اغلب هنرمندها آرایشگر هستند
نگاهی طنزآمیز به کلمه دکوراتیو در هنرهای بصری
معمار رفته بود کاشان. بازگشت و پرسید نظرت درمورد بازسازی خانههای تاریخی کاشان چیست؟ گفتم خیلی روح تزیینی و آرایشی دارند. من سالها به کاشان رفتوآمد داشتهام. اغلب خانههای تاریخی [نه همه] که در کاشان مرمت شدهاند، فضای سرد و بیروحی دارند. مرمتشان خیلی تزیینی بوده است. درست مثل اینکه یک مرده را آرایش کنند. کلمه بازسازی را هم درک نمیکنم.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
فاروق مظلومی
معمار رفته بود کاشان. بازگشت و پرسید نظرت درمورد بازسازی خانههای تاریخی کاشان چیست؟ گفتم خیلی روح تزیینی و آرایشی دارند. من سالها به کاشان رفتوآمد داشتهام. اغلب خانههای تاریخی [نه همه] که در کاشان مرمت شدهاند، فضای سرد و بیروحی دارند. مرمتشان خیلی تزیینی بوده است. درست مثل اینکه یک مرده را آرایش کنند. کلمه بازسازی را هم درک نمیکنم. اگر یک خانه را مرمت و تزیین کنیم، چیزی نساختهایم که بازساختن باشد. شاید بازساختن یک خانه قدیمی آسانتر از ساختن یک خانه جدید در همان محل باشد. چون میشود با استفاده از خود خانه مخروبه، ساختار بازساختن را ابداع کرد. ابداع ساختار کلام ویژه بهرام شیردل است. جامعه نمایشی و شبیهسازیشده فعلی که گی دوبور و ژان بودریار هم به آن اشاره کردهاند، نیاز به آرایش را تشدید میکند. من که جامعهشناس نیستم، پس میپرسم چرا انسان تا این حد نیازمند دیدهشدن شد. حالا دسترسی به همه چیز موجب شده است همه فکر کنند میتوان به ساحت هنر دسترسی داشت و هنرمند شد. غافل از اینکه بعضی از امور در جهان شدنی نیست، بلکه بودنی است. مثلا بنده حتی اگر بخواهم، نمیتوانم فرق وسط باز کنم، مگر با استفاده از کلاهگیس که جنبه آرایشی و بدل پیدا میکند.
حتی جمله سر کاری خواستن توانستن است هم درمورد این افراد صدق نمیکند، چون قلبا نمیخواهند هنرمند شوند. دغدغه و شیدایی هنر را ندارند، بلکه برای دیدهشدن مجبورند هنرمند شوند، چون دیواری کوتاهتر از دیوار هنر وجود ندارد. هرکسی میتواند صبح بیدار شود و با تغییر کاربری خود در اینستاگرام خود را آرتیست یا گونه جدید جانوری یعنی کیوریتور بخواند و از دیوار هنر بالا برود. قطعا عنوان هنرمند برای این دوستان یک عنوان تزیینی است و با اصل مسئله فاصله کهکشانی دارد. باور کنید نقاشی کار آسانی نیست. من سالها نقاشی کردهام. بعد از نقاشی دومین کار سخت دنیا کار معدن است. اغلب دوستان نقاش من اختلالات مغزی، نه ببخشید اختلالات جسمی و حرکتی پیدا کردهاند.
رویکرد نمایشی درمورد دیگر رشتهها هم صدق میکند. شاید صد سال قبل کسی بدون علاقه و شیفتگی، شغلش را انتخاب نمیکرد اما هماکنون با وجود تحصیلات آسان و تقریبا رایگان در ایران، همه یک عنوان تزیینی دکتر یا مهندس را دارند. حالا دیگر بسیاری از مدارک تحصیلی فقط یک عنوان دکوراتیو و فیگوراتیو هستند. من پزشک تزیینی میشناسم که به عنوان بیشترین غشکننده با دیدن خون، باید اسمش در گینس ثبت شود. اما عبارت هنر دکوراتیو یا معماری دکوراسیون داخلی را کجای دلمان بگذاریم. قطعا معمار دکوراتور نیست. خیلی از افراد را در جامعه تزیینی و نمایشی ایران داریم که به دلیل وجود دانشگاههای آسانگیر، فکر میکنند معمار هستند و از طریق دکوراسیون داخلی خانههای نمایشی، وارد خریدوفروش آثار نقاشی و مجسمه شدهاند. آنها پیروان مکتب ستیسم هستند؛ یعنی کارشان ستکردن است.
دو تا کلمه مَچ و سِت را از آنها بگیری، از کار بیکار میشوند. ببخشید، کلمات هارمونی و ریتم و هماهنگی را فراموش کردم. خریدوفروش همین آثار باعث شده است دیوارکوبهایی رنگی به اسم نقاشی و با کاربری کاغذ دیواری تولید شود. و تولیدکنندگان این دیوارکوبها و کاغذدیواریها، عصر جمعه در بازار کریمخان راسته سنائی، تیمچه خدری با لباسهایی شبیه بیخانمانها و پوکهایی مثل معتادان فیلسوف و با ژست افسردگان ابدی برای ما بیچارگان ابدی قیافه میگیرند. آنها با همین فرمان و همین دکور از سیگار و دنیا کام میگیرند و ما ناکام میمیریم. واقعیت این است که در جامعه هنری ایران و جهان، نمایش و آرایش، واقعیت را بلعیده است. هامون اعتمادی یک نقاش اصیل است. آن روز به من گفت اغلب آرایشگاههای تهران، ببخشید گالریهای تهران، فکر میکنند من اشتباه و غیرواقعی هستم. گفت خودم هم کمکم دارم به همین نتیجه میرسم. نگفتم من سالهاست به این نتیجه رسیدهام. گناه داشت. هر دو خندیدیم ولی ما نمیخندیدیم؛ ما با دکور و تزیین خنده، میگریستیم.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.