شکاف ميان معلمان و دانشآموزان در جغرافياي سرمايهداري
کامل حسيني. معلم
مدتي پيش در يادداشتي در صفحه تختهسفيد تحت عنوان «نظام آموزشي و شکاف روزافزون ميان معلم و دانشآموز» به يکي از عوامل بروز و سپس تشديد شکاف ميان معلمان و دانشآموزان اشاره كردم. اما در اين نوشته قصد دارم به يکي ديگر از اين عوامل يعني روح نابودگر «جهان سرمايهداري» اشاره كنم که خارج از مرزهاي جغرافيايي اما بهطور استوار روابطي رودررو بهويژه با سيستم آموزشيوپرورشي نيز دارد. يعني از آن تأثير ميگيرد و بعدها نيز بر آن تأثير شديد ميگذارد. البته در اينجا «جهان سرمايهداري» در يک تئوري اقتصادي محض خلاصه نميشود بلکه به گسترهاي اشاره دارد که در آن، طبق گفته مارکس در «مانيفست» جز نفع شخصي صرف و «پرداخت نقدي» بيعاطفه باقي نگذاشته و پيشههاي گرامي مانند شاعر، وکيل، پزشک و... را کارگر مزدبگير خود كرده و آنچه محترم است نامحترم ميشود. در چنين گسترهاي بيگمان ما با انواع آسيبها و تهديدهايي روبهرو خواهيم بود که نابودگر اهداف بلند يک سيستم آموزشيوپرورشي هستند و ما را در باتلاق ناکامي عميق خود فرو ميبرند. در واقع، جهان سرمايهداري اگرچه از طريق تکنولوژي توانسته است خواسته يا ناخواسته خدماتي رفاهي، آموزشي و علمي به
بشر ارائه كند اما از طرفي ديگر نيز در جهان امروز از آن سوي جغرافياي دوري که متولد شده و شبح هميشگي آن در حال تسخير سرزمينهاي ديگر است با آراستگي فريبندهاش سيستم آموزش و پرورش را از معنويت و کرامت عريان كرده است. بنابراين طبيعي است که در اين ميان شکافي بس عميق ميان استاد و شاگرد يا معلم و دانشآموز ايجاد كند. شکافي که ناشي از گسترش و چربيدن ارزشهاي مصرفگرايي و کمرنگشدن ارزشهاي معنوي و انساني است. چنين است که سرمايهداري دو بخش مهم سيستم آموزش و پرورش يعني استاد و شاگرد را مورد حمله خود قرار ميدهد که از بارزترين مصاديق اين حمله و شکاف، افول ارزش معنوي دانش، مشاغل و نگريستن مطلق از زاويه ميزان ثروتزابودن دانش و تخصصها، بدلشدن هر چه بيشتر پيوند معلم و دانشآموز به يک پيوند حقوقي صرف به جاي پيوند ديني، علمي و اخلاقي غالب در آن، تنش و فاصله روزافزون از ديد علمي و اخلاقي به مشاغل آينده. به نظر نگارنده ديوار اين شکاف به طور تدريجي در اواخر دوره ابتدايي و همزمان با آغاز تأثيرپذيري از محيط بيروني تحت ضربه مداوم پتک جهان سرمايهداري به شکل نازکي ترک برميدارد و هر چه زمان و سال تحصيلي به سمت جلو پيش
ميرود ضربه پتک قدرتمندتر و در نتيجه شکاف بزرگتر ميشود تا در نهايت اين ديوار بر سر خود دانشآموزان و معلمان فرو ريزد.
در پايان بايد گفت براي درامانماندن از آسيبهاي هرچه بيشتر روح جهان سرمايهداري بر کاهش شکافها بايد نظام اجتماعي کل بهطوري جدي به ارزشهاي يک جهان اصيل معنوي برگردد که در آن روح قرآني بهطور هميشگي بديلي باشد براي وجه ماديگرايي و روح سرمايهداري که هميشه در کمين نظام اجتماعي کل نشسته است.
مدتي پيش در يادداشتي در صفحه تختهسفيد تحت عنوان «نظام آموزشي و شکاف روزافزون ميان معلم و دانشآموز» به يکي از عوامل بروز و سپس تشديد شکاف ميان معلمان و دانشآموزان اشاره كردم. اما در اين نوشته قصد دارم به يکي ديگر از اين عوامل يعني روح نابودگر «جهان سرمايهداري» اشاره كنم که خارج از مرزهاي جغرافيايي اما بهطور استوار روابطي رودررو بهويژه با سيستم آموزشيوپرورشي نيز دارد. يعني از آن تأثير ميگيرد و بعدها نيز بر آن تأثير شديد ميگذارد. البته در اينجا «جهان سرمايهداري» در يک تئوري اقتصادي محض خلاصه نميشود بلکه به گسترهاي اشاره دارد که در آن، طبق گفته مارکس در «مانيفست» جز نفع شخصي صرف و «پرداخت نقدي» بيعاطفه باقي نگذاشته و پيشههاي گرامي مانند شاعر، وکيل، پزشک و... را کارگر مزدبگير خود كرده و آنچه محترم است نامحترم ميشود. در چنين گسترهاي بيگمان ما با انواع آسيبها و تهديدهايي روبهرو خواهيم بود که نابودگر اهداف بلند يک سيستم آموزشيوپرورشي هستند و ما را در باتلاق ناکامي عميق خود فرو ميبرند. در واقع، جهان سرمايهداري اگرچه از طريق تکنولوژي توانسته است خواسته يا ناخواسته خدماتي رفاهي، آموزشي و علمي به
بشر ارائه كند اما از طرفي ديگر نيز در جهان امروز از آن سوي جغرافياي دوري که متولد شده و شبح هميشگي آن در حال تسخير سرزمينهاي ديگر است با آراستگي فريبندهاش سيستم آموزش و پرورش را از معنويت و کرامت عريان كرده است. بنابراين طبيعي است که در اين ميان شکافي بس عميق ميان استاد و شاگرد يا معلم و دانشآموز ايجاد كند. شکافي که ناشي از گسترش و چربيدن ارزشهاي مصرفگرايي و کمرنگشدن ارزشهاي معنوي و انساني است. چنين است که سرمايهداري دو بخش مهم سيستم آموزش و پرورش يعني استاد و شاگرد را مورد حمله خود قرار ميدهد که از بارزترين مصاديق اين حمله و شکاف، افول ارزش معنوي دانش، مشاغل و نگريستن مطلق از زاويه ميزان ثروتزابودن دانش و تخصصها، بدلشدن هر چه بيشتر پيوند معلم و دانشآموز به يک پيوند حقوقي صرف به جاي پيوند ديني، علمي و اخلاقي غالب در آن، تنش و فاصله روزافزون از ديد علمي و اخلاقي به مشاغل آينده. به نظر نگارنده ديوار اين شکاف به طور تدريجي در اواخر دوره ابتدايي و همزمان با آغاز تأثيرپذيري از محيط بيروني تحت ضربه مداوم پتک جهان سرمايهداري به شکل نازکي ترک برميدارد و هر چه زمان و سال تحصيلي به سمت جلو پيش
ميرود ضربه پتک قدرتمندتر و در نتيجه شکاف بزرگتر ميشود تا در نهايت اين ديوار بر سر خود دانشآموزان و معلمان فرو ريزد.
در پايان بايد گفت براي درامانماندن از آسيبهاي هرچه بيشتر روح جهان سرمايهداري بر کاهش شکافها بايد نظام اجتماعي کل بهطوري جدي به ارزشهاي يک جهان اصيل معنوي برگردد که در آن روح قرآني بهطور هميشگي بديلي باشد براي وجه ماديگرايي و روح سرمايهداري که هميشه در کمين نظام اجتماعي کل نشسته است.