گفتوگو با جمشید بایرامی، عکاس و ایدهپرداز مطرح کشورمان
جزیره هرمز خلیجفارس؛ میزبان جشنوارههای هنری
فرانک آرتا
جمشید بایرامی، هنرمند عکاس شناختهشده ایرانی است. دستکم اگر او هیچ کاری نکرده باشد، فقط عکسهای تحسینبرانگیز او از «خانه خدا» در سال 1380 که بهطور شگفتانگیزی جان او را به خطر انداخته بود، کفایت میکند تا با شخصیت او بیشتر آشنا شویم. اگر شُرطههای عربستان میفهمیدند که او دارد از مکانهای ممنوعه حرم عکاسی میکند، قطعا سرش را از بدنش جدا میکردند! البته خوشبختانه سر او از آن پروژه به سلامت بیرون آمد، اما حالا او عزم خود را جزم کرده که جشنوارههای هنری را در «جزیره هرمز» استان هرمزگان راهاندازی کند. پیش از آغاز گفتوگو درباره ابعاد مختلف و جدیبودن این پروژه برای همه ایران، کلی توضیح داد و تأکید کرد: «بهتر است همه با هم «جزیره هرمز» را بسازیم». با او درباره فعالیتهای هنری در «جزیره هرمز» به گفتوگو نشستیم که میخوانید.
چرا «جزیره هرمز»؟
من به دلیل کار عکاسی میتوانم بهجرئت بگویم که تقریبا تمام خاک ایران را از نزدیک دیدهام. همیشه این خاک برایم مقدس بوده؛ چه آن زمان که در جبههها حضور داشتم و چه بعد از آن. همواره شکوفایی وجببهوجب این خاک را دنبال کردهام. این داستان از 21 سال پیش آغاز شد.
وقتی به «جزیره هرمز» رفتم متوجه شدم که چقدر بکر و درعینحال زیباست. بعد از آن هر سال به این جزیره سفر کردم. به مرور متوجه شدم که آنجا دارد آب میشود! یعنی معماری، طبیعت و فضای زندگی آنجا روزبهروز کوچکتر و محدود میشود! برایم این سؤال به وجود آمد که این جزیره مانند نگینی درخشان وسط «خلیجفارس» با ویژگیهای منحصربهفرد طبیعی و بکر، چرا باید آنقدر محروم و ساکنانش فقیر باشند؟!
آیا در دوران جنگ تحمیلی، «جزیره هرمز» خساراتی هم دید؟
خیر. اصلا درگیر جنگ نشده بود. درمجموع
14 جزیره در خلیجفارس وجود دارد که همگی زیر نظر استان هرمزگان هستند که فقط سه جزیره کیش، قشم و هرمز فعال هستند. «جزیره کیش» بیشتر توریستی و بهاصطلاح لاکچری شده. «جزیره قشم» هم بیشتر محل تبادلات کالاهای ارزان و متأسفانه گاهی هم قاچاق است. فقط «جزیره هرمز» پتانسیل بالایی برای گردشگری و طبیعتگردی دارد که تاکنون اصلا توجهی به آن نشده است! درحالیکه به نظر من «جزیره هرمز» عروس خلیجفارس است.
با این توصیفات به نظر میرسد عروس بدون جهیزیه است؟!
کاملا.
11 جزیره دیگر در خلیج همیشگی فارس چه وضعیتی دارند؟
آنها هم سرنوشتی نظیر «جزیره هرمز» دارند. متأسفانه باید بگویم ما بهجای اینکه روی جزایر کشورمان سرمایهگذاری کنیم تا جوانان خودمان و گردشگران خارجی جذب آنها شوند، از آنها غافل شدهایم. درعوض کاری کردهایم مردم میلیاردها دلار سرمایه خود را به کشورهای بیگانه ببرند تا در آنجا کمی تفریح کنند! دستآخر هم فرهنگ مبتذل بیگانه را با خود وارد کشور میکنند، بدون اینکه نسبتی با آن داشته باشند! در نتیجه خودمان فقیرتر میشویم، اما با پول ما، کشورهای دیگر ساخته و آباد میشوند! این نقطهضعف جدی ماست. وقتی به این موضوع فکر میکنم، بهشدت ناراحت میشوم. البته خوشبختانه امسال استاندار محترم هرمزگان، آقای همتی، در احیای جزایر استان هرمزگان و جذب توریستها فعال شدهاند و برنامههای زیادی در دست اجرا دارند.
اصلا «جزیره هرمز» چه ویژگیهایی دارد؟
جزیره هرمز چندین ثروت طبیعی و خدادادی دارد؛ اول معدن خاک سرخ است. یک قرن طول میکشد تا یک سانت از این خاک به وجود بیاید. درحالیکه متأسفانه تاکنون بیش از 15 هزار تن خاک هرمز را فروختهاند که دیگر نمیشود با صدبرابر آن قیمت، حتی آنها را پس گرفت.
جدی؟! همچنان این خاک فروخته میشود؟
خوشبختانه الان این معدن بسته شده و امیدوارم برای همیشه بسته بماند. این یک ثروت ملی است که نباید هیچوقت فروخته شود. معدن خاک سرخ نهتنها متعلق به 80 میلیون ایرانی است، بلکه به میراث طبیعی جهان تعلق دارد. اگر این معدن به بخش خصوصی سپرده شده، اشتباه بوده و البته میشود این اشتباه را جبران کرد.
ثروت دوم آن کوههای رنگی است. به قول جری پولاک لهستانی که 50 سال قبل به «جزیره هرمز» آمده بود «اگر خداوند همه دنیا را رنگ کرده باشد. آخرسر به جزیره هرمز آمده و پالت رنگش را اینجا گذاشته است». دقیق نمیدانم دلیل این قرمزی خاک چیست. اما معادن زیادی هست که بخشی نمکی و بخش هم رنگی است و بر اثر فعل و انفعالات بارش این اتفاقات رخ میدهد. اما جالب است تنها خاک خوراکی دنیاست و نان محلی به نام «توموشه» به وسیله مردم در کوچهها هر روز پخته میشود که این خاک را مثل سماق روی نان میریزند و میخورند.
یعنی جنبه دارویی دارد؟
بله. من پنج ماه است که از این نان بهعنوان غذا استفاده میکنم. جالب اینکه قوت مردم از خاک و آبشان است؛ یعنی ارگانیکترین نوع زندگی در دنیا. آنها ماهی و خاک را میخورند. حال چطور میشود این خاک را فروخت؟ ثروت سوم هرمز سواحل آن است. میان ماسه کرمرنگ و کمی نوکمدادی ساحل کمی کریستال وجود دارد که درخشندگی آن در شبها کاملا طبیعی است و شنیدهام چنین ساحلی با این مواد فقط در استرالیا وجود دارد. حتی جزایر قشم و کیش هم چنین ویژگیهایی ندارند و فقط مختص شگفتیهای «جزیره هرمز» است. بهلحاظ تاریخی هم این جزیره حدود 500 سال پیش مرکز تجارت شرق آسیا، آفریقا و حتی اروپا بوده. پرتغالیها حمله کرده و این جزیره را فتح و 200 سال راهزنی میکنند. قلعهای را که پرتغالیها در قشم ساختهاند، در لارک و هرمز هنوز وجود دارد. در واقع اولینبار آنها «تنگه هرمز» را بستند و از کشتیهایی که تردد میکردند، راهزنی میکردند که بعد از 200 سال بالاخره سردار «امامقلیخان» در دوره شاهعباس صفوی علیه آنها میجنگد و جزیره را آزاد میکند. اسم قدیمی جزیره در گذشته «گمبرون» بوده و مردم میناب هم هرمزی هستند. از نظر بافت معماری، خانهها بسیار شبیه
کوچههای مراکش است. سقفها حصیری و از جنس الوار هستند و خانهها هویت دارند. با این توصیفات، شما یک جزیره در دنیا به من معرفی کنید که این برندها را همگی و یکجا داشته باشد؛ کوههای رنگی، معدن خاک سرخ، سواحل، موسیقی زالوگ و لیوال، لباسهای رنگین و خاص، غذا و آیین و آداب و رسوم منحصربهفرد. حتی طبخ غذا و نان مخصوص به خودشان را دارند. یعنی هیچچیز آن وارداتی نیست. به همین دلیل میگویم که ما دچار فقر فرهنگی، مدیریتی و ایده هستیم. چون سالهاست که نسبت به این همه ثروت بیتفاوت بودهایم. ولی درعینحال همچنان حواسمان به سفرکردن به دوبی و ترکیه است! هرچند آنها از دریا و ساحل خود بهخوبی نگهداری میکنند که باید تحسینشان کرد. اصلا میدانید چرا میگویند «روز خلیجفارس»؟ به این علت که در آن روز «جزیره هرمز» از دست پرتغالیها آزاد شده است. این نکته اهمیت «جزیره هرمز» را یادآوری میکند و اینکه ما همواره در طول تاریخ هیچگاه اشغالگر نبودهایم و همیشه به ما حمله شده. حالا اینکه ما را بهعنوان تروریست معرفی میکنند، بسیار عجیب، یک ظلم بزرگ و کاملا اشتباه است.
آیا میتوان «جزیره هرمز» را همچون شهر «یزد» ثبت جهانی کرد؟
بله این امکان وجود دارد. توریستهای آلمانی و فرانسوی زیادی به هرمز میآیند و پول زیادی هم خرج میکنند. جالب است وقتی به هرمز میآیند شهرهای دیگر را فراموش میکنند یا با بغض و گریه میروند که بهزودی دوباره برگردند.
خب حالا قرار است در جزیره چه کارهایی انجام دهید؟
من پنج ماه است که در «جزیره هرمز» زندگی میکنم. بهعنوان مشاور این طرح در جزیره مشغول به کار شدم. اما اینکه چطور شد من در «جزیره هرمز» توقف کردم، این است که باور کنید جزیره هرمز من را صدا کرد. گاهی که میخواهم عکس بگیرم سوژه من را پیدا میکند و گاهی هم من سوژه را پیدا میکنم. من کارمندی نبودم که با حکم کسی به هرمز رفته باشم. نه شرکت پیمانکاری هستم، نه جیبی برای آن دوختهام. یک هنرمند آزاد هستم. سال گذشته بهطور خودجوش طرحی برای احیای جزیره نوشتم؛ اینکه چهکار کنم تا جزیره زنده شود. خیلیها میگفتند چقدر اعتمادبهنفس داری! چطور میشود جزیره را به تو بدهند. باور کنید زمانی که طرحم را مینوشتم، تصور میکردم بانک مرکزی در جیب چپم پول و رئیسجمهور حکم تامالاختیار در جیب راستم گذاشتهاند. من به حکم وظیفه به «جزیره هرمز» کشیده شدم. طرحم را ارائه کردم. مورد تأیید استاندار محترم قرار گرفت و از من خواستند که در جزیره مستقر شوم و این پروژه را مدیریت کنم. تیم اجرائی را انتخاب و طراحی محیطی و نظارت هنری را آغاز کردیم. صفر تا صد این مرحله را انجام دادیم و حالا هم تحلیل میکنیم. طبق طرح اول گفتم بافت قدیمی جزیره را که
جزء میراث بشری است نجات دهیم. در ابتدا تمام دیوارها سیمان سیاه و کف خیابانها خاک و نخاله بود. اگر شما در چنین مکانی زندگی کنید، قطعا افسرده میشوید. اگر سیمان سیاه را بکنید زیرش سیمان سفید بوده. جزایری در مدیترانه مثل یونان همه سفید هستند. زیر این دیوارها با مرجان ساخته شده بودند. اما به جای اینکه مرجانها را حفظ کنند، هزاران تن بتون رویش ریختهاند. این یک غفلت و اشتباه بود که درستش کردیم. نکته مهم اینکه تمام درها آهنی و زنگزده شده بود. اولین کارم این بود که تمام دیوارها را سفید و درها را چوبی کردم. تمام کفها را آجر خشتی زرد خاکی کردم و تنها درختی که در جزیره بسیار خودنمایی میکند، گلهای کاغذی قرمز دارد. ما جلوی هر خانه گل کاغذی قرمز کاشتیم. یعنی هیچ کار اضافهای نکردیم. هرآنچه هویت خودشان بود را دوباره بازسازی و احیا کردیم. در واقع به زیباییهای خود جزیره دوباره جان دادیم. جالب اینکه مردم استقبال زیادی کردند. الان همه خانوادهها که قبلا در خانهها میماندند، بیرون میآیند و رو به دریا تا غروب مدیتیشن میکنند. از قسمتهای دیگر جزیره به بولوار کنار ساحل برای قدمزدن میآیند. کار من احیای بافت فرسوده
سنتی و بازسازی خط ساحلی است. نکته دیگر؛ سپاه زمان جنگ سنگرهایی با بلوکهای سیمانی بهعنوان پناهگاه ساخته بود که امروز به مرکز زباله و معتادان تبدیل شده. همه پیشنهاد دادند که تخریبش کنیم. اما تخریب نکردیم. بلکه تغییر کاربری دادیم و در این مکان نخستین «کافه کتاب» را تأسیس کردیم. اعلام کردهایم هرکس بخواهد به شناسایی جزیره هرمز کمک کند، ما استقبال میکنیم. موجی از جوانان از سراسر ایران اعلام آمادگی کردهاند. آغوش جزیره هرمز به روی همه باز است اما از یک نکته نگرانم. در برنامه تلویزیونی «هزارداستان» اعلام کردم؛ دوستان عزیزی که بهعنوان توریست به «جزیره هرمز» میآیید، قدمتان روی چشم، فقط با شکل ایرانی بیایید نه غربی. مثلا دخترها با موهای یکسانتی قرمز و آبی، با شلوارهای پاره یا حلقه روی بینیشان میآیند که اصلا شبیه ایرانیها نیست. اگر به هرمز میآیید به فرهنگ و آداب و رسوم آنجا احترام بگذارید و فرهنگ جزیره را غربی نکنید. در این صورت دو سال بعد هویت هرمز هم غربی میشود و اصلا جالب نیست. به جای اینکه ادای غربیها را دربیاورید، لباس بندری بپوشید. آرزویم این است؛ روزی که دختران تهرانی میخواهند از هرمز دیدن کنند با
لباس بندری بیایند.
قیمت لباسهای محلی زنانه چه میزان است؟
از 300 هزار تومان تا یک میلیون تومان.
ظاهرا باید کاری کرد که قیمتها کمتر شود تا فروش بیشتری داشته باشد؟
خب یکی از اهداف ما این است که بحث صنایع دستی و توانمندی خانوادهها را پیش ببریم تا هنرهایشان مورد بهرهبرداری قرار گیرد و حتی احیا شود.
چه کار هنریاي قرار است در هرمز انجام شود؟
قرار است جشنوارههای هنری راهاندازی کنیم. سه بخش فرهنگی داریم. اولین جشنواره فیلم و عکس با موضوع دریا امسال در بهمن ماه برگزار خواهد شد. دوم، راهاندازی جشنواره موسیقی ساحلی کوبهای خلیجفارس در جزیره هرمز و سوم، جشنواره غذاهای دریایی و ساحلی است. روز اول با چهار نفر کار را شروع کردم. کاری که انجام دادم این بود که هنرمندان بومی جزیره را پیدا کنم. پیرزنی در جزیره هست به نام «خاله کنیز» که نقاشی میکند و نمایشگاهش 9 شهریور در تهران و بعد در نیویورک برگزار خواهد شد. «بابامحسن» هنرمند دیگری است که من نامش را بابا پیکاسو گذاشتهام. ایشان سه اتاق داشته، یک اتاقش سیمان سفید بوده؛ تمام دردهای زندگیاش را روی دیوارها نقاشی کرده بود. ایشان و خاله کنیز با هم در تهران نمایشگاه خواهند داشت. شب عید فقط 20 تن زباله از هرمز خارج کردیم. کل خط ساحلی را نخل کاشتیم. چشم بابا پیکاسو در حال کورشدن بود که دکتری ایشان را رایگان عمل کرد.
آقای سینایی فیلمی ساختند به نام «جزیره رنگین» که درباره جزیره هرمز است.
بله. هم آقای سینایی و هم آقای نادعلیان زحمات زیادی کشیدند. آقای خسرو سینایی هم فیلمی قابل احترام ساختند. ایشان مثل کامران شیردل جزء سرمایههای سینماي کشور ما هستند. آقای نادعلیان اوایل که به جزیره آمده بود، به بچههای بومی یاد میداد که با ماسهها نقاشی کنند. قرار است در آینده در جزیره از درشکه، دوچرخه و شتر برای تردد استفاده شود. نمای ساختمانها هم یا زرد است یا سفید. آقای جری پولاک هنرمند لهستانی 50 سال قبل به هرمز آمد و مدرسه و یکسری خانه ساخت و معماری آنجا را پایهگذاری خوبی کرد. الان «خانه جری پولاک» یکی از آثار تاریخی «جزیره هرمز» است. هرمز یک حسینیه قدیمی داشت که در حال بازسازی کل حسینیه هستیم. البته من معمار و بنا نیستم و دراینباره فردی عمل نکردهام. اولین تیم فنی- مهندسی، میراثی و هنری را تشکیل دادم؛ مهندس، آرشیتکت، متخصص میراث (آقای زینالی) و من. آنها ایده مهندسی ميدادند و من ایده هنری. نماینده میراث فرهنگی هم نظارت میکرد و نظارت اجرائی هم بر عهده مهندس معمار بود. دستیار اصلی من آقای علی کنی هستند و با خیلی از سینماگران کار کردهاند. ایشان سه ماه شبانهروز در جزیره حضور داشتند و عاشقانه
کارشان را انجام دادند. خلاصه اینکه همه کارها حاصل یک اتاق فکر بود. فقط امیدوارم این رونق تداوم داشته باشد.
جمشید بایرامی، هنرمند عکاس شناختهشده ایرانی است. دستکم اگر او هیچ کاری نکرده باشد، فقط عکسهای تحسینبرانگیز او از «خانه خدا» در سال 1380 که بهطور شگفتانگیزی جان او را به خطر انداخته بود، کفایت میکند تا با شخصیت او بیشتر آشنا شویم. اگر شُرطههای عربستان میفهمیدند که او دارد از مکانهای ممنوعه حرم عکاسی میکند، قطعا سرش را از بدنش جدا میکردند! البته خوشبختانه سر او از آن پروژه به سلامت بیرون آمد، اما حالا او عزم خود را جزم کرده که جشنوارههای هنری را در «جزیره هرمز» استان هرمزگان راهاندازی کند. پیش از آغاز گفتوگو درباره ابعاد مختلف و جدیبودن این پروژه برای همه ایران، کلی توضیح داد و تأکید کرد: «بهتر است همه با هم «جزیره هرمز» را بسازیم». با او درباره فعالیتهای هنری در «جزیره هرمز» به گفتوگو نشستیم که میخوانید.
چرا «جزیره هرمز»؟
من به دلیل کار عکاسی میتوانم بهجرئت بگویم که تقریبا تمام خاک ایران را از نزدیک دیدهام. همیشه این خاک برایم مقدس بوده؛ چه آن زمان که در جبههها حضور داشتم و چه بعد از آن. همواره شکوفایی وجببهوجب این خاک را دنبال کردهام. این داستان از 21 سال پیش آغاز شد.
وقتی به «جزیره هرمز» رفتم متوجه شدم که چقدر بکر و درعینحال زیباست. بعد از آن هر سال به این جزیره سفر کردم. به مرور متوجه شدم که آنجا دارد آب میشود! یعنی معماری، طبیعت و فضای زندگی آنجا روزبهروز کوچکتر و محدود میشود! برایم این سؤال به وجود آمد که این جزیره مانند نگینی درخشان وسط «خلیجفارس» با ویژگیهای منحصربهفرد طبیعی و بکر، چرا باید آنقدر محروم و ساکنانش فقیر باشند؟!
آیا در دوران جنگ تحمیلی، «جزیره هرمز» خساراتی هم دید؟
خیر. اصلا درگیر جنگ نشده بود. درمجموع
14 جزیره در خلیجفارس وجود دارد که همگی زیر نظر استان هرمزگان هستند که فقط سه جزیره کیش، قشم و هرمز فعال هستند. «جزیره کیش» بیشتر توریستی و بهاصطلاح لاکچری شده. «جزیره قشم» هم بیشتر محل تبادلات کالاهای ارزان و متأسفانه گاهی هم قاچاق است. فقط «جزیره هرمز» پتانسیل بالایی برای گردشگری و طبیعتگردی دارد که تاکنون اصلا توجهی به آن نشده است! درحالیکه به نظر من «جزیره هرمز» عروس خلیجفارس است.
با این توصیفات به نظر میرسد عروس بدون جهیزیه است؟!
کاملا.
11 جزیره دیگر در خلیج همیشگی فارس چه وضعیتی دارند؟
آنها هم سرنوشتی نظیر «جزیره هرمز» دارند. متأسفانه باید بگویم ما بهجای اینکه روی جزایر کشورمان سرمایهگذاری کنیم تا جوانان خودمان و گردشگران خارجی جذب آنها شوند، از آنها غافل شدهایم. درعوض کاری کردهایم مردم میلیاردها دلار سرمایه خود را به کشورهای بیگانه ببرند تا در آنجا کمی تفریح کنند! دستآخر هم فرهنگ مبتذل بیگانه را با خود وارد کشور میکنند، بدون اینکه نسبتی با آن داشته باشند! در نتیجه خودمان فقیرتر میشویم، اما با پول ما، کشورهای دیگر ساخته و آباد میشوند! این نقطهضعف جدی ماست. وقتی به این موضوع فکر میکنم، بهشدت ناراحت میشوم. البته خوشبختانه امسال استاندار محترم هرمزگان، آقای همتی، در احیای جزایر استان هرمزگان و جذب توریستها فعال شدهاند و برنامههای زیادی در دست اجرا دارند.
اصلا «جزیره هرمز» چه ویژگیهایی دارد؟
جزیره هرمز چندین ثروت طبیعی و خدادادی دارد؛ اول معدن خاک سرخ است. یک قرن طول میکشد تا یک سانت از این خاک به وجود بیاید. درحالیکه متأسفانه تاکنون بیش از 15 هزار تن خاک هرمز را فروختهاند که دیگر نمیشود با صدبرابر آن قیمت، حتی آنها را پس گرفت.
جدی؟! همچنان این خاک فروخته میشود؟
خوشبختانه الان این معدن بسته شده و امیدوارم برای همیشه بسته بماند. این یک ثروت ملی است که نباید هیچوقت فروخته شود. معدن خاک سرخ نهتنها متعلق به 80 میلیون ایرانی است، بلکه به میراث طبیعی جهان تعلق دارد. اگر این معدن به بخش خصوصی سپرده شده، اشتباه بوده و البته میشود این اشتباه را جبران کرد.
ثروت دوم آن کوههای رنگی است. به قول جری پولاک لهستانی که 50 سال قبل به «جزیره هرمز» آمده بود «اگر خداوند همه دنیا را رنگ کرده باشد. آخرسر به جزیره هرمز آمده و پالت رنگش را اینجا گذاشته است». دقیق نمیدانم دلیل این قرمزی خاک چیست. اما معادن زیادی هست که بخشی نمکی و بخش هم رنگی است و بر اثر فعل و انفعالات بارش این اتفاقات رخ میدهد. اما جالب است تنها خاک خوراکی دنیاست و نان محلی به نام «توموشه» به وسیله مردم در کوچهها هر روز پخته میشود که این خاک را مثل سماق روی نان میریزند و میخورند.
یعنی جنبه دارویی دارد؟
بله. من پنج ماه است که از این نان بهعنوان غذا استفاده میکنم. جالب اینکه قوت مردم از خاک و آبشان است؛ یعنی ارگانیکترین نوع زندگی در دنیا. آنها ماهی و خاک را میخورند. حال چطور میشود این خاک را فروخت؟ ثروت سوم هرمز سواحل آن است. میان ماسه کرمرنگ و کمی نوکمدادی ساحل کمی کریستال وجود دارد که درخشندگی آن در شبها کاملا طبیعی است و شنیدهام چنین ساحلی با این مواد فقط در استرالیا وجود دارد. حتی جزایر قشم و کیش هم چنین ویژگیهایی ندارند و فقط مختص شگفتیهای «جزیره هرمز» است. بهلحاظ تاریخی هم این جزیره حدود 500 سال پیش مرکز تجارت شرق آسیا، آفریقا و حتی اروپا بوده. پرتغالیها حمله کرده و این جزیره را فتح و 200 سال راهزنی میکنند. قلعهای را که پرتغالیها در قشم ساختهاند، در لارک و هرمز هنوز وجود دارد. در واقع اولینبار آنها «تنگه هرمز» را بستند و از کشتیهایی که تردد میکردند، راهزنی میکردند که بعد از 200 سال بالاخره سردار «امامقلیخان» در دوره شاهعباس صفوی علیه آنها میجنگد و جزیره را آزاد میکند. اسم قدیمی جزیره در گذشته «گمبرون» بوده و مردم میناب هم هرمزی هستند. از نظر بافت معماری، خانهها بسیار شبیه
کوچههای مراکش است. سقفها حصیری و از جنس الوار هستند و خانهها هویت دارند. با این توصیفات، شما یک جزیره در دنیا به من معرفی کنید که این برندها را همگی و یکجا داشته باشد؛ کوههای رنگی، معدن خاک سرخ، سواحل، موسیقی زالوگ و لیوال، لباسهای رنگین و خاص، غذا و آیین و آداب و رسوم منحصربهفرد. حتی طبخ غذا و نان مخصوص به خودشان را دارند. یعنی هیچچیز آن وارداتی نیست. به همین دلیل میگویم که ما دچار فقر فرهنگی، مدیریتی و ایده هستیم. چون سالهاست که نسبت به این همه ثروت بیتفاوت بودهایم. ولی درعینحال همچنان حواسمان به سفرکردن به دوبی و ترکیه است! هرچند آنها از دریا و ساحل خود بهخوبی نگهداری میکنند که باید تحسینشان کرد. اصلا میدانید چرا میگویند «روز خلیجفارس»؟ به این علت که در آن روز «جزیره هرمز» از دست پرتغالیها آزاد شده است. این نکته اهمیت «جزیره هرمز» را یادآوری میکند و اینکه ما همواره در طول تاریخ هیچگاه اشغالگر نبودهایم و همیشه به ما حمله شده. حالا اینکه ما را بهعنوان تروریست معرفی میکنند، بسیار عجیب، یک ظلم بزرگ و کاملا اشتباه است.
آیا میتوان «جزیره هرمز» را همچون شهر «یزد» ثبت جهانی کرد؟
بله این امکان وجود دارد. توریستهای آلمانی و فرانسوی زیادی به هرمز میآیند و پول زیادی هم خرج میکنند. جالب است وقتی به هرمز میآیند شهرهای دیگر را فراموش میکنند یا با بغض و گریه میروند که بهزودی دوباره برگردند.
خب حالا قرار است در جزیره چه کارهایی انجام دهید؟
من پنج ماه است که در «جزیره هرمز» زندگی میکنم. بهعنوان مشاور این طرح در جزیره مشغول به کار شدم. اما اینکه چطور شد من در «جزیره هرمز» توقف کردم، این است که باور کنید جزیره هرمز من را صدا کرد. گاهی که میخواهم عکس بگیرم سوژه من را پیدا میکند و گاهی هم من سوژه را پیدا میکنم. من کارمندی نبودم که با حکم کسی به هرمز رفته باشم. نه شرکت پیمانکاری هستم، نه جیبی برای آن دوختهام. یک هنرمند آزاد هستم. سال گذشته بهطور خودجوش طرحی برای احیای جزیره نوشتم؛ اینکه چهکار کنم تا جزیره زنده شود. خیلیها میگفتند چقدر اعتمادبهنفس داری! چطور میشود جزیره را به تو بدهند. باور کنید زمانی که طرحم را مینوشتم، تصور میکردم بانک مرکزی در جیب چپم پول و رئیسجمهور حکم تامالاختیار در جیب راستم گذاشتهاند. من به حکم وظیفه به «جزیره هرمز» کشیده شدم. طرحم را ارائه کردم. مورد تأیید استاندار محترم قرار گرفت و از من خواستند که در جزیره مستقر شوم و این پروژه را مدیریت کنم. تیم اجرائی را انتخاب و طراحی محیطی و نظارت هنری را آغاز کردیم. صفر تا صد این مرحله را انجام دادیم و حالا هم تحلیل میکنیم. طبق طرح اول گفتم بافت قدیمی جزیره را که
جزء میراث بشری است نجات دهیم. در ابتدا تمام دیوارها سیمان سیاه و کف خیابانها خاک و نخاله بود. اگر شما در چنین مکانی زندگی کنید، قطعا افسرده میشوید. اگر سیمان سیاه را بکنید زیرش سیمان سفید بوده. جزایری در مدیترانه مثل یونان همه سفید هستند. زیر این دیوارها با مرجان ساخته شده بودند. اما به جای اینکه مرجانها را حفظ کنند، هزاران تن بتون رویش ریختهاند. این یک غفلت و اشتباه بود که درستش کردیم. نکته مهم اینکه تمام درها آهنی و زنگزده شده بود. اولین کارم این بود که تمام دیوارها را سفید و درها را چوبی کردم. تمام کفها را آجر خشتی زرد خاکی کردم و تنها درختی که در جزیره بسیار خودنمایی میکند، گلهای کاغذی قرمز دارد. ما جلوی هر خانه گل کاغذی قرمز کاشتیم. یعنی هیچ کار اضافهای نکردیم. هرآنچه هویت خودشان بود را دوباره بازسازی و احیا کردیم. در واقع به زیباییهای خود جزیره دوباره جان دادیم. جالب اینکه مردم استقبال زیادی کردند. الان همه خانوادهها که قبلا در خانهها میماندند، بیرون میآیند و رو به دریا تا غروب مدیتیشن میکنند. از قسمتهای دیگر جزیره به بولوار کنار ساحل برای قدمزدن میآیند. کار من احیای بافت فرسوده
سنتی و بازسازی خط ساحلی است. نکته دیگر؛ سپاه زمان جنگ سنگرهایی با بلوکهای سیمانی بهعنوان پناهگاه ساخته بود که امروز به مرکز زباله و معتادان تبدیل شده. همه پیشنهاد دادند که تخریبش کنیم. اما تخریب نکردیم. بلکه تغییر کاربری دادیم و در این مکان نخستین «کافه کتاب» را تأسیس کردیم. اعلام کردهایم هرکس بخواهد به شناسایی جزیره هرمز کمک کند، ما استقبال میکنیم. موجی از جوانان از سراسر ایران اعلام آمادگی کردهاند. آغوش جزیره هرمز به روی همه باز است اما از یک نکته نگرانم. در برنامه تلویزیونی «هزارداستان» اعلام کردم؛ دوستان عزیزی که بهعنوان توریست به «جزیره هرمز» میآیید، قدمتان روی چشم، فقط با شکل ایرانی بیایید نه غربی. مثلا دخترها با موهای یکسانتی قرمز و آبی، با شلوارهای پاره یا حلقه روی بینیشان میآیند که اصلا شبیه ایرانیها نیست. اگر به هرمز میآیید به فرهنگ و آداب و رسوم آنجا احترام بگذارید و فرهنگ جزیره را غربی نکنید. در این صورت دو سال بعد هویت هرمز هم غربی میشود و اصلا جالب نیست. به جای اینکه ادای غربیها را دربیاورید، لباس بندری بپوشید. آرزویم این است؛ روزی که دختران تهرانی میخواهند از هرمز دیدن کنند با
لباس بندری بیایند.
قیمت لباسهای محلی زنانه چه میزان است؟
از 300 هزار تومان تا یک میلیون تومان.
ظاهرا باید کاری کرد که قیمتها کمتر شود تا فروش بیشتری داشته باشد؟
خب یکی از اهداف ما این است که بحث صنایع دستی و توانمندی خانوادهها را پیش ببریم تا هنرهایشان مورد بهرهبرداری قرار گیرد و حتی احیا شود.
چه کار هنریاي قرار است در هرمز انجام شود؟
قرار است جشنوارههای هنری راهاندازی کنیم. سه بخش فرهنگی داریم. اولین جشنواره فیلم و عکس با موضوع دریا امسال در بهمن ماه برگزار خواهد شد. دوم، راهاندازی جشنواره موسیقی ساحلی کوبهای خلیجفارس در جزیره هرمز و سوم، جشنواره غذاهای دریایی و ساحلی است. روز اول با چهار نفر کار را شروع کردم. کاری که انجام دادم این بود که هنرمندان بومی جزیره را پیدا کنم. پیرزنی در جزیره هست به نام «خاله کنیز» که نقاشی میکند و نمایشگاهش 9 شهریور در تهران و بعد در نیویورک برگزار خواهد شد. «بابامحسن» هنرمند دیگری است که من نامش را بابا پیکاسو گذاشتهام. ایشان سه اتاق داشته، یک اتاقش سیمان سفید بوده؛ تمام دردهای زندگیاش را روی دیوارها نقاشی کرده بود. ایشان و خاله کنیز با هم در تهران نمایشگاه خواهند داشت. شب عید فقط 20 تن زباله از هرمز خارج کردیم. کل خط ساحلی را نخل کاشتیم. چشم بابا پیکاسو در حال کورشدن بود که دکتری ایشان را رایگان عمل کرد.
آقای سینایی فیلمی ساختند به نام «جزیره رنگین» که درباره جزیره هرمز است.
بله. هم آقای سینایی و هم آقای نادعلیان زحمات زیادی کشیدند. آقای خسرو سینایی هم فیلمی قابل احترام ساختند. ایشان مثل کامران شیردل جزء سرمایههای سینماي کشور ما هستند. آقای نادعلیان اوایل که به جزیره آمده بود، به بچههای بومی یاد میداد که با ماسهها نقاشی کنند. قرار است در آینده در جزیره از درشکه، دوچرخه و شتر برای تردد استفاده شود. نمای ساختمانها هم یا زرد است یا سفید. آقای جری پولاک هنرمند لهستانی 50 سال قبل به هرمز آمد و مدرسه و یکسری خانه ساخت و معماری آنجا را پایهگذاری خوبی کرد. الان «خانه جری پولاک» یکی از آثار تاریخی «جزیره هرمز» است. هرمز یک حسینیه قدیمی داشت که در حال بازسازی کل حسینیه هستیم. البته من معمار و بنا نیستم و دراینباره فردی عمل نکردهام. اولین تیم فنی- مهندسی، میراثی و هنری را تشکیل دادم؛ مهندس، آرشیتکت، متخصص میراث (آقای زینالی) و من. آنها ایده مهندسی ميدادند و من ایده هنری. نماینده میراث فرهنگی هم نظارت میکرد و نظارت اجرائی هم بر عهده مهندس معمار بود. دستیار اصلی من آقای علی کنی هستند و با خیلی از سینماگران کار کردهاند. ایشان سه ماه شبانهروز در جزیره حضور داشتند و عاشقانه
کارشان را انجام دادند. خلاصه اینکه همه کارها حاصل یک اتاق فکر بود. فقط امیدوارم این رونق تداوم داشته باشد.