کرونا و فرصت اصلاح کنکور دکترا
حسین آخانی. استاد دانشگاه تهران
یکی از چالشیترین بحثهای این روزهای کرونایی برگزاری کنکور در دانشگاههای ایران است. اگرچه در سال 86 قانونی برای حذف کنکور وضع شد ولی هرگز نتوانستند یا نخواستند سایه این غول سیاه را از آموزش عالی بردارند. متأسفانه کنکور به دورههای کارشناسی ارشد و حتی دکترا هم تسری پیدا کرد. به جرئت میتوان گفت که برگزاری کنکور در مقطع دکترا یکی از بیفایدهترین کنکورهاست. اگرچه قبولی در این کنکور با فرایند مصاحبه تکمیل میشود ولی برگزاری جلسات مصاحبه نیز چندان بهتر از امتحان کتبی نیست. این مراسم سودی جز استرس برای داوطلبان و گرفتن وقت همکاران دانشگاهی و تحمیل هزینههای سنگین و البته درآمدزایی برای سازمان برگزاری نداشته و الزاما منجر به انتخاب بهترین و مستعدترین داوطلبها نمیشود. نگارنده بارها به برگزاری این نوع کنکور اعتراض داشته و سالهاست نه با سازمان سنجش در طرح سؤال شرکت داشته و نه علاقهای به گرفتن دانشجوی دکترا با این فرایند نادرست دارم. چندبار از بین داوطلبان فرد مناسبی را انتخاب کردم که از دانشگاههای دیگر بودند، متأسفانه چون این افراد فکر میکردند در دانشگاه تهران شانسی ندارند و دانشگاه تهران را در اولویت خود انتخاب نکرده بودند، سیستم کامپیوتری آنها را به دانشگاههای دیگر فرستاد. متأسفانه دیوانسالاری حاکم بر وزارت علوم، مافیایی که از برگزاری چنین امتحاناتی بهره میبرد و دخالت سیاسیون و بهخصوص مجلس باعث شده است که این فرایند غلط و فسادآور ادامه یابد. دانشجوی دکترا یک شغل دانشگاهی محسوب میشود که در آن یک استاد دانشگاه بهعنوان مجری فردی که توانایی انجام پروژه مشخصی را دارد، استخدام میکند. از آنجایی که همه استادان و همه رشتههای تحصیلی امکان گرفتن پروژه مناسب را ندارند، نهادهایی در دنیا به وجود آمده است که به دانشجویان دکترا بورسیه میدهند. بورسیه در حقیقت حقوقی است که معمولا به مدت سه تا چهار سال به یک دانشجوی داوطلب دوره دکترا داده میشود که او تماموقت با امکاناتی که استاد راهنما تعیین میکند، درخصوص موضوع مشخصی پژوهش کند. حاصل این پژوهش بهصورت رساله تهیه و منتشر میشود. فلسفه انتشار هم کاملا مشخص است. رساله باید بهگونهای نوشته شود که تماموکمال قابل انتشار باشد. در گذشته رسم بر این بود که رساله یا بهصورت کتاب منتشر میشد یا در نسخههایی (مثلا 50 نسخه) تکثیر میشد که کتابخانههای معروف هر کشوری آنها را داشته باشند. در این سالها این روند تغییراتی کرده است. در بسیاری از کشورهایی که از نظر علمی دارای سطح علمی بالایی هستند، بهجای انتشار کل رساله، فصلهای آن طوری تنظیم میشود که هر کدام بتواند بهصورت مقاله جداگانهای منتشر شود. انتشار مجازی هم این امکان را داده است که رسالههای دکترا بلافاصله بهصورت پیدیاف در اختیار همه قرار گیرند. آنچه در کشور ما بهصورت دورههای دکترا برگزار میشود، تقریبا یک روش ناکارآمد است که کمتر کشوری در جهان آن را اجرا میکند. در این روش بهجای آنکه هدف گرفتن دانشجوی دکترا حل یک مسئله علمی باشد، هدف حل مسئله عمده ما اعضای هیئتعلمی یعنی پرکردن سوابقمان است. ما نیاز داریم دانشجو بگیریم تا با کمک آنها پلههای ترقی دانشگاهی خود را طی کنیم. آییننامههای حقالتدریس، ترفیع، ارتقا و تبدیل وضعیت بندهای متعددی دارد که با کمک چند دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترا میشود آنها را پر کرد و با کمی خوششانسی بهراحتی از استادیاری به استادتمامی رسید. فقط کافی است در دانشگاهی باشید که به شما اجازه دهند تا دلتان میخواهد دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترا بگیرید. کم نیستند استادتمامهایی که خودشان برای نوشتن یک مقاله در دوران تحصیل خود در جا میزدند و حالا به یمن دانشجویان تحصیلات تکمیلی شمار مقالات آنها سهرقمی هم شده است. متأسفانه این فرایند نادرست باعث شد تعدادي از مسئولان بیسواد و کمسواد بهراحتی صاحب درجه دکترا شوند و این روزها وقتی به جلسهای میروی همه همدیگر را دکتر خطاب میکنند. دکتر هم که شدند با نفوذ خود سعی میکنند در یکی از هزاران مؤسسه آموزش عالی و پژوهشی جایگاه عضو هیئتعلمی را کسب کنند که هم بتوانند از مزایای کسب درآمد از چند منبع بر اساس اصل 141 قانون اساسی بهرهمند شوند و هم هر تصمیمی که میگیرند را با پشتوانه آن مدرک درست و بینقص جلوه دهند. اگرچه مردم این روزها حاصل کار کارشناسی این دکترها را در اقتصاد و اداره کشور میبینند اما بد نیست به یک مورد در تخصص خودم اشاره کنم که چگونه در همین چند ماه گذشته با حیفومیل صدها میلیارد تومان از بودجه بیتالمال به بهانه مالچپاشی توسط همان دکترهای شاغل در دستگاههای دولتی و دانشگاهی چه قیر سیاهی بر حساسترین و مهمترین اکوسیستمهای کشور پاشیدند؛ درحالیکه با آن پول میشد بزرگترین تحول را در شناخت مناطق بیابانی انجام داد و بهترین متخصصان را در این زمینه تربیت کرد. این مقدمه را نوشتم تا بدانید این روند کنکور و جذب دوره دکترا کاری عبث است و نتیجه آن تنها باعث افزایش شمار خانمدکترها و آقادکترها میشود ولی دردی از کشور را درمان نمیکند که هیچ، بلکه بر زخمهای آن هم میافزاید.
بنابراین ضرورت دارد این روند اصلاح شود. شاید کرونا یکی از همان توفیقهای اجباری باشد که به کمک آن بتوان حداقل کنکور دکترا را حذف کرد. اگرچه در این یادداشت کوتاه دادن برنامه مشخص ممکن نیست؛ اما بهراحتی میتوان با اِعمال چند نکته مهم به اعضای هیئت علمی اجازه داد مانند همه جای دنیا در صورت داشتن پروژه تحقیقاتی و بودجه مناسب خود دانشجوی دکترا بگیرند. این نگارنده با تجربه و شناختی که از دانشگاههای جهان دارم و خود با بورسیه مهمترین نهاد تبادل دانشگاهی آلمان تحصیل کردهام، به مهمترین شرایط گرفتن دانشجوی دکترا اشاره میکنم:
1. برای گرفتن دانشجوی دکترا استاد راهنما باید حداقل در مرتبه دانشیاری باشد، تعدادی دانشجوی کارشناسی ارشد را راهنمایی کرده باشد یا پنج سال سابقه پژوهشی با رزومه علمی قابل قبول داشته باشد. برای نمونه اگر کسی بعد از دوره دکترا پنج سال بهعنوان محقق پسادکترا در دانشگاههای معتبر دنیا کار کرده باشد، با درجه دانشیاری قابل جایگزین باشد.
2. استاد راهنما حتما باید دارای یک پروژه تحقیقاتی با بودجه مناسب باشد که بتواند علاوه بر پوششدادن همه هزینههای پژوهش، ماهانه برابر حقوق رسمی یک کارشناس ارشد با پرداخت بیمه به مدت حداقل سه سال هزینههای زندگی دانشجو را پرداخت کند. شرط پرداخت حقوق میتواند با بورسیه دانشجو جابهجا شود.
3. رساله دکترا باید به طور کامل - چه به صورت کتاب در انتشارات یا سایت دانشگاه- و چه به صورت مقاله در مجلات علمی و پژوهشی معتبر همان رشته قابل انتشار باشد. فارغالتحصیل دکترا میتواند از رساله خود بعد از اتمام پژوهش دفاع کند؛ ولی دریافت مدرک دکترا منوط به انتشار کامل نتایج رساله باشد.
4. استاد راهنما در انتخاب دانشجوی دکترا - به شرط رعایت استانداردهای وضعشده توسط دانشگاه درخصوص سوابق آموزشی و پژوهشی و سطح زبان خارجی - کاملا آزاد است؛ ولی در فرایند دفاع از رساله باید حداقل نفوذ را داشته باشد تا از هرگونه سوءاستفاده و فساد جلوگیری شود. استاد راهنما موظف است برای گرفتن دانشجوی دکترا از طریق سایت رسمی دانشگاه مختصری از پروژه خود و مبلغ حقوق دانشجو را اعلام کند و به همه داوطلبان فرصت دهد که از شانس دریافت این موقعیت بهرهمند شوند.
5. داوطلب باید دو توصیهنامه ارائه کند که شایستگی او را در دوران کارشناسی و کارشناسی ارشد تأیید کنند. البته با کمک همکاران میتوان موارد بالا را اصلاح و مدلی کارآمد برای دورههای دکترا وضع کرد. از مزایای این روش آن است که هم استاد راهنما تلاش میکند بهترینها را برای آزمایشگاه خود جذب کند - چون بناست به او حقوق بدهد و از او کار قوی طلب کند - و هم دانشجو تلاش میکند استادی را پیدا کند که بیشترین نزدیکی را با علایق و توانمندیهای او داشته باشد. مشابه این روش سالهاست در دانشگاههای دنیا اجرا میشود و استادان راهنما از بین فارغالتحصیلان ما بهترینها را بدون انجام هر کنکوری فقط با چند ایمیل و ارائه توصیهنامه از خود ما انتخاب میکنند و به آنها بورسیه و حقوق میدهند.نگارنده خوب میداند که دست ما دانشگاهیان برای استفاده از منابع مالی داخلی و بینالمللی و همکاری با همکاران خارجی به خاطر تحریمها سخت بسته است. نگارنده میداند که بسیاری از نهادهای دولتی ما درک درستی از پژوهش ندارند و فکر میکنند پژوهش یعنی مقالهسازی. بدبینی دستگاههای نظارتی هم باعث میشود ما تمایلی به پذیرش ریسک همکاریهای بینالمللی نداشته
باشیم؛ همچنین معتقدم برای اصلاح امور و افزایش توانمندی ما در همه عرصههای اقتصادی و علمی حاکمیت باید تلاش کند با برداشتن انزوای جهانی از افسردگی حاکم بر نهادهای علمی و دانشگاهی بهخصوص نسل جوان بکاهد. کادر هیئت علمی ما توان آن را دارند که بتوانند از منابع پژوهشی بینالمللی و دانشجویان و محققان پسادکترای خارجی - همانند آنچه در دیگر کشورها صورت میگیرد - بهرهمند شوند. ما باید بدانیم بهترین راه مبارزه با قلدران جهانی تقویت روابط ما با دنیاست تا از خروج جوانان توانمند از کشور جلوگیری کنیم. ما باید کاری کنیم که دانشجویان و محققان خارجی با امنیت به ایران بیایند و ما را در توانمندسازی علمی و اقتصادی کمک کنند. کشور چین که 1.4 میلیارد جمعیت دارد، با وجود داشتن قویترین نیروی علمی و کاری، سالانه با دادن انواع و اقسام بورسیهها تلاش میکند محققان سایر کشورها و چینیهایی را که قبلا به اروپا رفتهاند، جذب کند. اگر ما میخواهیم راه چین را در توسعه برویم حداقل مانند چینیها باید قبول کنیم که رشد علمی با برگزاری دستوری کنکور و جذب فلهای دانشجو بدون دادن امکانات و حقوق به دانشجویان و انزوای بینالمللی ممکن نیست. آنچه ما
داریم انجام میدهیم یا تربیت دکتران بیسواد است که در دستگاههای دولتی و شرکتها بد عمل ميكنند یا فارغالتحصیلان باسوادی هستند که بعد از اتمام تحصیل خود به دلیل فشارهایی که ما استادان سختگیر بدون جیره و مواجب به آنها وارد کردهایم، چنان از ما نفرت دارند که فقط میخواهند از ایران بروند. کشورهای غربی نیز منتظرند از این نیروی کاری آماده بیشترین استفاده را ببرند؛ چون ما هنوز نمیدانیم چرا دانشجوی دکترا میگیریم و بعد از فارغالتحصیلی هم باید چگونه از آنها استفاده کنیم.
یکی از چالشیترین بحثهای این روزهای کرونایی برگزاری کنکور در دانشگاههای ایران است. اگرچه در سال 86 قانونی برای حذف کنکور وضع شد ولی هرگز نتوانستند یا نخواستند سایه این غول سیاه را از آموزش عالی بردارند. متأسفانه کنکور به دورههای کارشناسی ارشد و حتی دکترا هم تسری پیدا کرد. به جرئت میتوان گفت که برگزاری کنکور در مقطع دکترا یکی از بیفایدهترین کنکورهاست. اگرچه قبولی در این کنکور با فرایند مصاحبه تکمیل میشود ولی برگزاری جلسات مصاحبه نیز چندان بهتر از امتحان کتبی نیست. این مراسم سودی جز استرس برای داوطلبان و گرفتن وقت همکاران دانشگاهی و تحمیل هزینههای سنگین و البته درآمدزایی برای سازمان برگزاری نداشته و الزاما منجر به انتخاب بهترین و مستعدترین داوطلبها نمیشود. نگارنده بارها به برگزاری این نوع کنکور اعتراض داشته و سالهاست نه با سازمان سنجش در طرح سؤال شرکت داشته و نه علاقهای به گرفتن دانشجوی دکترا با این فرایند نادرست دارم. چندبار از بین داوطلبان فرد مناسبی را انتخاب کردم که از دانشگاههای دیگر بودند، متأسفانه چون این افراد فکر میکردند در دانشگاه تهران شانسی ندارند و دانشگاه تهران را در اولویت خود انتخاب نکرده بودند، سیستم کامپیوتری آنها را به دانشگاههای دیگر فرستاد. متأسفانه دیوانسالاری حاکم بر وزارت علوم، مافیایی که از برگزاری چنین امتحاناتی بهره میبرد و دخالت سیاسیون و بهخصوص مجلس باعث شده است که این فرایند غلط و فسادآور ادامه یابد. دانشجوی دکترا یک شغل دانشگاهی محسوب میشود که در آن یک استاد دانشگاه بهعنوان مجری فردی که توانایی انجام پروژه مشخصی را دارد، استخدام میکند. از آنجایی که همه استادان و همه رشتههای تحصیلی امکان گرفتن پروژه مناسب را ندارند، نهادهایی در دنیا به وجود آمده است که به دانشجویان دکترا بورسیه میدهند. بورسیه در حقیقت حقوقی است که معمولا به مدت سه تا چهار سال به یک دانشجوی داوطلب دوره دکترا داده میشود که او تماموقت با امکاناتی که استاد راهنما تعیین میکند، درخصوص موضوع مشخصی پژوهش کند. حاصل این پژوهش بهصورت رساله تهیه و منتشر میشود. فلسفه انتشار هم کاملا مشخص است. رساله باید بهگونهای نوشته شود که تماموکمال قابل انتشار باشد. در گذشته رسم بر این بود که رساله یا بهصورت کتاب منتشر میشد یا در نسخههایی (مثلا 50 نسخه) تکثیر میشد که کتابخانههای معروف هر کشوری آنها را داشته باشند. در این سالها این روند تغییراتی کرده است. در بسیاری از کشورهایی که از نظر علمی دارای سطح علمی بالایی هستند، بهجای انتشار کل رساله، فصلهای آن طوری تنظیم میشود که هر کدام بتواند بهصورت مقاله جداگانهای منتشر شود. انتشار مجازی هم این امکان را داده است که رسالههای دکترا بلافاصله بهصورت پیدیاف در اختیار همه قرار گیرند. آنچه در کشور ما بهصورت دورههای دکترا برگزار میشود، تقریبا یک روش ناکارآمد است که کمتر کشوری در جهان آن را اجرا میکند. در این روش بهجای آنکه هدف گرفتن دانشجوی دکترا حل یک مسئله علمی باشد، هدف حل مسئله عمده ما اعضای هیئتعلمی یعنی پرکردن سوابقمان است. ما نیاز داریم دانشجو بگیریم تا با کمک آنها پلههای ترقی دانشگاهی خود را طی کنیم. آییننامههای حقالتدریس، ترفیع، ارتقا و تبدیل وضعیت بندهای متعددی دارد که با کمک چند دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترا میشود آنها را پر کرد و با کمی خوششانسی بهراحتی از استادیاری به استادتمامی رسید. فقط کافی است در دانشگاهی باشید که به شما اجازه دهند تا دلتان میخواهد دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترا بگیرید. کم نیستند استادتمامهایی که خودشان برای نوشتن یک مقاله در دوران تحصیل خود در جا میزدند و حالا به یمن دانشجویان تحصیلات تکمیلی شمار مقالات آنها سهرقمی هم شده است. متأسفانه این فرایند نادرست باعث شد تعدادي از مسئولان بیسواد و کمسواد بهراحتی صاحب درجه دکترا شوند و این روزها وقتی به جلسهای میروی همه همدیگر را دکتر خطاب میکنند. دکتر هم که شدند با نفوذ خود سعی میکنند در یکی از هزاران مؤسسه آموزش عالی و پژوهشی جایگاه عضو هیئتعلمی را کسب کنند که هم بتوانند از مزایای کسب درآمد از چند منبع بر اساس اصل 141 قانون اساسی بهرهمند شوند و هم هر تصمیمی که میگیرند را با پشتوانه آن مدرک درست و بینقص جلوه دهند. اگرچه مردم این روزها حاصل کار کارشناسی این دکترها را در اقتصاد و اداره کشور میبینند اما بد نیست به یک مورد در تخصص خودم اشاره کنم که چگونه در همین چند ماه گذشته با حیفومیل صدها میلیارد تومان از بودجه بیتالمال به بهانه مالچپاشی توسط همان دکترهای شاغل در دستگاههای دولتی و دانشگاهی چه قیر سیاهی بر حساسترین و مهمترین اکوسیستمهای کشور پاشیدند؛ درحالیکه با آن پول میشد بزرگترین تحول را در شناخت مناطق بیابانی انجام داد و بهترین متخصصان را در این زمینه تربیت کرد. این مقدمه را نوشتم تا بدانید این روند کنکور و جذب دوره دکترا کاری عبث است و نتیجه آن تنها باعث افزایش شمار خانمدکترها و آقادکترها میشود ولی دردی از کشور را درمان نمیکند که هیچ، بلکه بر زخمهای آن هم میافزاید.
بنابراین ضرورت دارد این روند اصلاح شود. شاید کرونا یکی از همان توفیقهای اجباری باشد که به کمک آن بتوان حداقل کنکور دکترا را حذف کرد. اگرچه در این یادداشت کوتاه دادن برنامه مشخص ممکن نیست؛ اما بهراحتی میتوان با اِعمال چند نکته مهم به اعضای هیئت علمی اجازه داد مانند همه جای دنیا در صورت داشتن پروژه تحقیقاتی و بودجه مناسب خود دانشجوی دکترا بگیرند. این نگارنده با تجربه و شناختی که از دانشگاههای جهان دارم و خود با بورسیه مهمترین نهاد تبادل دانشگاهی آلمان تحصیل کردهام، به مهمترین شرایط گرفتن دانشجوی دکترا اشاره میکنم:
1. برای گرفتن دانشجوی دکترا استاد راهنما باید حداقل در مرتبه دانشیاری باشد، تعدادی دانشجوی کارشناسی ارشد را راهنمایی کرده باشد یا پنج سال سابقه پژوهشی با رزومه علمی قابل قبول داشته باشد. برای نمونه اگر کسی بعد از دوره دکترا پنج سال بهعنوان محقق پسادکترا در دانشگاههای معتبر دنیا کار کرده باشد، با درجه دانشیاری قابل جایگزین باشد.
2. استاد راهنما حتما باید دارای یک پروژه تحقیقاتی با بودجه مناسب باشد که بتواند علاوه بر پوششدادن همه هزینههای پژوهش، ماهانه برابر حقوق رسمی یک کارشناس ارشد با پرداخت بیمه به مدت حداقل سه سال هزینههای زندگی دانشجو را پرداخت کند. شرط پرداخت حقوق میتواند با بورسیه دانشجو جابهجا شود.
3. رساله دکترا باید به طور کامل - چه به صورت کتاب در انتشارات یا سایت دانشگاه- و چه به صورت مقاله در مجلات علمی و پژوهشی معتبر همان رشته قابل انتشار باشد. فارغالتحصیل دکترا میتواند از رساله خود بعد از اتمام پژوهش دفاع کند؛ ولی دریافت مدرک دکترا منوط به انتشار کامل نتایج رساله باشد.
4. استاد راهنما در انتخاب دانشجوی دکترا - به شرط رعایت استانداردهای وضعشده توسط دانشگاه درخصوص سوابق آموزشی و پژوهشی و سطح زبان خارجی - کاملا آزاد است؛ ولی در فرایند دفاع از رساله باید حداقل نفوذ را داشته باشد تا از هرگونه سوءاستفاده و فساد جلوگیری شود. استاد راهنما موظف است برای گرفتن دانشجوی دکترا از طریق سایت رسمی دانشگاه مختصری از پروژه خود و مبلغ حقوق دانشجو را اعلام کند و به همه داوطلبان فرصت دهد که از شانس دریافت این موقعیت بهرهمند شوند.
5. داوطلب باید دو توصیهنامه ارائه کند که شایستگی او را در دوران کارشناسی و کارشناسی ارشد تأیید کنند. البته با کمک همکاران میتوان موارد بالا را اصلاح و مدلی کارآمد برای دورههای دکترا وضع کرد. از مزایای این روش آن است که هم استاد راهنما تلاش میکند بهترینها را برای آزمایشگاه خود جذب کند - چون بناست به او حقوق بدهد و از او کار قوی طلب کند - و هم دانشجو تلاش میکند استادی را پیدا کند که بیشترین نزدیکی را با علایق و توانمندیهای او داشته باشد. مشابه این روش سالهاست در دانشگاههای دنیا اجرا میشود و استادان راهنما از بین فارغالتحصیلان ما بهترینها را بدون انجام هر کنکوری فقط با چند ایمیل و ارائه توصیهنامه از خود ما انتخاب میکنند و به آنها بورسیه و حقوق میدهند.نگارنده خوب میداند که دست ما دانشگاهیان برای استفاده از منابع مالی داخلی و بینالمللی و همکاری با همکاران خارجی به خاطر تحریمها سخت بسته است. نگارنده میداند که بسیاری از نهادهای دولتی ما درک درستی از پژوهش ندارند و فکر میکنند پژوهش یعنی مقالهسازی. بدبینی دستگاههای نظارتی هم باعث میشود ما تمایلی به پذیرش ریسک همکاریهای بینالمللی نداشته
باشیم؛ همچنین معتقدم برای اصلاح امور و افزایش توانمندی ما در همه عرصههای اقتصادی و علمی حاکمیت باید تلاش کند با برداشتن انزوای جهانی از افسردگی حاکم بر نهادهای علمی و دانشگاهی بهخصوص نسل جوان بکاهد. کادر هیئت علمی ما توان آن را دارند که بتوانند از منابع پژوهشی بینالمللی و دانشجویان و محققان پسادکترای خارجی - همانند آنچه در دیگر کشورها صورت میگیرد - بهرهمند شوند. ما باید بدانیم بهترین راه مبارزه با قلدران جهانی تقویت روابط ما با دنیاست تا از خروج جوانان توانمند از کشور جلوگیری کنیم. ما باید کاری کنیم که دانشجویان و محققان خارجی با امنیت به ایران بیایند و ما را در توانمندسازی علمی و اقتصادی کمک کنند. کشور چین که 1.4 میلیارد جمعیت دارد، با وجود داشتن قویترین نیروی علمی و کاری، سالانه با دادن انواع و اقسام بورسیهها تلاش میکند محققان سایر کشورها و چینیهایی را که قبلا به اروپا رفتهاند، جذب کند. اگر ما میخواهیم راه چین را در توسعه برویم حداقل مانند چینیها باید قبول کنیم که رشد علمی با برگزاری دستوری کنکور و جذب فلهای دانشجو بدون دادن امکانات و حقوق به دانشجویان و انزوای بینالمللی ممکن نیست. آنچه ما
داریم انجام میدهیم یا تربیت دکتران بیسواد است که در دستگاههای دولتی و شرکتها بد عمل ميكنند یا فارغالتحصیلان باسوادی هستند که بعد از اتمام تحصیل خود به دلیل فشارهایی که ما استادان سختگیر بدون جیره و مواجب به آنها وارد کردهایم، چنان از ما نفرت دارند که فقط میخواهند از ایران بروند. کشورهای غربی نیز منتظرند از این نیروی کاری آماده بیشترین استفاده را ببرند؛ چون ما هنوز نمیدانیم چرا دانشجوی دکترا میگیریم و بعد از فارغالتحصیلی هم باید چگونه از آنها استفاده کنیم.