|

انتقال پایتخت و ضرورت جابه‌جایی بزرگ

سال‌هاست که جابه‌جایی پایتخت به‌عنوان ضرورتی انکارناپذیر توسط دولت‌ها با گرایش‌های سیاسی متفاوت مطرح شده و هر رئیس‌جمهوری که وارد خیابان پاستور شده، بر آن بوده که برنامه‌ریزی‌های لازم برای این انتقال را عملیاتی کند. اما متأسفانه این امر پس از اندک‌زمانی به فراموشی سپرده می‌شود، تا دوره‌ای دیگر و رئیس‌جمهوری دیگر. بااین‌حال، امروزه جابه‌جایی پایتخت ضرورتی انکارناپذیر با هدف خروج از یک بحران فراگیر است.

انتقال پایتخت و ضرورت جابه‌جایی بزرگ

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

سال‌هاست که جابه‌جایی پایتخت به‌عنوان ضرورتی انکارناپذیر توسط دولت‌ها با گرایش‌های سیاسی متفاوت مطرح شده و هر رئیس‌جمهوری که وارد خیابان پاستور شده، بر آن بوده که برنامه‌ریزی‌های لازم برای این انتقال را عملیاتی کند. اما متأسفانه این امر پس از اندک‌زمانی به فراموشی سپرده می‌شود، تا دوره‌ای دیگر و رئیس‌جمهوری دیگر. بااین‌حال، امروزه جابه‌جایی پایتخت ضرورتی انکارناپذیر با هدف خروج از یک بحران فراگیر است. بحرانی که در تمامی تاروپود ایران تنیده شده، به‌گونه‌ای که رئیس‌جمهور وقت ناگاه برای رفع بحران بی‌آبی صحبت از تخلیه تهران می‌کند! گرچه بر این ادعا نقدهای جدی وارد است و همچون بسیاری از اظهارنظرها مبنایی ندارد و سخنی از سر هیجان تلقی می‌شود، اما پرده از واقعیتی تلخ برمی‌دارد؛ ضرورتی که سال‌هاست دولت‌های مختلف و از‌جمله دولت فعلی فقط شعار آن را داده‌اند. حال باید به این سؤال پاسخ داد که ضرورت‌های جابه‌جایی پایتخت چیست؟ و این جابه‌جایی در چه سطحی می‌بایست دنبال شود؟ آیا جابه‌جایی پایتخت به‌خودی‌خود دوای درد است؟ نقشه راه این جابه‌جایی چیست؟ و بسیاری سؤالات دیگر که می‌بایست اندیشید و پاسخ درخور داد. به باور نویسنده، جابه‌جایی پایتخت به‌عنوان یک استراتژی کلان توسعه خود مقدمه‌ای با هدف جابه‌جایی‌های عظیم جمعیتی، صنعتی، اقتصادی و... در کشور است. انتقال پایتخت بالضروره در سطحی فراتر از جابه‌جایی اداری-سیاسی بوده، بلکه باید به‌عنوان ایجاد ظرفیتی برابر با هر آنچه‌ تا به امروز در کشور ایجاد شده و گسترش‌ یافته، تعریف و عملیاتی شود. با این نگاه، نوشتار حاضر ضرورت‌هایی را برشمرده و راهبردهایی را با هدف جامعیت‌بخشیدن پیشنهاد می‌دهد. امید است هشداری باشد برای متولیان امر. گرچه آزموده‌ایم و آزموده را آزمودن خطاست.

 آمایش سرزمینی

آمایش سرزمین، برنامه راهبردی است برای تعادل‌بخشیدن به همه فعالیت‌های اقتصادی، صنعتی و زیرساخت‌های یک سرزمین متناسب با توان و استعدادهای طبیعی آن که در نهایت منجر به استقرار جمعیت می‌شود. متأسفانه برخلاف تمامی داده‌های علمی مبتنی بر طرح آمایش سرزمین در ایران، تمرکز فعالیت‌های اقتصادی، صنعتی و به‌ تبع آن تراکم جمعیتی، در بخش‌هایی از کشور صورت پذیرفته که در بسیاری از موارد با داده‌های آمایش سرزمین نه‌تنها مطابقت نداشته بلکه در تضاد با آن است. داده‌های علمی ناشی از مطالعات آمایش سرزمینی در ایران ضرورت جابه‌جایی و انتقال فعالیت‌های اقتصادی، صنعتی بالاخص صنایع آب‌بَر و در نهایت جمعیت را گزیرناپذیر می‌داند. سیاست افزایش جمعیت کشور: درست یا اشتباه‌بودن سیاست افزایش جمعیت در کشور خارج از موضوع این نوشتار است. آنچه محل بحث است، این است که نظام حکمرانی کشور مصمم است فرزندآوری را به هر روش ممکن تشویق و اجرائی کند و ایران 150 میلیون‌ نفری را هدف گرفته است. این امر به آن معناست که هر آنچه ما در کشور داریم می‌بایست دو برابر شود. آیا نباید برای اسکان، سلامت، شغل، آموزش، بهداشت و موارد دیگر آن، از همین امروز تدبیر و برنامه‌ریزی و عمل کرد؟

 ضرورت حل مشکل آبی کشور

بخش‌های زیادی از ایران ما را مناطق خشک و کم‌آب، بیابانی و کویری تشکیل می‌دهد، به‌گونه‌ای که از ایران در طول تاریخ به‌عنوان کشوری کم‌آب یاد شده است. داریوش کبیر از اهورامزدا می‌خواهد که کشورش را از بلای خشک‌سالی محفوظ بدارد. سال‌هاست که بخش‌های بزرگی از ایران از خشک‌سالی رنج می‌برد، به‌گونه‌ای که حتی مناطق پر‌آب نیز دچار کاهش شدید نزولات جوی شده‌اند. فاجعه‌بار اینکه مصرف آب در ایران با استانداردهای جهانی فاصله بسیار دارد. سیاست‌گذاری‌های نابجا در بخش‌های مختلف بالاخص در بخش کشاورزی و صنایع آب، منابع آبی و زیرزمینی را با بحران مواجه کرده است.

 افزایش جمعیت و مهاجرت به شهرهای بزرگ

افزایش جمعیت کشور مخصوصا در چند دهه اول انقلاب و مهاجرت گسترده از شهرهای کوچک، روستاها، مناطق کم‌برخوردار و خشک به شهرها به‌ویژه شهرهای بزرگ و مخصوصا تهران ابعاد گوناگونی به بحران آب بخشیده و آن را از یک موضوع اجتماعی، اقتصادی به بحرانی امنیتی تبدیل کرده است. کوچ و مهاجرت، پدیده غالبِ قبل از انقلاب و بالاخص پس از انقلاب اسلامی بوده و موجب برهم‌خوردن ترکیب جمعیتی کشور شده است، به‌گونه‌ای که بسیاری از مناطق روستایی و کم‌برخوردار، یا به‌کلی تخلیه شده‌اند ‌یا تراکم جمعیتی‌شان به‌شدت کاهش یافته است. بی‌تردید مهاجرت همچنان ادامه دارد، اما مهم آن است که دولت‌ها مسیر آن را تعیین کرده و در جهت درست برنامه‌ریزی کنند.

 بحران‌های زیست‌محیطی

بحران زیست‌محیطی خود ناشی از خشک‌سالی‌های دامنه‌دار، مهاجرت گسترده، بهره‌برداری نامناسب و بیش از ظرفیت از منابع است. عامل سوءمدیریت را نباید در این زمینه کم‌اهمیت انگاشت. کاهش سطح و تخریب منابع جنگلی، فرونشست زمین ناشی از خشک‌سالی و برداشت بیش از حد مجاز از منابع و پایین‌رفتن سطح آب‌های زیرزمینی، تخریب زیست‌بوم بسیاری از جانداران، پرندگان، آبزیان و...، بحران در دشت‌ها و جلگه‌های خراسان، اصفهان، فارس، خوزستان و...، کاهش سطح شالیزارهای مازندران، گیلان و گلستان و تبدیل آنها به ویلا و شهرک‌های تفریحی، تخریب زمین و سیلابی‌شدن مراتع، کاهش سطح تالاب‌ها و دریاچه‌های کشور همچون بختگان، ارومیه، مهارلو، گاوخونی، خشک‌شدن زاینده‌رود و هامون و نابودی دشت سیستان که روزی انبار غله ایران بوده، کاهش شدید آب سدهای کشور، عقب‌نشینی مستمر اراضی کشاورزی و باغی در هجوم سازندگان مسکن و گسترش بی‌رویه شهرها، بخش اندکی از تصویر امروز طبیعت ایران است. از مهم‌ترین مصادیق قابل‌لمس این بحران‌ها، آلودگی هوا در شهرهای بزرگ و به‌ویژه تهران است که جان‌های بسیاری را گرفته و می‌گیرد و هیچ مسئولی در کشور به روی مبارک خود نمی‌آورد!

 بحران در شهرسازی

کم‌توجهی به برنامه‌ریزی‌های شهری و عدم مقاومت دولت‌ها در مقابل موج عظیمی از ساخت‌وسازهای بی‌ضابطه و غیراستاندارد و بدون مجوز به‌ویژه در سال‌های اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی موجد سر برآوردن صدها مرکز سکونتگاهی پرتراکم غیرمجاز در حاشیه شهرهای بزرگ شد. از سوی دیگر، روستاهای پیرامونی بخشی از مهاجران به شهرها را در خود جای دادند و در اندک‌زمانی تبدیل به شهرهای اقماری شدند و زورآبادهای بسیاری در کشور به وجود آمد. تمامی این شهرها از بحران‌های اجتماعی، آلودگی زیست‌محیطی، ترافیک، هوای ناسالم، ایمن‌نبودن ساختمان‌ها، تأسیسات و زیرساخت‌ها و... در رنج هستند. استان تهران بیش از 17میلیون جمعیت را در خود جا داده و بیش از 50 شهر دارد. چنانچه تدبیری اساسی و بنیادین اندیشیده نشود و این گسترش افسارگسیخته تداوم یابد، کل گستره استان تهران تا دو دهه آینده به شهر و مراکز جمعیتی تبدیل خواهد شد و در آینده‌ای نه‌چندان دور استان تهران به منزله یک شهر بزرگ تعریف می‌شود. بررسی تصاویر هوایی این استان و مقایسه حداقل پنج دهه گذشته، پرده از این ابر بحران برمی‌دارد.

 بحران در استان‌های شمالی کشور

شمال ایران به‌عنوان منطقه‌ای پرآب شناخته می‌شود، گرچه آثار کاهش نزولات جوی، تخریب منابع طبیعی و بحران‌های زیست‌محیطی را تجربه می‌کند دیگر به‌ هیچ‌ روی ظرفیت پذیرش جمعیت سرریز تهران و دیگر نقاط ایران را ندارد. سرمایه‌گذاری‌های غیرمولد در استان‌های شمالی که قریب به‌تمامی آن در ویلاسازی تجمیع شده، سبب خسارت‌های جبران‌ناپذیری شده است. ادامه این مدل ساخت‌وساز، این مناطق را تبدیل به ده‌ها و شاید صدها هزار ویلای کوچک و بزرگ و شهرک‌های تفریحی کرده و انبوهی از سرمایه را که می‌توانست در تولید به کار گرفته شود، از چرخه مولدسازی خارج و راکد خواهد کرد. تأسف‌بارتر اینکه این روند همچنان ادامه دارد و در بسیاری از موارد از حمایت مدیران دولتی در این استان‌ها برخوردار است. کاش مدیران دولت، تصاویر هوایی استان‌های شمالی کشور را در ‌یک دوره 50ساله بررسی و مقایسه کنند.

 پیشگیری از بحران‌های بیشتر

در شرایطی که آب قابل استحصال پاسخ‌گوی نیاز جمعیت ساکن شهرها به‌ویژه شهرهای بزرگ و تهران نیست و ترافیک در هر روز میلیون‌ها ساعت وقت مفید شهروندان را می‌کشد، هوای ناسالم و آلوده زندگی، کار، آموزش و همه فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی و انسانی را مختل می‌کند و در هر سال جان هزاران انسان را می‌گیرد؛ آیا نباید اقدامی اساسی و بنیادین انجام داد؟ زمانی که سیاست کلان کشور افزایش جمعیت است، چگونه می‌توان برای ایران 150 میلیون نفری، زیرساخت‌های لازم و ضروری فراهم کرد؟! واقعیتی تلخ است که شهرهای بزرگ و کلان ما ظرفیت پذیرش جمعیت بیشتر را ندارند و شاید بتوان گفت این شهرها به لحاظ جمعیتی اشباع شده و خدمات‌دهی بسیار پرهزینه است. فشار بیش از حد به این شهرها، مشکلات و بحران‌های اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و زیست‌محیطی بیشتری را دامن زده و هر روز بحران‌های جدیدی می‌آفریند. گرچه دیر شده اما هنوز اندک فرصتی مانده تا با تدبیر و برنامه‌ریزی معطوف به عمل، طرحی نو در‌انداخت و ایران فردا را حتی با پیگیری سیاست افزایش جمعیت، بسیار متوازن‌تر و پایدارتر کرد.

 ضرورت حضور در مبادلات تجارت جهانی حمل‌ونقل دریایی و احیای جایگاه تاریخی و بهره‌برداری از موقعیت استراتژیک و جغرافیای ایران آنچه تا به اینجا گفته شد، معطوف به عوامل و ضرورت‌های داخلی طرح جابه‌جایی پایتخت و جمعیت کشور بود. متأسفانه به دلایل عمدتا سیاسی، رقابت‌های منطقه‌ای، تعارض با برخی قدرت‌های جهانی، بی‌برنامگی و سوءمدیریت و عدم بهره‌برداری درست از موقعیت استراتژیک کشور در منطقه و به‌ویژه خط ساحلی مکران و عدم ایجاد زیرساخت‌های لازم، ایران تن به یک خود‌انزوایی انتخابی در مبادلات تجارت جهانی و حمل‌ونقل دریایی داده است. آثار این خود‌انزوایی را می‌توان در کریدورهای حمل‌ونقل جاده‌ای و دریایی در حال شکل‌گیری در منطقه به‌ وضوح مشاهده کرد. عملیاتی‌شدن طرح جابه‌جایی جمعیت و انتقال پایتخت بی‌تردید موجبات تثبیت جایگاه ایران به‌عنوان حلقه‌ای مهم و تعیین‌کننده و به‌صرفه به‌عنوان نقطه اتصال در تجارت و حمل‌ونقل بین‌المللی و کریدورهای تجاری منطقه‌ای را فراهم خواهد آورد. ذکر یک نکته تاریخی اهمیت دارد‌ و نباید فراموش کرد در طول تاریخ، ایران را به علت موقعیت جغرافیایی خاصش حد فاصل شرق و غرب می‌دانستند. امروز نیازمند آن هستیم که به آن نقش تاریخی استراتژیک و جغرافیایی خود برگردیم.

 جابه‌جایی در چه سطحی به کجا و چگونه؟

ایران با دارا‌بودن هزارو 800 کیلومتر مرز آبی در جنوب کشور (مرز آبی ایران در خلیج‌ فارس و دریای عمان با احتساب جزایر هزار‌و 800 و بدون احتساب جزایر در حدود هزار‌و 400 کیلومتر است)، متأسفانه کمترین استفاده و بهره‌برداری را دارد. ظرفیت مرز آبی و مناطق ساحلی جنوب در اسناد بالادستی توسعه، متناسب با نیازهای کشور دیده نشده و مورد غفلت قرار گرفته است. دسترسی ایران به اقیانوس‌ها آن‌گونه که بایسته است در برنامه‌ریزان کلان کشور مغفول مانده. اندک کارهایی که انجام پذیرفته نیز به‌هیچ‌وجه با بهره‌برداری که همسایگان جنوبی ما از مرز آبی و مناطق ساحلی خود با خلیج‌ فارس و دریای عمان دارند، قابل مقایسه نیست. خط ساحلی ایران از چابهار تا هرمزگان می‌تواند پیشران توسعه اقتصادی و صنعتی کشور باشد و شهرهای بندری پررونقی را به وجود آورد. این منطقه قابلیت پذیرش جمعیت چند‌ده‌میلیونی را دارد. برخلاف کشور ما شهرهای بندری در دنیا بسیار پیشرفته و پررونق بوده و به‌عنوان موتور توسعه سرزمین‌های داخلی عمل می‌کنند. حتی اقداماتی همچون ایجاد و توسعه مناطق آزاد تجاری بر اثر سیاست‌گذاری‌های اشتباه و بی‌توجهی و ندانم‌کاری دولت‌ها سیاست موفقی نبوده و با آنچه ‌‌در دنیا تحت عنوان مناطق آزاد شناخته می‌شود، به‌هیچ‌وجه قابل مقایسه نیست و نتوانسته در توسعه پایدار کشور نقشی درخور ایفا کند.

 عدم بهره‌برداری از ظرفیت‌های منطقه در قیاس با همسایگان

به‌عنوان کشوری که بیش از تمام کشورهای جنوبی خلیج‌ فارس ساحل و خط مرزی و محدوده‌های دریایی داریم، آیا در بهره‌برداری از این ظرفیت‌ها با همسایگان جنوبی قابل مقایسه هستیم؟ چرا مدیران ما صرفا آب‌شیرین‌کن‌های کشورهای جنوبی خلیج‌ فارس را مثال می‌آورند‌ و از دل آن بیرون‌کشیدن پروژه‌های بزرگ انتقال صدها و هزارها کیلومتری و هزاران میلیاردی؟! اقدامی که در بهترین شرایط تسکین درد است نه حل بحران. ضرورت کشورداری ایجاب می‌کند ایران بیش از تمامی کشورهای جنوبی، چه به لحاظ بندری و چه زیرساخت‌های اقتصادی، جمعیتی، حمل‌ونقل، صنایع دریایی و...، ظرفیت‌سازی و بهره‌برداری کند. سواحل و مرزهای آبی در مکران گنجی پنهان و میراثی جاودان است که ظرفیت‌های لازم برای پاسخ به بسیاری از بحران‌های کشور ‌مانند بحران آب، مشکلات زیست‌محیطی، جلوگیری از تخریب اراضی کشاورزی و باغی، گسترش ناموزون شهرهای بزرگ و تبدیل‌شدن به کلان‌شهرها، توزیع متناسب جمعیت کشور بالاخص برای دهه‌های آینده را داراست. بهره‌برداری از ظرفیت خط ساحلی یک مزیت خدادادی است که علاوه بر آنچه معطوف به حل بسیاری از بحران‌های داخلی کشور است، از سوی دیگر قادر است سهم شایسته‌ای از تجارت بین‌المللی، حمل‌ونقل دریایی در جهان برای ما فراهم کند. ایران با داشتن مناطق دریایی مستعد، نیروی جوان و متخصص، منابع معدنی، نیروی کار مناسب و...، بایسته است یکی از بزرگ‌ترین دارندگان صنایع دریایی در جهان باشد. بررسی‌های کارشناسی و طرح‌های آمایش سرزمینی، تردیدی در بهره‌برداری از این ظرفیت عظیم برای ایران قوی باقی نمی‌گذارد.

 دستور مقام معظم رهبری در توسعه مکران

برخلاف دولت‌ها، دغدغه مقام معظم رهبری با مطالبه سواحل مکران نشان می‌دهد ایشان به‌درستی و بر‌اساس آینده‌نگری طرح مسئله کرده و درست نشانه گرفته‌اند. بی‌شک ایشان به دنبال طرحی نو در‌انداختن در توسعه پایدار کشور و پاسخ به بسیاری از بحران‌ها و دغدغه‌ها هستند. از نگاه ایشان، حوزه مکران ظرفیت عظیمی است برای توسعه کشور و استقرار جمعیت آینده ایران و نباید سطح اقدام در آن را تقلیل داد و صرفا در ایجاد یک بندر بزرگ یا کوچک دید. مکران فضای توسعه آینده ایران کهن است بر بنیان‌های یکی از کهن‌ترین مراکز تمدنی ایران بزرگ با ظرفیت‌های قرن بیست‌و‌یکم. مکران می‌بایست به‌عنوان موتور پیشران کشور عمل کند و پلی باشد برای تجارت و بازرگانی میان شرق و غرب جهان.

 چه باید کرد؟

قبل از هر چیز نظام حکمرانی در کشور باید به چند سؤال مهم پاسخ دهد؛ آیا می‌خواهد همچنان بر تمرکز جمعیتی در شهرهای موجود ادامه دهد؟ آیا طرح‌های توسعه کلان کشور همچنان دنباله‌روی از مطالبات انباشته ناشی از تمرکز در شهرهای بزرگ و کلان‌شهرها و بحران‌های ناشی از آن باشد؟ آیا می‌توان ایران ۱۵۰ میلیونی را که رسیدن به آن چندان دور از انتظار نیست و حداکثر تا دو یا سه دهه دیگر محقق خواهد شد، با ادامه وضعیت موجود در همین شهرهای موجود سامان داد؟ خدمات و زیرساخت‌های لازم تا یک یا دو دهه آینده برای تهران ۲۵ میلیونی، مشهد، تبریز، اصفهان ۱۰ تا ۱۵ میلیونی و بسیاری شهرهای چندمیلیونی را چگونه می‌توان فراهم کرد؟ آیا همچنان می‌خواهیم با لوله‌کشی کشور از دریای عمان و خوزستان آب تأمین کنیم؟ آیا این روش حکمرانی منابع ملی سایر مناطق کشور را نمی‌بلعد؟ آیا پاسخی برای آلودگی هوای شهرهای کشور که هر روز قربانی می‌گیرد و هیچ مسئولی در کشور به روی مبارک خود نمی‌آورد، داریم؟ آیا اندیشیده‌ایم که تمرکز بیشتر خدمات سبب مهاجرت بیشتر و خالی‌شدن بسیاری از مناطق می‌شود؟ آیا به تبعات اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و انسانی این سیاست‌گذاری‌های اشتباه اندیشیده‌ایم؟ بی‌هیچ تردیدی پاسخ به این سؤالات و بسیاری سؤالات دیگر تردیدی در جابه‌جایی پایتخت با همان مختصاتی که مواردی از آن در این نوشتار آمده، باقی نمی‌گذارد. اگر آقای رئیس‌جمهور بر گفته خود مصمم است و عزم راسخ در به‌ خدمت‌ گرفتن این سرمایه عظیم دارد، در گام اول به‌عنوان حرکتی انقلابی و معطوف به عمل و نه شعار، خود در منطقه مستقر شود. استقرار رئیس دولت در منطقه بی‌هیچ تردیدی انتقال وزارتخانه‌ها مخصوصا وزارتخانه‌های مرتبط همچون راه و شهرسازی، صمت، نفت و نیرو را به دنبال خواهد داشت. با اطمینان می‌توان گفت با رئیس‌جمهور و وزرای پایتخت‌نشین این امر مهم و حیاتی برای کشور محقق نخواهد شد، همان‌گونه که تا به امروز نشده است. اهمیت و ضرورت این امر تا به آنجاست که در هر دوره‌ای از انتخابات، نامزدهای ریاست‌جمهوری و دولت‌های آینده باید به‌طور دقیق و عملیاتی، اهداف و برنامه‌های خود در این خصوص را همراه با زمان‌بندی‌های اجرائی و قابل سنجش در معرض انتخاب مردم قرار دهند. جابه‌جایی پایتخت و برنامه‌ریزی‌های کارشناسی برای آن بی‌تردید نیازمند متولی خاص با اختیارات ویژه در بالاترین سطح در ساختار اداری و تصمیم‌گیری کشور به منظور هماهنگی و پیگیری و رفع موانع و ارائه گزارش کار وزارتخانه‌ها‌ست. با کمال تأسف باید گفت در حال حاضر این امر صرفا لقلقه زبان گاه‌وبیگاه افراد است. شورای توسعه سواحل مکران اگرچه پاسخ به یک ضرورت ‌انکارنشدنی و گامی به جلو است و در راستای توسعه منطقه‌ای شکل گرفته، اما آنچه‌ ضرورت نیاز بی‌چون‌و‌چرای کشور است، جابه‌جایی اداری، سیاسی، جمعیتی و طرحی نو در‌انداختن است، نه صرفا توسعه ساحل و حداکثر ایجاد یک بندر بزرگ. برنامه‌ریزی‌ها بالضروره می‌بایست به‌گونه‌ای انجام و عملیاتی شود که به دنبال خود سبب استقرار مشتاقانه جمعیت‌های میلیونی و ایجاد شهرهای بندری پررونق برای کسب‌وکار و درآمد در منطقه شود. متأسفانه بر اثر بی‌تدبیری دولت‌ها و سیاست‌گذاری‌های اشتباه در ‌صد سال گذشته، تمرکز ثروت و قدرت در پایتخت و چند شهر بزرگ دیگر آسیبی جدی به توسعه متوازن کشور زده است. کلیت نظام حکمرانی کشور آگاهانه و کاملا ارادی و با برنامه‌ریزی‌های درست هم‌زمان با انتقال پایتخت باید اقدامات لازم و فوری به‌منظور جابه‌جایی جمعیتی به سواحل مکران را عملیاتی کند، به‌گونه‌ای که طی حداکثر 20 سال آینده جمعیتی 20میلیونی در سواحل مکران صاحب شغل، مسکن و برخوردار از خدمات شهری مطلوب و بنادری با زیرساخت‌های بهداشتی-درمانی، آموزشی، ورزشی و... باشند. این یک اقدام بزرگ و استراتژیک اما فوری است که به‌ناچار می‌بایست صورت پذیرد. باید تأکید کرد انجام این کار از عهده مدیران ضعیف و ناکارآمد ساخته نیست. این مهم می‌بایست در تمامی تاروپود دولت و نهادهای حاکمیتی نهادینه شده و برای آن برنامه‌ریزی‌های معطوف به عمل صورت پذیرد. جابه‌جایی پایتخت باید به‌عنوان یک مطالبه ملی به‌طور مستمر توسط تک‌تک نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرح و پیگیری شود. درد امروز کشور ما صرفا ساخت یک بنا، کارخانه و... در فلان حوزه انتخابیه نیست، گرچه در جای خود نیکو بوده و باید پیگیری شود. مجلس شورای اسلامی با تشکیل کمیسیونی ویژه در تعامل سازنده با سایر قوا، باید نیازها و خلأ‌های قانونی این حرکت عظیم را شناسایی و با تصویب قوانین لازم بسترهای قانونی آن را فراهم کند. رسانه ملی با پرهیز از پر‌کردن ساعات شبکه‌های گوناگون و پرهزینه و کم‌تأثیر خود با برنامه‌های بی‌محتوا، ضرورت دارد به‌طور مستمر به این موضوع بپردازد و با میزگرد، دعوت از کارشناسان در تمامی سطوح داخلی و بین‌المللی ابعاد مختلف این امر را مورد کندوکاو قرار دهد و افکار عمومی کشور را نسبت به ضرورت و مشارکت در آن روشن کند. و همایش‌های کاربردی، کنفرانس‌های بین‌المللی و ملی در بالاترین سطوح برنامه‌ریزی و برگزار شود. ایجاد امنیت روانی و تضمین سرمایه‌گذاری به‌منظور جلب مشارکت بخش خصوصی بسیار ضروری و بااهمیت است. باور داشته باشیم بدون مشارکت و همکاری مردم و بخش خصوصی، امکان این جابه‌جایی وجود ندارد. واگذاری بسیاری از طرح‌ها، پروژه‌ها و حتی پروسه انتقال و جابه‌جایی می‌تواند نمونه کاملی از مشارکت این بخش را رقم زند. بدون تنگ‌نظری‌های اداری و انحصارطلبی‌های دولتی باید به بخش خصوصی فرصت و میدان عمل داد. بدون ایجاد بستر‌های قانونی محکم برای تضمین امنیت سرمایه، استفاده از سرمایه‌گذاری‌های چه داخلی و چه خارجی ممکن نیست.

 آفت‌ها و موانع جابه‌جایی و انتقال

نبود اراده لازم و ناکارآمدی دولت‌ها: ادامه وضع موجود گزینه مطلوب‌تر و کم‌‌دردسر‌تری برای دولت‌ها بوده و با کمال تأسف برنامه‌های کلان توسعه در پاسخ به بحران‌های جاری دنباله‌روی از گذشته بوده است، نه طرحی نو در‌انداختن و سخن تازه گفتن. هر دولتی که آمده و هر وزیری که در رأس یک وزارتخانه قرار داشته، بر مبنای میراث به‌جامانده از گذشته با اندک تغییراتی در اجرا، کار را پیگیری کرده است، بی‌هیچ پاسخی به این سؤال که تا به کجا؟! نتیجه آن شده که رئیس دولت وقت بدون هیچ آمادگی‌ای صحبت از تخلیه تهران می‌کند. از حضرت ایشان باید پرسید تخلیه به کدام مقصد؟! اسباب‌کشی به کدام منزل؟! مگر نه این است که تخلیه یک مکان مستلزم اسکان در جایی دیگر است؟! آقای رئیس‌جمهور لطفا آدرس را بفرماید؟! این سخن آقای رئیس‌جمهور یادآور سخن سفیر سابق ایران در چین است که می‌گوید: چینی‌ها معتقدند ایران بی‌برنامه‌ترین نظام سیاسی در غرب آسیا‌ست، چینی‌ها اصلا سخنان ناگهانی مقامات ایرانی را که خودشان هم به محض بیرون‌رفتن از جلسه فراموش می‌کنند، نمی‌فهمند! نمونه بارز مدیریت میراثی اقدامات پرهزینه و غیرکارشناسی در ایجاد شبکه‌های عظیم انتقال آب در سطح کشور است. گرچه مسکنی موقت برای پاسخ به بحرانی فوری و خودساخته بوده، اما خود موجب بحران‌های اجتماعی، امنیتی، اقتصادی و ...‌ به‌ویژه برای بخش کشاورزی در مبدأ و مسیر شده است. و شاید بتوان گفت جریانی قدرتمند و بانفوذ با بهانه‌کردن بحران آب شرب در کشور برای خود منبع عظیمی از ثروت تعریف کرده‌اند. مشت نمونه خروار است؛ یک نمونه پندآموز اقدام دولت احمدی‌نژاد است که با نیت تمرکززدایی از پایتخت و ایجاد مهاجرت معکوس دستور داد تمامی شرکت‌ها و سازمان‌های وابسته به دولت که در تهران مستقر هستند، به مراکز اصلی فعالیت خود در کشور نقل مکان کنند. در نتیجه شرکت‌های بسیاری با نیت کوچ از تهران دفاتر اداری خود را تخلیه کردند. نتیجه چه شد؟ با ده‌ها ترفند نه‌تنها به مراکز تمرکز فعالیتی خود نرفتند، بلکه‌ قریب‌ به اتفاق آنان در ساختمان‌های استیجاری یا واحد‌های کمتر‌شناخته‌شده به‌صورت پراکنده در جاهای مختلفی در تهران مستقر شدند و با این کار هزینه بسیار بیشتری بر دولت تحمیل کردند. این نمونه از آن جهت یادآوری شد تا تأکیدی باشد بر اینکه‌ مهم‌ترین نیرویی که تا به‌ حال بیشترین مقاومت در برابر تغییر را داشته، کسی نبوده جز دستگاه‌های دولتی اعم از مدیران و بدنه دولت. باور داشته باشیم این تیپ مدیران از تهران نخواهند رفت. شخص رئیس‌جمهور و تک‌تک وزرا در دولتی که قرار است بار مسئولیت این کار را به دوش بکشد، باید بدانند اولین مانع در این راه، دولت و مدیران آن هستند که هر‌کدام مافیاهایی از ثروت و قدرت برای خود در پایتخت ایجاد کرده‌اند.

 نبود اراده لازم در انجام کارهای بزرگ

شاید بتوان گفت جابه‌جایی پایتخت مهم‌ترین و عظیم‌ترین پروژه‌ای است که پس از انقلاب، حتی در تاریخ ایران اجرائی خواهد شد. از زمانی که موضوع جابه‌جایی پایتخت به‌عنوان یک ضرورت انکارناپذیر شناخته شده، هیچ‌کدام از دولت‌های این کشور جسارت و شهامت انجام این کار را نداشته‌اند. نهایتا در حد توسعه منطقه‌ای برنامه‌ریزی و عمل کرده‌اند، در مقطعی هم با واگذاری آن به یک کشور خارجی خواسته‌اند از دردسر‌های انجام این جابه‌جایی تاریخ‌ساز طفره روند. اما واگذاری به کشورهای خارجی چاره این کار و درد نیست. نه هندی‌ها و نه چینی‌ها و نه هیچ کشور دیگری، نیاز کشور در توسعه و بهره‌برداری از مکران را نمی‌تواند پاسخ دهد. این یک امر حاکمیتی و امنیتی و بنیادین برای ایران امروز و فردا است، سپردن توسعه این منطقه به دیگر کشورها نشان از عدم درک درست این مهم دارد. گرچه این به معنای استفاده حداکثری از ظرفیت سرمایه‌گذاری خارجی در کشور و به‌ویژه در این منطقه نیست، بلکه موضوع جامعیت و چندلایه‌بودن آن است. استدلال کسانی که مسائل امنیتی و خطرات ناشی از حمله خارجی را از مهم‌ترین عوامل منفی این منطقه می‌دانند به‌هیچ‌وجه پذیرفته نیست، جنگ 12‌روزه اسرائیل‌ علیه ایران به‌خوبی بطلان این استدلال را نشان داد.

 کم‌توجهی دستگاه دیپلماسی کشور

از مهم‌ترین وزارتخانه‌هایی که باید در این جابه‌جایی و انتقال فعالیت کرده و برنامه‌ریزی کند، دستگاه دیپلماسی کشور است که شاید بتوان گفت تا به امروز حتی به آن فکر هم نکرده‌اند. پر‌واضح است اعتمادسازی و رفع نگرانی کشورهای همسایه جنوبی خلیج‌ فارس و پاکستان در دریای عمان در این خصوص ضروری و پراهمیت است. توسعه و رونق اقتصادی، صنعتی و جمعیتی، خود عاملی مهم و تأثیرگذار بر ایجاد مکانیسم امنیت دسته‌جمعی توسط کشورهای منطقه خواهد بود. وزارت خارجه می‌بایست از تمامی ظرفیت‌های لازم در این زمینه استفاده کند. توجه به حقوق دریاها و بهره‌برداری از ظرفیت‌های قانونی آن و سازمان‌های تجاری بین‌المللی بسیار بااهمیت است.

 عدم استفاده از ظرفیت سرمایه‌گذاری کشورهای ثروتمند منطقه

متأسفانه به دلایل غیرکارشناسی ایران نتوانسته از ظرفیت‌ سرمایه‌گذاری کشورهای ثروتمند عرب جنوبی خلیج‌ فارس استفاده کند. توجیه این موضوع که سرمایه‌گذاری‌های مشترک کشورهای منطقه خود عامل ثبات و تضمین امنیت بوده، از مهم‌ترین اولویت‌های دولت و تمامی دستگاه‌های حاکمیتی است.

 دشمنی و کارشکنی برخی کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای با هدف حذف ایران از معادلات منطقه‌ای

توسعه مکران بدون هیچ تردیدی سبب رونق کل منطقه بوده و تمامی کشورها از آن بهره خواهند برد. موضوعی که بی‌تردید دشمنی و رقابت برخی کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را برمی‌انگیزد، لذا نیاز به مراقبت جدی دارد. عدم حضور سازنده ایران در معادلات منطقه‌ای و جهانی مطلوب برخی از کشورها‌ست و سبب حذف کشور از مبادلات ترانزیتی، بازرگانی و صنعت حمل‌ونقل دریایی جهانی شده و در آینده خواهد شد؛ موضوعی که برخی از کشورهای منطقه در تلاش هستند جای آن را پر کنند.

 سخن پایانی

بی‌تردید این جابه‌جایی و انتقال، چندوجهی و پروژه‌ای خاص و پروسه‌ای زمان‌بر بوده و نیازمند اجماعی در بالاترین سطوح حاکمیتی است. تمامی دستگاه‌های دولتی و حاکمیتی باید مکلف شوند اقدامات مرتبط با وظایف قانونی و ذاتی خود را در اجرائی‌شدن آن در بالاترین سطح به انجام رسانند. با توجه به ماهیت این امر و جامعه هدف آن که مردم ایران هستند، روشنگری افکار عمومی و تبیین ضرورت و فوریت آن همراه با ایجاد بسترهای مناسب قانونی و روان به‌منظور مشارکت حداکثری می‌بایست به‌‌طور مستمر توسط رسانه ملی، سایر رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی، کارشناسان در تمامی سطوح، پیگیری و دنبال شود و به ‌تعبیر دیگر، بسیجی عمومی برای ایران فردا و قوی و پایدار ایجاد شود با امید به اینکه از هیچ باد و بارانی نبیند گزند.

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.