محک واقعی دیپلماسی ترامپ برای توقف جنگ غزه و حفظ توازن میان تلآویو و پایتختهای عربی
آزمون شرمالشیخ
حمله اسرائیل به دوحه، مسیر تحولات را ناگهان تغییر داد. ترامپ پس از ماهها اعطای «دست باز» به اسرائیل، حالا فشار مستقیم بر بنیامین نتانیاهو را با اتکای فعال به میانجیهای عربی ترکیب کرده است. کانالهای قطر، مصر و عربستان روشن ماندهاند. پیام ساده است: جنگ باید متوقف شود، گروگانها باید آزاد شوند و نقشه اجرا از روز نخست شفاف باشد.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
شرق: حمله اسرائیل به دوحه، مسیر تحولات را ناگهان تغییر داد. ترامپ پس از ماهها اعطای «دست باز» به اسرائیل، حالا فشار مستقیم بر بنیامین نتانیاهو را با اتکای فعال به میانجیهای عربی ترکیب کرده است. کانالهای قطر، مصر و عربستان روشن ماندهاند. پیام ساده است: جنگ باید متوقف شود، گروگانها باید آزاد شوند و نقشه اجرا از روز نخست شفاف باشد.
دیپلماسی در شرمالشیخ جان گرفته است. جرد کوشنر، مشاور نزدیک ترامپ و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه، به میز مذاکره اضافه شدهاند. وزن سیاسی و کانال شخصی همزمان به صحنه آمده است. ترامپ در برابر دوربینها از «حق دفاع اسرائیل» دفاع میکند، اما پشت صحنه به شبکه عربی میدان میدهد تا حماس را پای عمل بیاورد. راهبرد از تکروی نمایشی دوره نخست، به دیپلماسی آرام و چندجانبه چرخیده است. یک مقام آشنا با روند میگوید ترامپ «فرصت چرخش» را از نتانیاهو گرفته است. نخستوزیر اسرائیل برای بقا به حمایت او تکیه دارد؛ هم در سیاست داخلی و هم در صحنه بینالمللی. جمهوریخواهان در کنگره یادآوری میکنند این چندجانبهگرایی امروز، ریشه در «توافقهای ابراهیم» دارد.
سناتور لیندسی گراهام از «درگیرکردن جهان عرب» میگوید. سناتور مایک راوندز نیز از اثر فشار منسجم بر حماس حرف میزند. پیام ائتلافی روشن است: برای توقف جنگ، صفبندی تازهای شکل گرفته است.
چرخش آرام واشنگتن
ترامپ همزمان دو خط را پیش میبرد: خط نخست، محدودکردن مانور سیاسی نتانیاهو است؛ تماسها مستقیم و صریح بوده است، خطوط عقبنشینی باید روی نقشه بیاید و زمانبندی خروج باید قابل راستیآزمایی شود. خط دوم، اهرمگذاری بر شبکه عربی است؛ دوحه، قاهره و ریاض وظایف مشخص دارند، امتیازها مرحلهبندی شده است و هر گام، پاداش و تنبیه دارد. این معماری، از شکست آتشبسهای پیشین درس گرفته است.
قطر محور میانجیگری است. پس از حمله موشکی اسرائیل به دوحه، فضا تیره شد. ترامپ مسیر را تصحیح کرد؛ از نتانیاهو خواست با نخستوزیر قطر تماس بگیرد و متنی از پیش نوشتهشده را عینا بخواند. واسطه قطری قدرتمندی در اتاق بیضی نشست. مکالمه انجام شد و به فاصله کوتاه، خبر موافقت نخستوزیر اسرائیل با «طرح ۲۰بندی» منتشر شد.
طرح، تبادل کامل اسرا را در گام نخست میبیند، پایان جنگ را هدف میگیرد و اداره موقت غزه را به قیمومتی بینالمللی میسپارد تا گذار امن باشد. در سطح نمادین و امنیتی، دستور اجرائی تازهای صادر شد؛ تعهدی شبیه تضمین امنیتی برای قطر. پیام روشن بود: واشنگتن پشت میانجی اصلی ایستاده است. سیگنال به پایتختهای منطقه رسید. قاهره نقش امنیت مرز را جدیتر میبیند. ریاض با فاصله سنجیده، پشت تضمینهای سیاسی ایستاده است. دوحه شریان گفتوگو را زنده نگه داشته است. این چینش، نقشه اجرا را واقعبینانهتر میکند.
گرههای فنی آتشبس
حماس مختصات دقیق میخواهد. نقشه پیوست طرح، خطوط عقبنشینی را نشان میدهد، اما مختصات ندارد. گروه، آزادی حرکت در داخل غزه را برای جمعآوری گروگانها و انتقال پیکرها مطالبه میکند. اسرائیل از کاهش زودهنگام فشار میدانی نگران است. زمانبندی خروج تدریجی، نقطه کانونی چانهزنی است. هر روز خروج، با یک گام تبادل یا یک بند راستیآزمایی گره میخورد. این قفل و بست، بازگشت سریع به درگیری را سختتر میکند.
گذرگاههای مرزی محل حساسیتاند. قاهره نمیخواهد حضور نظامی اسرائیل در امتداد مرز تثبیت شود. دسترسی فلسطینیها به مرز مصر، در فاز نخست محدود و کنترلشده خواهد بود. سامانههای بازرسی باید مشترک شوند. نقش ناظران بینالمللی در این نقطه پررنگ است. هر توقف بیدلیل، میتواند کل روند را عقب بیندازد. برای همین، جدول عبور کامیونها، مسیر امن امداد و بازههای سکوت میدانی با دقت نوشته شده است. راستیآزمایی قلب طرح است. هر بند، ابزار سنجش دارد. در آتشبس مرحلهای، هر نقض کوچک، پاداش مرحله بعد را به تعلیق میبرد. این سازوکار، تندروها را تحت فشار میگذارد. طرف ناقض، هزینه میدهد؛ طرف پایبند، امتیاز میگیرد. همین منطق، مذاکرات را از «بیانیه» به «برنامه عملیاتی» نزدیک میکند.
قطر، محور میانجیگری
نقش دوحه فراتر از برقراری تماس است؛ قطر شبکه پیامرسانی چندلایه را مدیریت میکند. پیام به رهبران حماس در دوحه یک چیز است و پیام به فرماندهان میدانی غزه چیز دیگر. هر دو کانال باید همگام باشند. اختلاف کوچک میتواند اجرا را از ریل خارج کند. برای همین، حضور مستقیم نخستوزیر قطر در شرمالشیخ، «مرحله حساس» نام گرفته است. تمهیدات امنیتی نیز با نقش قطر گره خورده است. تضمینهای تازه، هزینه هدفگرفتن مسیر میانجیگری را بالا برده است. بازیگران منطقهای پیام را گرفتهاند: ضربه به این کانال، هزینه سیاسی فوری دارد. همین بازدارندگی، فضا را برای کار آرام فنی مهیا کرده است.
خطوط قرمز
گام نخست، تبادل کامل گروگانهای اسرائیلی با زندانیان فلسطینی است. به روایت میانجیها، حماس حدود ۲۰ گروگان زنده در اختیار دارد و پیکر شماری دیگر را نگه میدارد. این بزرگترین اهرم این گروه است. این طرح، آزادی ۲۵۰ زندانی محکوم به حبس ابد را پیشبینی میکند؛ شامل متهمان به نقش در کشتار غیرنظامیان. حماس میکوشد چهرههای نمادین بیشتری را بیرون بیاورد تا آزادی آنها را به عنوان «دستاورد» نشان دهد. نام مروان برغوثی، رهبر پیشین فتح در کرانه باختری، در صدر مطالبههاست. محبوبیت او میان فلسطینیها در نظرسنجیها ثابت مانده است. اسرائیل او را «خط قرمز» میداند. مخالفت نتانیاهو با آزادیاش محتمل است. حماس بازگرداندن پیکرهای یحیی و محمد سنوار را نیز میخواهد. تلآویو پیشتر این درخواست را رد کرده بود. همین بسته اسامی، میدان سیاسی دو طرف را داغ کرده است. در اسرائیل، جامعه از جنگ خسته است. بازگشت گروگانها مطالبه عمومی است. اما آزادی زندانیان نمادین، خشم جناحهای راست کابینه را برمیانگیزد. پایان جنگ، ائتلاف نتانیاهو را به مرز شکنندگی میبرد. در غزه، بخشی از جناح نظامی حماس، معامله را «ناکافی» میداند و جنگ چریکی کمشدت را ترجیح میدهد. وزن این تندروها تعیینکننده است. اگر امتیازهای ملموس فاز نخست روی زمین دیده شود، میدان مانورشان تنگتر میشود.
میز سنگین مذاکرات
ران درمر، معتمد نتانیاهو، هیئت اسرائیلی را هدایت میکند. جرد کوشنر و استیو ویتکاف، تیم آمریکایی را نمایندگی میکنند. خالد الحیه، با همراهی محمد دارویش، هیئت حماس را در مصر سرپرستی میکنند. هر سه طرف «سنگینترین نفرات» را آوردهاند. وزن سیاسی میز بالا رفته است. در چنین میزهایی، هر جمله حساب میشود. هر سکوت معنا دارد. هر فعل اثر میگذارد. پشت میز، زبان مشترک ساخته شده است؛ سندهای موجز، دستور کار روشن و ساعتهای کوتاه. هیچ بندی بیسنجش اجرا تصویب نمیشود. هر تعهد ضمیمه عملیاتی دارد و هر اختلاف مسیر داوری تعریفشده. این نظم، فرسایش مذاکرات را کم میکند. ترامپ به میانجیها گفته است: «مذاکرات نباید فرسایشی شود». هر گره ضربالاجل دارد. هر تأخیر پیامد دارد. یک مقام درگیر میانجیگری میگوید: از نظر قدرت نظامی، اسرائیل در موقعیتی کمسابقه است؛ از تضعیف شدید حماس در غزه تا سختگیری علیه حزبالله. اما در دیپلماسی «بهگونهای کمسابقه منزوی» است. اروپاییها صریحتر از گذشته از شناسایی دولت فلسطین میگویند. برخی امضاکنندگان توافقهای ابراهیم، نتانیاهو را «غیرمنضبط» میخوانند. این شکاف، هزینه «نه»گفتن را بالا میبرد و راه معامله را هموارتر میکند.
در چنین فضایی، آمریکا نقش «تنظیمگر» را بازی میکند. ترامپ حمایت از امنیت اسرائیل را حفظ کرده است. همزمان به رهبران عرب میدان داده تا حماس را برای پذیرش نقشه تحت فشار بگذارند. این دوگانه، اهرم را کامل میکند. بدون آن، یا «حمایت کور» رخ میدهد یا «فشار بیضمانت». هدف، تعادل عملیاتی است؛ حمایت همراه با الزامهای اجرا.
معماری اجرا؛ سه ستون طرح
طرح بر سه ستون میایستد: راستیآزمایی سخت، تضمین چندجانبه و مدیریت مرحلهای. بدون راستیآزمایی، آتشبس شکننده است. بدون تضمین، خروجها وارونه میشود. بدون مدیریت مرحلهای، همه چیز به نقطه اول برمیگردد. برای هر ستون، ابزار تعریف شده است: تیمهای مشترک نظارت، جدولهای زمانی فازبندیشده، سازوکار تنبیه و پاداش. کل معماری برای «قابلیت اجرا» طراحی شده است. راستیآزمایی، با ابزارهای میدانی همراه میشود؛ پهپادهای ناظر، مسیرهای امن و نقاط کنترل مشترک. هر نقض، ثبت میشود. هر تأخیر، گزارش میشود. دادهها، مشترک میچرخد. این شفافیت بیاعتمادی را کم میکند. اجرای فاز نخست اگر روان باشد، فازهای بعدی آسانتر میشود.
میدان سیاست آمریکا؛ دستاورد بدون نمایش
انتخابات نزدیک است. دستاورد خارجی، در سیاست داخلی اثر میگذارد. ترامپ به نتیجه ملموس نیاز دارد. یک توافق عملیاتی، با تبادل اسرا و خروج مرحلهای، میتواند کارت پررنگ باشد. اما تیم او مراقب است روند به «نمایش انتخاباتی» تقلیل پیدا نکند؛ نشستها کمحاشیه برگزار میشود و سندها کمکلمه اما دقیق نوشته میشود. «کار فنی» جلو میافتد؛ «دوربینها» بعد میآیند. در جلسات داخلی، دو نکته تکرار میشود: نخست، انسداد مانور سیاسی نتانیاهو و دوم، اهرمگذاری بر شبکه عربی. این دو، موتور روند است. اگر هرکدام شُل شود، چرخه میایستد. برای همین، پیامها هماهنگ است. هیچ اعلان ناگهانی از تلآویو بیهزینه نخواهد بود. هیچ افزایش یکباره مطالبهها از غزه بیپاسخ نمیماند.
خطرها و کاتالیزورها
چه چیز روند را میشکند؟ شلیکهای بیمحاسبه، اعلامیههای ناگهانی، دعواهای درون حماس و فهرست مطالبههای سنگین. طرح برای هرکدام نسخه دارد. کانالهای اضطراری فعال هستند. پیامهای یکخطی هماهنگ آماده است. امتیازها قابلیت جابهجایی میان فازها را دارند. انعطاف بخشی از طراحی است؛ اما نه آنقدر که نظم اجرا را از بین ببرد. چه چیز روند را جلو میبرد؟ موفقیت تبادل نخست، عبور روان کامیونهای امدادی، آرامش ۷۲ساعته نخست. هرکدام سرمایه سیاسی میسازد، مخالفان را کمجان و موافقان را جسور میکند. این ضرباهنگ، امید «قابلیت اجرا» را به «سابقه اجرا» تبدیل میکند.
پیامد منطقهای توافق
اگر طرح پیش برود، قیمومت موقت بینالمللی بر غزه، پنجره بازسازی مدنی را باز میکند. نقش مصر در امنیت مرز تثبیت میشود. قطر به عنوان میانجی مورد اعتماد، اعتبار تازه میگیرد. عربستان با فاصله سنجیده، نقش تضمینگر سیاسی میپذیرد. این چینش، نظم منطقهای تازهای میسازد؛ نظمی که واشنگتن تنظیم میکند، اما بار اجرا را تقسیم میکند. این تقسیم کار از فرسایش سیاسی جلوگیری میکند. در این نظم تازه، اروپا با شناسایی تدریجی دولت فلسطین سیگنال میدهد. اسرائیل اگر در دیپلماسی تنها بماند، هزینه «نه»گفتن بالا میرود. اگر وارد نقشه مرحلهای شود، هزینهها تقسیم میشود. همین حسابوکتاب، چسب روند است. بدون آن هر بند به جدل تازهای تبدیل میشود.
این بار، وزن سیاسی میز سنگینتر است. ائتلاف میانجیها هماهنگتر است. ابزارهای راستیآزمایی روشنتر است. نتانیاهو با دیوار واقعی فشار روبهرو است. حماس با جدول امتیازهای ملموس مواجه است. هر دو سو، هم ریسک شکست را میبینند و هم سود موفقیت را. هفتههای پیشرو محک واقعبینی این خوشبینی است. اگر خطوط خروج، تبادل و تضمینها بسته شود، شرمالشیخ نقطه آغاز اجرا خواهد شد. اگر نه، تندروها در دو سو، فرصت دیگری را میسوزانند. تفاوت اکنون با دفعات قبل، در «قابلیت اجرا» است؛ نقشه، نه شعار.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.