فرهنگ تجاوز، سپر سلبریتیها و مسئولیت ما
در روزهایی که نام هنرمندان، ورزشکاران یا چهرههای محبوب در کنار واژه «تجاوز» یا «آزار جنسی» قرار میگیرد، جامعه واکنشی دوگانه نشان میدهد؛ ناباوری و خشم. ناباوری از اینکه «محبوب ما» ممکن است مرتکب چنین رفتاری شده باشد و خشم بیش از متهم، از زن یا زنانی که جرئت کردهاند لب به سخن باز کنند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
پرستو سرمدی
در روزهایی که نام هنرمندان، ورزشکاران یا چهرههای محبوب در کنار واژه «تجاوز» یا «آزار جنسی» قرار میگیرد، جامعه واکنشی دوگانه نشان میدهد؛ ناباوری و خشم. ناباوری از اینکه «محبوب ما» ممکن است مرتکب چنین رفتاری شده باشد و خشم بیش از متهم، از زن یا زنانی که جرئت کردهاند لب به سخن باز کنند. در این واکنش دوگانه، فرهنگ تجاوز آشکار میشود؛ فرهنگی که در آن قدرت، شهرت و محبوبیت سپری است در برابر مسئولیت، و سکوت بهایی است که زنان برای گفتن حقیقت میپردازند.
فرهنگ تجاوز محصول سه نیروی تاریخی است: مردسالاری، ناآگاهی جنسی و عادیسازی خشونت. در جوامع مردسالار، بدن زن ملک عمومی تلقی میشود؛ از پوشش او تا رفتار و صدایش زیر نگاه داوری مردانه است. در این ساختار، مردان از کودکی میآموزند که میلشان طبیعی و خواستهشان برتر است؛ درحالیکه زنان یاد میگیرند «نهگفتن» را سرکوب کنند تا مؤدب و مقبول بمانند. همین نابرابری، زمینه فرهنگی تجاوز را میسازد. از سوی دیگر، سکوت درباره آموزش جنسی باعث میشود مرز میان «رضایت» و «تجاوز» مبهم بماند. جامعهای که درباره بدن، رابطه و اختیار حرف نمیزند، ناخواسته رفتارهای خشونتآمیز را در روابط پنهان میکند. رسانهها نیز با نمایش مردان قدرتمند به عنوان قهرمان و زنان به عنوان ابژههای زیبا و ساکت، این ذهنیت را بازتولید میکنند. در چنین فضایی، تجاوز نه جنایت، بلکه «لغزش» یا «حاشیه» تلقی میشود.
قدرت سلبریتیها در این میان تعیینکننده است. محبوبیت آنها نوعی سرمایه نمادین ایجاد میکند که با پول و نفوذ رسانهای ترکیب شده و سپری غیرقابل نفوذ میسازد. هرچه چهره مشهورتر باشد، احتمال باور حرف زن کمتر میشود. رسانهها نیز اغلب بهجای حمایت از قربانی، در راستای حفظ چهره محبوب گام برمیدارند؛ یا با سکوت یا با عباراتی مانند «شایعه»، «اتهام بیاساس» یا «تسویهحساب شخصی».
برای تغییر این وضعیت، باید درباره رضایت و مرزهای شخصی از دوران مدرسه آموزش داد؛ به پسران آموخت که بدن هیچکس در اختیار دیگری نیست و به دختران یاد داد که «نهگفتن» حق طبیعی آنهاست.
در سطح نهادی، لازم است سازوکاری مستقل برای بررسی اتهامات خشونت جنسی ایجاد شود؛ هیئتهایی متشکل از کارشناسان حقوقی، روانشناسان و فعالان اجتماعی که بدون ملاحظات اقتصادی یا سیاسی بتوانند به پروندهها رسیدگی کنند. رسانهها نیز باید در بازنمایی این موضوعات آموزش ببینند تا از قربانیمقصرسازی پرهیز کرده و روایت را بر مسئولیت فرد خاطی متمرکز کنند.
رسانه مسئولیت دارد نه در نقش قاضی، بلکه در جایگاه ناظر اخلاقی عمل کند. باید از یک سو از نامبردن بیضابطه متهم یا قربانی خودداری کند تا حیثیت افراد بیدلیل آسیب نبیند و از سوی دیگر، فضا را برای بیان امن تجربههای زنان فراهم کند. راه درست، تمرکز بر مسئله ساختاری است نه فردی؛ یعنی بهجای برجستهکردن نامها، درباره پدیده آزار و سازوکارهای مقابله با آن بنویسد. رسانه باید روایت را به سمت پرسشهای بنیادی ببرد؛ چرا زنان از گزارش تجاوز میترسند؟ چه حمایت قانونی وجود دارد؟ و چگونه میتوان از تکرار این چرخه جلوگیری کرد؟
در عین حال، نباید سکوت کند یا روایت زنان را بیاعتبار جلوه دهد. بیطرفی واقعی، به معنای بیتفاوتی نیست، بلکه به معنای رعایت اصول حرفهای همراه با همدلی انسانی است. رسانهای که از واژههای دقیق و محترمانه استفاده میکند، به زنان قربانی این پیام را میدهد که شنیده میشوند بیآنکه محکوم شوند. ما هنوز گرفتار اسطوره «مرد نابغه» و «قهرمان بیخطا» هستیم. جامعه ترجیح میدهد بگوید «او هنرمند بزرگی است» تا اینکه بپذیرد «او متجاوز است». گویی خلاقیت و استعداد میتواند جای عدالت را بگیرد. این همان جایی است که فرهنگ تجاوز نهفقط فردی، بلکه ساختاری میشود؛ نظامی از ارزشها، زبان و رسانه که همگی به نفع سکوت مردان قدرتمند کار میکنند.
در نهایت، گفتن، نخستین گام آزادی است. هر زنی که سکوتش را میشکند، شکافی در دیوار مردسالاری ایجاد میکند. شاید عدالت هنوز کامل نباشد، اما روایتهای زنان چراغی است در تاریکی این فرهنگ.
سلبریتیها باید بدانند محبوبیت، مصونیت نمیآورد و ما باید بیاموزیم که ستایش هنر یا ورزش کسی، نباید چشم ما را بر رنج انسانی دیگری ببندد. هیچ هنر و افتخاری ارزش آن را ندارد که سکوتی تحمیلی بر درد زنان سایه بیندازد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.