برگمان، بونوئل، کیشلوفسکی

برگمان: فیلمها، رؤیاها، خاطرهها
مانی سپهری: «تصویرها: زندگانی من در فیلم» کتابی است شامل نوشتههایی از اینگمار برگمان، کارگردان مشهور سوئدی که با ترجمه گلی امامی در مجموعه مطالعات سینمایی نشر چشمه منتشر شده است. برگمان در این کتاب داستان ساختهشدن فیلمهایش را بازمیگوید و اینکه هریک از فیلمها با کدام خاطرهها، کدام رؤیاها و کدام قسمت از زندگی و تجربههای زندگیاش پیوند خوردهاند. او در بخش اول این کتاب از گفتوگویی با دوستِ منتقدش، لاسه برگستروم، درباره فیلمهایش سخن میگوید؛ گفتوگویی که به نظر میرسد مدلی شفاهی از همین کتاب بوده باشد و جبران گفتوگویی دیگر با سه روزنامهنگار جوان که پیشتر با عنوان «برگمان به روایت برگمان» منتشر شده بوده است و چنانکه برگمان در آغاز بخش نخست کتاب میگوید از آن راضی نبوده و آن گفتوگو را «ریاکارانه» میدانسته است. او در پایان این بخش با اشاره به همان گفتوگوی کذایی که از آن راضی نیست، نشان میدهد حرفهایی که در کتاب «برگمان به روایت برگمان» زده است، آنچنان با حقیقت تجربههای او منطبق نیستند. شاید هم رسیدن به چنین دریافتی از گفتوگوی پیشین حاصل گذرِ زمان باشد و واکاوی عمیقتر و شناخت دقیقتر
خود. او مینویسد: «در کتاب اولی که پیشتر اشاره کردم، برگمان به روایت برگمان، با جزئیات دقیق سفری صبحگاهی با اتومبیل به اوپسالا را شرح میدهم. چطور بود که بدون مقدمه، ناگهان میخواستم خانه مادربزرگم را در ترِدگاردسگاتان ببینم؟ لحظاتی سحرآمیز، پشت در آشپزخانه ایستادم و جهشی به دوران کودکیام را تجربه کردم. دروغ میگویم. واقعیت این است که من همیشه در دوران کودکیام زندگی میکنم، در آپارتمانهای نیمهتاریک سرگردانم، در خیابانهای بیسروصدای اوپسالا قدم میزنم، جلوی کلبه تابستانی ایستادهام و به صدای درخت غانی که دو تنه عظیم داشت گوش میدهم. با سرعتی گیجکننده حرکت میکنم. حقیقت این است که من مدام در رؤیایم زندگی میکنم که بخشهایی از آن سر از واقعیت درمیآورند».
مقدمه کتاب یادداشتی از وودی آلن است. وودی آلن که از شیفتگان سینمای برگمان است، در این یادداشت با طنز و تحسین از برگمان مینویسد؛ از دغدغههای او، سینمایش، قدرت قصهگوییاش، نبوغش، درگیریاش با مسئله مرگ، شخصیتش در زندگی واقعی و تأثیر سینمایش بر مخاطبان. او در پایان این یادداشت درباره آنچه از برگمان آموخته مینویسد: «از کارهای او آموختم که بهترین کاری که در لحظه از عهدهاش برمیآیم، انجام بدهم و هرگز تسلیم دنیای احمقانه پُرفروش یا نفروشبودن یا نقشِ پُرزرقوبرق کارگردان نشوم؛ بلکه فیلمم را بسازم و بروم سراغ بعدی. برگمان در طول عمرش شصت فیلم ساخت. من سیوهشتتا ساختهام. اگر نتوانم به حد کیفیت آثار او برسم، دستکم شاید بتوانم به کمیت آنها نزدیک شوم».
بونوئل: جستوجوی زبان خلاقیت
«جذابیت پنهان بونوئل» مجموعهای است از نقدها و نظرهای لوئیس بونوئل، کارگردان سوررئالیست اسپانیایی، درباره سینما به ضمیمه چند فیلمنامه، طرح فیلم و نمایشنامه از او، از جمله دو فیلمنامه «سگ اندلسی» و «عصر طلایی». این کتاب توسط گریت وایت گردآوری شده و با ترجمه شیوا مقانلو در مجموعه «مطالعات سینمایی» نشر چشمه منتشر شده است. کتاب با مقدمهای همراه است از ژانکلود کرییر، فیلمنامهنویسی که سالهای زیادی با بونوئل همکاری داشت و نویسنده خاطرات بونوئل با عنوان «با آخرین نفسهایم» نیز بود.
مترجم در مقدمه کتاب توضیح میدهد که این کتاب در واقع بخش دوم کتابی است که بخش اول آن پیش از این با عنوان «بونوئلیها» با ترجمه او در نشر چشمه منتشر شده بود و «شامل اشعار، داستانهای کوتاه و یادداشتهای ادبی لوئیس بونوئل بود». او در بخشی از این مقدمه درباره بونوئلی که در کتاب «جذابیت پنهان بونوئل» با او مواجه میشویم، مینویسد: «جذابیت پنهان بونوئل مشخصا بونوئلی مسنتر از بونوئل جوان و تازهنفس و عشقِ ادبیات کتاب بونوئلیها را نشانمان میدهد، کارگردان پختهتر و مشهوری که هر نما از فیلمها و هر جمله از نظراتش مورد استقبال مخاطبان زیادی قرار میگیرد».
پس از این مقدمه، یادداشت ژانکلود کرییر آمده است. کرییر در این یادداشت از بیعلاقگی بونوئل به نوشتن سخن میگوید و از اینکه او از نوشتن که هیچ، «حتی در کل از هنر بیزار بود و علنا اعلام کرده بود با کمالِ میل نگاتیو تمام آثارش را خواهد سوزاند». این در قیاس با آنچه بونوئل در عالم سینما از خود به جا گذاشته و حتی در قیاس با نوشتههای او در همین کتاب چهبسا تناقضآمیز بنماید، اما شاید تناقضهایی از این دست در پدیدآمدن چنین آثار ماندگاری بیتأثیر نباشد. به اعتقاد کرییر، بونوئل «فیلمسازی مادرزاد» بوده است. او با ارجاع به یکی از مقالات بونوئل در همین کتاب که در آن از سینما بهعنوان «یک زبان نشانهای کامل» یاد شده، مینویسد: «این کتاب ما را به جستوجوی آن نشانهها میبَرد، به جستوجوی زبان خلاقیت».
نوشتههای بونوئل در کتاب «جذابیت پنهان بونوئل» در چهار بخش با عنوانهای «بونوئلِ فیلمساز»، «بونوئلِ منتقد»، «بونوئلِ نظریهپرداز» و «بونوئلِ فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس» دستهبندی شدهاند و در پایان کتاب نیز مؤخرهای به قلم فرزندان بونوئل آمده است.
کیشلوفسکی: دسترسپذیر و ماورایی
«زندگیهای دوگانه، فرصتهای دوباره» کتابی است از آنت اینسدورف درباره سینمای کریشتف کیشلوفسکی، سینماگر مطرح لهستانی. این کتاب که با ترجمه محمدرضا شیخی منتشر شده است، از دیگر کتابهای چاپشده در مجموعه «مطالعات سینمایی» نشر چشمه است. آنت اینسدورف در این کتاب به بررسی دورههای مختلف فیلمسازی کیشلوفسکی میپردازد. این بررسی نخستین فیلمها تا سهگانه مشهور او، فیلمهای «آبی»، «سفید»، «قرمز» را که آخرین فیلمهای کارنامه فیلمسازی کیشلوفسکیاند، دربر میگیرد. اینسدورف در بخشی از پیشگفتار این کتاب در توصیف کیشلوفسکی و سینمای او مینویسد: «هیچیک از سینماگران معاصر به این موفقیت نرسیدهاند که بهخوبیِ کیشلوفسکی، داستانهایی بهغایت دسترسپذیر را کنار تصاویری قرار دهند که آدمها در آنها حضور دارند، اما القاکننده گونهای ماورا هستند. شخصیتهای او، مثلا زندگی دوگانه ورونیک، تماشاگر را به تعمقی متافیزیکی فرامیخوانند».
اینسدورف آنگاه درباره رویکرد کتاب خود مینویسد: «رویکرد این کتاب به کیشلوفسکی بهگونهای است که گویی با یک شاعر واقعیِ سینما و با مؤلفی روبهروست که غنای واژگان سینماییاش، بیانگر بینشی عمیق نسبت به خطاپذیریِ انسانی و استعلاست. فیلمهای او، بهویژه ده فرمان، تحلیلی موشکافانه میطلبند تا بتوان حرف اخلاقی را در سایه انتخابهای زیباییشناختی متجلی کرد. این کتاب با بررسیِ انسجام مضمونی، سبکی و اخلاقی آثار کیشلوفسکی، نگاهی همهجانبهنگر و مبسوط به فعالیت حرفهای او میاندازد»
اینسدورف در هشت بخش به بررسی و تحلیل دورههای مختلف فیلمسازی کیشلوفسکی میپردازد و بحث خود را با مؤخرهای به پایان میبرد.
برگمان: فیلمها، رؤیاها، خاطرهها
مانی سپهری: «تصویرها: زندگانی من در فیلم» کتابی است شامل نوشتههایی از اینگمار برگمان، کارگردان مشهور سوئدی که با ترجمه گلی امامی در مجموعه مطالعات سینمایی نشر چشمه منتشر شده است. برگمان در این کتاب داستان ساختهشدن فیلمهایش را بازمیگوید و اینکه هریک از فیلمها با کدام خاطرهها، کدام رؤیاها و کدام قسمت از زندگی و تجربههای زندگیاش پیوند خوردهاند. او در بخش اول این کتاب از گفتوگویی با دوستِ منتقدش، لاسه برگستروم، درباره فیلمهایش سخن میگوید؛ گفتوگویی که به نظر میرسد مدلی شفاهی از همین کتاب بوده باشد و جبران گفتوگویی دیگر با سه روزنامهنگار جوان که پیشتر با عنوان «برگمان به روایت برگمان» منتشر شده بوده است و چنانکه برگمان در آغاز بخش نخست کتاب میگوید از آن راضی نبوده و آن گفتوگو را «ریاکارانه» میدانسته است. او در پایان این بخش با اشاره به همان گفتوگوی کذایی که از آن راضی نیست، نشان میدهد حرفهایی که در کتاب «برگمان به روایت برگمان» زده است، آنچنان با حقیقت تجربههای او منطبق نیستند. شاید هم رسیدن به چنین دریافتی از گفتوگوی پیشین حاصل گذرِ زمان باشد و واکاوی عمیقتر و شناخت دقیقتر
خود. او مینویسد: «در کتاب اولی که پیشتر اشاره کردم، برگمان به روایت برگمان، با جزئیات دقیق سفری صبحگاهی با اتومبیل به اوپسالا را شرح میدهم. چطور بود که بدون مقدمه، ناگهان میخواستم خانه مادربزرگم را در ترِدگاردسگاتان ببینم؟ لحظاتی سحرآمیز، پشت در آشپزخانه ایستادم و جهشی به دوران کودکیام را تجربه کردم. دروغ میگویم. واقعیت این است که من همیشه در دوران کودکیام زندگی میکنم، در آپارتمانهای نیمهتاریک سرگردانم، در خیابانهای بیسروصدای اوپسالا قدم میزنم، جلوی کلبه تابستانی ایستادهام و به صدای درخت غانی که دو تنه عظیم داشت گوش میدهم. با سرعتی گیجکننده حرکت میکنم. حقیقت این است که من مدام در رؤیایم زندگی میکنم که بخشهایی از آن سر از واقعیت درمیآورند».
مقدمه کتاب یادداشتی از وودی آلن است. وودی آلن که از شیفتگان سینمای برگمان است، در این یادداشت با طنز و تحسین از برگمان مینویسد؛ از دغدغههای او، سینمایش، قدرت قصهگوییاش، نبوغش، درگیریاش با مسئله مرگ، شخصیتش در زندگی واقعی و تأثیر سینمایش بر مخاطبان. او در پایان این یادداشت درباره آنچه از برگمان آموخته مینویسد: «از کارهای او آموختم که بهترین کاری که در لحظه از عهدهاش برمیآیم، انجام بدهم و هرگز تسلیم دنیای احمقانه پُرفروش یا نفروشبودن یا نقشِ پُرزرقوبرق کارگردان نشوم؛ بلکه فیلمم را بسازم و بروم سراغ بعدی. برگمان در طول عمرش شصت فیلم ساخت. من سیوهشتتا ساختهام. اگر نتوانم به حد کیفیت آثار او برسم، دستکم شاید بتوانم به کمیت آنها نزدیک شوم».
بونوئل: جستوجوی زبان خلاقیت
«جذابیت پنهان بونوئل» مجموعهای است از نقدها و نظرهای لوئیس بونوئل، کارگردان سوررئالیست اسپانیایی، درباره سینما به ضمیمه چند فیلمنامه، طرح فیلم و نمایشنامه از او، از جمله دو فیلمنامه «سگ اندلسی» و «عصر طلایی». این کتاب توسط گریت وایت گردآوری شده و با ترجمه شیوا مقانلو در مجموعه «مطالعات سینمایی» نشر چشمه منتشر شده است. کتاب با مقدمهای همراه است از ژانکلود کرییر، فیلمنامهنویسی که سالهای زیادی با بونوئل همکاری داشت و نویسنده خاطرات بونوئل با عنوان «با آخرین نفسهایم» نیز بود.
مترجم در مقدمه کتاب توضیح میدهد که این کتاب در واقع بخش دوم کتابی است که بخش اول آن پیش از این با عنوان «بونوئلیها» با ترجمه او در نشر چشمه منتشر شده بود و «شامل اشعار، داستانهای کوتاه و یادداشتهای ادبی لوئیس بونوئل بود». او در بخشی از این مقدمه درباره بونوئلی که در کتاب «جذابیت پنهان بونوئل» با او مواجه میشویم، مینویسد: «جذابیت پنهان بونوئل مشخصا بونوئلی مسنتر از بونوئل جوان و تازهنفس و عشقِ ادبیات کتاب بونوئلیها را نشانمان میدهد، کارگردان پختهتر و مشهوری که هر نما از فیلمها و هر جمله از نظراتش مورد استقبال مخاطبان زیادی قرار میگیرد».
پس از این مقدمه، یادداشت ژانکلود کرییر آمده است. کرییر در این یادداشت از بیعلاقگی بونوئل به نوشتن سخن میگوید و از اینکه او از نوشتن که هیچ، «حتی در کل از هنر بیزار بود و علنا اعلام کرده بود با کمالِ میل نگاتیو تمام آثارش را خواهد سوزاند». این در قیاس با آنچه بونوئل در عالم سینما از خود به جا گذاشته و حتی در قیاس با نوشتههای او در همین کتاب چهبسا تناقضآمیز بنماید، اما شاید تناقضهایی از این دست در پدیدآمدن چنین آثار ماندگاری بیتأثیر نباشد. به اعتقاد کرییر، بونوئل «فیلمسازی مادرزاد» بوده است. او با ارجاع به یکی از مقالات بونوئل در همین کتاب که در آن از سینما بهعنوان «یک زبان نشانهای کامل» یاد شده، مینویسد: «این کتاب ما را به جستوجوی آن نشانهها میبَرد، به جستوجوی زبان خلاقیت».
نوشتههای بونوئل در کتاب «جذابیت پنهان بونوئل» در چهار بخش با عنوانهای «بونوئلِ فیلمساز»، «بونوئلِ منتقد»، «بونوئلِ نظریهپرداز» و «بونوئلِ فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس» دستهبندی شدهاند و در پایان کتاب نیز مؤخرهای به قلم فرزندان بونوئل آمده است.
کیشلوفسکی: دسترسپذیر و ماورایی
«زندگیهای دوگانه، فرصتهای دوباره» کتابی است از آنت اینسدورف درباره سینمای کریشتف کیشلوفسکی، سینماگر مطرح لهستانی. این کتاب که با ترجمه محمدرضا شیخی منتشر شده است، از دیگر کتابهای چاپشده در مجموعه «مطالعات سینمایی» نشر چشمه است. آنت اینسدورف در این کتاب به بررسی دورههای مختلف فیلمسازی کیشلوفسکی میپردازد. این بررسی نخستین فیلمها تا سهگانه مشهور او، فیلمهای «آبی»، «سفید»، «قرمز» را که آخرین فیلمهای کارنامه فیلمسازی کیشلوفسکیاند، دربر میگیرد. اینسدورف در بخشی از پیشگفتار این کتاب در توصیف کیشلوفسکی و سینمای او مینویسد: «هیچیک از سینماگران معاصر به این موفقیت نرسیدهاند که بهخوبیِ کیشلوفسکی، داستانهایی بهغایت دسترسپذیر را کنار تصاویری قرار دهند که آدمها در آنها حضور دارند، اما القاکننده گونهای ماورا هستند. شخصیتهای او، مثلا زندگی دوگانه ورونیک، تماشاگر را به تعمقی متافیزیکی فرامیخوانند».
اینسدورف آنگاه درباره رویکرد کتاب خود مینویسد: «رویکرد این کتاب به کیشلوفسکی بهگونهای است که گویی با یک شاعر واقعیِ سینما و با مؤلفی روبهروست که غنای واژگان سینماییاش، بیانگر بینشی عمیق نسبت به خطاپذیریِ انسانی و استعلاست. فیلمهای او، بهویژه ده فرمان، تحلیلی موشکافانه میطلبند تا بتوان حرف اخلاقی را در سایه انتخابهای زیباییشناختی متجلی کرد. این کتاب با بررسیِ انسجام مضمونی، سبکی و اخلاقی آثار کیشلوفسکی، نگاهی همهجانبهنگر و مبسوط به فعالیت حرفهای او میاندازد»
اینسدورف در هشت بخش به بررسی و تحلیل دورههای مختلف فیلمسازی کیشلوفسکی میپردازد و بحث خود را با مؤخرهای به پایان میبرد.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.