و جنگ داخلی و براندازی عیدی امین، دیکتاتور نیمه‌مجنون اوگاندا، به طور مستقیم نگاه نمی‌کند و بر زندگی در دهی از قضا بر سر راه سربازان فراری عیدی امین و گویا زادگاه نویسنده متمرکز می‌شود و واکنش‌های آنها را از دید دختر جوان نوبالغی بررسی می‌کند».
غبرایی به ضمیمه ترجمه‌اش از رمان «انتظار»، مقاله مفصل مترجم انگلیسی اثر را البته به اختصار ترجمه و منتشر کرده است. آن‌طور که در این متن هم اشاره شده، «انتظار» چهارمین رمان کیوموهندو برای بزرگسالان است و در میان آثار او دو رمان برای خردسالان هم دیده می‌شود. رمان‌های دیگر او عبارت‌اند از: «اولین دختر»، «راز دیگر بس است» و «نجواهایی از ورا». در بخشی از این مقاله درباره رمان و شیوه روایت آن می‌خوانیم: «کیوموهندو در رمان انتظار با بسط‌دادن نیروی غنایی در نوشتن روایتی که در آن هیچ کلمه‌ای زاید نیست و منظر یک شخصیت غالب است و کلاف داستان از طریق گفت‌وگو باز می‌شود، بعد تازه‌ای به کارش می‌دهد. این رمان کوتاه در داستان‌سرایی اوگاندا از لحاظ ظرافت و عرضه معمولا مهارشده تجارب هولناک دهاتی‌های معمولی در گیرودار جنگ اثری یگانه است. قالب‌ریزی کوچک اما ناهمگون کیوموهندو بر سر راه سربازان فراری عیدی امین قرار می‌گیرد که رژیمش در 1979 در اوگاندا در حال فروپاشی است. سربازان امین بیشتر شمالی بودند و به طرف سرزمین خود می‌گریختند تا در جمعیت آن جذب شوند یا از دریاچه آلبرت بگذرند و به جمهوری دموکراتیک کنگو بروند. دهی که داستان انتظار در آن رخ می‌دهد، در منطقه هویما، نزدیک دریاچه آلبرت در گسل دره غربی است که یکی از مرزهای اوگاندا را تشکیل می‌دهد و یکراست بر سر راه گریز پراکنده سربازان به سمت شمال قرار دارد». «انتظار» در واقع از دسته رمان‌های آفریقایی است که جنگ‌های داخلی و مرزی پس از استقلال را روایت می‌کند. آن‌طور که در مقاله پایانی کتاب نیز آمده، کیوموهندو در این رمان به‌ جای آنکه سراغ گزارش توصیفی جنگ برود تا خواننده را با کنش داستانی آشنا کند، با «ظرافت به زندگی روزمره خانواده داستانی قدم می‌گذارد و بدین وسیله از قرار معلوم خوانندگانش را بی‌سلاح به خط آتش می‌فرستد». مترجم انگلیسی اثر، این شیوه روایت را «محجوب‌تر» و شاید «مؤثرتر» از توصیف پرملاط یا رویارویی مهیج و شورانگیز دانسته است. او درباره صحنه آغازین رمان هم نوشته: «صحنه آغازین که در آن آلیندا، راوی جوان، و خانواده‌اش سرگرم صرف شام‌اند، هم جذاب است و هم آکنده از تنش و بیم بیان‌نشده. آنچه ناگفته می‌ماند جذبمان می‌کند و در حال تعلیق نگه‌مان می‌دارد، چون رنگ‌آمیزی صحنه به آنچه بلاواسطه است محدود شده و حرف‌های شخصیت‌ها کمترین اشارات را در بر دارد که باید با آنها جهت‌یابی کنیم، تا به آنچه اتفاق می‌افتد دست یابیم. وقتی ننه به آلیندا یادآوری می‌کند که مادر حامله‌اش باید آن شب بدود، پیداست خطری در کمین است، اما چگونگی و چرایی خطر بیان نمی‌شود».
راوی داستان دختری نوجوان و در آستانه بلوغ است و در آن تبعات جنگ برای مردم عادی که صدایی ندارند نشان داده شده است. اینک صحنه آغازین رمان که پیش‌تر به آن اشاره شد: «غروب شنبه بود. تندو روی یکی از شاخه‌های نازک درخت تناور انبه نشسته بود که سایه غبارآلودی به حیاط بزرگ می‌انداخت. با اینکه باد نمی‌وزید، برگ‌های انبه می‌لرزید و یکی از برگ‌ها کنده شد و آهسته پیش پای ما افتاد. ننه‌جان برگ را برداشت و در دستش پشت‌ورو کرد و گفت: خبر می‌دهد مهمان داریم. مهمانی که از راه دور می‌آید و مثل برگ قصد برگشتن ندارد. ناگهان از درخت انبه صدای سوتی طنین انداخت. همه از جا پریدیم و چشم‌انتظار نگاه کردیم. پدر هیجان‌زده و تند پرسید: چی شده، تندو؟ تندو با خنده سبکی جواب داد: هیچی. بعد انگار که دفعه اول صدایش را نشنیده باشیم، تکرار کرد: هیچی. همه داشتیم تو حیاط بین خانه اصلی و آشپزخانه شام می‌خوردیم. مادر بشقابش را پس زد. ننه سر چرخاند و نگاهش کرد. مختصر و مفید گفت: باید همه غذات را بخوری. باید جان داشته باشی که زور بدهی... یا... مکث کرد. بزنی به چاک!».

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.