|

ترامپ در خاورمیانه دنبال چیست؟

‌در فضای رقابت داخلی و خارجی «پیش‌بینی اهداف و استراتژی و تاکتیک رقیب» اصل بسیار مهم و کارسازی است، به‌ویژه وقتی فضای موجود بین رقبا خاکستری یا خصمانه بوده و حریف هم از قدرت و ظرفیت بیشتری برخوردار باشد.

ترامپ در خاورمیانه دنبال چیست؟

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

‌محمود عباس‌زاده مشکینی   -   سخنگوی کمیسیون امنیت ملی  و سیاست خارجی مجلس یازدهم

 

در فضای رقابت داخلی و خارجی «پیش‌بینی اهداف و استراتژی و تاکتیک رقیب» اصل بسیار مهم و کارسازی است، به‌ویژه وقتی فضای موجود بین رقبا خاکستری یا خصمانه بوده و حریف هم از قدرت و ظرفیت بیشتری برخوردار باشد. مثل شرایط بین ایران و غرب و اختصاصا ایران و آمریکا. بر همین اساس برای جمهوری اسلامی ایران و کنشگران سیاسی، حتی کنشگران امنیتی، ضروری است اهداف و استراتژی و برنامه غرب در خاورمیانه را دقیقا تشخیص و پیش‌خوانی کرده و به تعبیر دیگر، دست آمریکا در منطقه را بخوانند. اگر این خوانش منطق بر واقعیت وجود داشته باشد، بدیهی است که می‌شود به‌راحتی و کم‌هزینه، راهبرد و رویکرد کنشی و واکنشی دقیقی طراحی کرد و از اتخاذ تصمیمات مبتنی بر انگاره‌های غیردقیق و پرهزینه و خسارت‌بار و غیرعقلایی و مغایر منافع ملی اجتناب کرد. دقیقا اینجاست که کارکرد مراکز مطالعاتی و پژوهشی و اتاق‌های فکر که از استقلال و آزادی کافی هم‌ برخوردار هستند، اهمیت خود را نشان می‌دهند. هسته‌هایی که متأسفانه ما نسخه واقعی آن را کم داشته و نسخه‌های باندی، جناحی، ابزاری، بدلی و فیک آن را به وفور داریم که شوربختانه اغلب‌شان نیز از بودجه مستقیم و غیرمستقیم با بودجه دولتی و عمومی اداره می‌شوند.

با این مقدمه، نگارنده دنبال پاسخ این سؤال است که هیئت حاکمه و قدرت غالب آمریکا و اختصاصا ترامپ در جهان (به طور اعم)‌ و در خاور‌میانه و ایران (به طور اخص) دنبال چه برنامه‌ای است؟ و از کدام مسیر و مسیرها و با به‌کارگیری چه تاکتیک‌ها و ابزارها و در چه دوره‌های زمانی، تحقق اهداف خود را دنبال می‌کند؟

مواضع اعلامی رئیس‌جمهور آمریکا و عملکرد و اقدامات آنها نشان می‌دهد انچه رؤسای جمهور قبلی آمریکا در لفافه و پوشش دیپلماسی و تعارف‌آمیز پیگیری می‌نمودند، ترامپ به صورت لخت و بی‌تکلف پیگیری می‌کند. ویژگی‌های فردی او این استراتژی را بارزتر نشان می‌دهد. ترامپ تفکر تاجرمنشانه دارد، اهداف خود را در قالب پروژه تعریف کرده و برای آن زمان آغاز و پایان قائل است و منافع ملی آمریکا و منافع شخصی و خانوادگی‌اش در رأس معیارهای او قرار دارد. تقید او به اخلاق در پایین‌ترین حد نسبت به اغلب رؤسای جمهور کشورهای غربی است‌ و از درجه بالایی از اعتمادبه‌نفس و تجربه برخوردار است.

به نظر می‌رسد ترامپ برای جهان و کانون تأثیرگذار در جهان یعنی خاورمیانه برنامه دارد و به دنبال تحقق ایده‌ای مانند «امپراتوری عصر ارتباطات» یا امپراتوری چهارم به مرکزیت آمریکاست؛ بعد از امپراتوری ایران دوره باستان، امپراتوری مغول در دوره میانه، امپراتوری بریتانیای کبیر در دوره معاصر. او برای تحقق همین ایده اولا شرایط تاریخ را مهیا می‌بیند و ثانیا بی‌تعارف می‌خواهد از مزیت ویژه آمریکا و عامل قدرت بلامعارض و توفق‌، سیاسی-نظامی-هژمونیک‌ خودش بهره ببرد.

البته هر‌کسی هم به‌جای ترامپ باشد (با ایدئولوژی و عقلانیت لیبرالیستی) قطعا هم‌ باید همان‌گونه فکر و عمل کند. بنابرین در نقطه مقابل اساسا به‌جای فحش‌دادن به ترامپ، باید با عصاره تدبیر، بر اساس منافع ملی و مطالعه محور، مؤثرترین تصمیمات آفندی و پدافندی را اتخاذ کرد و صد‌البته الزاما می‌توان تصمیمات خارق از پاردایم‌های مرسوم هم اتخاذ کرد؛ چراکه در شرایط حاضر مهم‌ترین اصل، اصل بقای میراثی به نام ایران است که مهد مکتب علوی و هنر و معرفت و فضایل انسانی است. واقعیت این است آمریکا میدان جهان را برای یکه‌تازی هموار می‌بیند. آمریکا می‌خواهد هزینه «جهان‌کشوری» مطلوب خود را آمریکا نپردازد. آمریکا هم‌پیمانان خود حتی اروپا را شریک ذی‌حق نمی‌داند و فی‌الواقع می‌خواهد از بابت «مصونیت اروپایی از تهدید روسیه» برای اروپا فاکتور ارائه داده و مابه‌ازای آن را بستاند. همچنین هزینه تحقق خاورمیانه مطلوب خود را نیز به اضافه هزینه‌های بالاسری از اعراب دریافت کند و قدم به قدم محیط جغرافیایی و دیپلماسی و اقتصادی را بر غول زرد، یعنی چین تنگ‌تر و تنگ‌تر کند.

حال با این شرایط ترامپ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴ در آلاسکا با پوتین دیدار می‌کند و قرار‌مدارهایش را می‌گذارد و صد‌البته تمام ملاحظات پوتین را هم واقع‌بینانه درک کرده و برای همکاری متقاعد می‌کند. سه روز بعد، سران کشورهای اروپایی را بسان رعیت‌های دوره ارباب-رعیتی به کاخ سفید احضار کرده و به صف می‌کشد و تنگناه‌ها و وظایفشان را به آنها تفهیم می‌کند. چون هر‌کدام از کشورهایی اروپایی بدون حمایت آمریکا نمی‌توانند در مقابل روسیه قامت راست کنند.

بنابرین از دید تجارت‌محورانه ترامپ، باید هزینه همین امنیت عاریتی یا «تحت‌الحمایگی» را به آمریکا بپردازند. ولو با دنباله‌روی مطلق از آمریکا بر همین اساس در پرده بعدی، جناب ترامپ هم‌پیمانان اروپایی و کشورهای پیرامون رژیم صهیونیستی را در شرم‌الشیخ جمع می‌کند و با ادبیاتی غیردیپلماتیک و به ظاهر لمپن، این بار سران کشورها را یکی‌یکی خطاب قرار داده و بدین شیوه به دنیا اعلام می‌کند همه این کشورها فی‌الواقع نوچه‌های ارباب کاخ سفید هستند و سران حاضر نیز با نیشخندهای اجباری به این جایگاه رعیتی رضایت می‌دهند و ظاهرا چاره دیگری هم ندارند؛ چون اگر یک روز در رفاه مردمشان خللی ایجاد شود دودمانشان باد می‌رود ولو اینکه انگلیس و فرانسه باشند، چه بماند به عربستان و مصر و... .

حال به زعم آمریکا آخرین ایستگاه این اشتها و تسری هژمونیک آمریکا، ایران است و بدون حل پروژه ایران، تمام پروژه‌های پیشین ترامپ بی‌نتیجه است. اینجاست که ایران در جای در شرایط فعلی در خاص‌ترین جایگاه تاریخی و جغرافیایی قرار گرفته است؛ کشوری که نهایت فشارها و حمله قدرت‌های اتمی را هم پشت سر گذراند و به زانو درنیامد. به قول سردار شهید سلیمانی، آیا متولیان فعلی کشورمان فرصت را در دل بحران‌ها خواهند دید؟

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.