|

حماس و طرح ترامپ آغاز مرحله‌ جدید در پرونده غزه

پاسخ اخیر جنبش حماس به طرح پیشنهادی دونالد ترامپ درباره آینده غزه، از دید بسیاری از ناظران، نقطه عطفی در مسیر تحولات فلسطین و خاورمیانه تلقی می‌شود.

حماس و طرح ترامپ
آغاز مرحله‌ جدید در پرونده غزه

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

مهدی حسین‌پورمطلق

 

پاسخ اخیر جنبش حماس به طرح پیشنهادی دونالد ترامپ درباره آینده غزه، از دید بسیاری از ناظران، نقطه عطفی در مسیر تحولات فلسطین و خاورمیانه تلقی می‌شود. این بیانیه نه‌تنها به‌لحاظ محتوایی با مواضع سنتی حماس تفاوت دارد، بلکه از نظر لحن، نشانه‌هایی از تغییر رویکرد سیاسی را نیز آشکار می‌کند. در این متن، حماس ضمن قدردانی از تلاش‌های عربی، اسلامی و بین‌المللی برای پایان جنگ و جلوگیری از آوارگی فلسطینیان، از آمادگی خود برای آزادی همه اسیران اسرائیلی طبق فرمول پیشنهادی ترامپ و آغاز فوری مذاکرات سخن گفته است.

همچنین این جنبش با واگذاری اداره غزه به نهادی تکنوکرات و بی‌طرف، مبتنی بر اجماع ملی فلسطینی و با حمایت کشورهای عربی و اسلامی، موافقت کرده است. چنین موضعی را می‌توان نخستین گام حماس در مسیر گذار از وضعیت صرفا نظامی و مقاومت‌محور به عرصه‌ای سیاسی‌تر دانست، جایی که نقش این جنبش به عنوان یک بازیگر ملی و نه صرفا گروهی مسلح، بازتعریف می‌شود. این تحول در ادامه روندی است که بعد از جنگ‌های اخیر و فشارهای شدید انسانی در غزه آغاز شد. حماس با درک محدودیت‌های نظامی و سیاسی، ظاهرا می‌کوشد از طریق واقع‌گرایی دیپلماتیک، جایگاه خود را در معادلات آینده حفظ کند. لحن بیانیه، برخلاف گذشته که پر از عبارات ایدئولوژیک و شعاری بود، متعادل‌تر و حساب‌شده‌تر است و مخاطب آن نه‌فقط مردم فلسطین، بلکه بازیگران منطقه‌ای و حتی غربی هستند. اشاره مستقیم به نام ترامپ نیز نشان می‌دهد که حماس خود را در زمین سیاست جهانی تعریف می‌کند، نه صرفا در مرزهای فلسطینی.

اگر واکنش جدید حماس را با پاسخ‌هایش به طرح‌های پیشین مقایسه کنیم، تفاوت آشکار می‌شود. در زمان طرح بایدن برای آتش‌بس و بازسازی غزه، حماس موضعی کاملا ردکننده داشت و آن را فاقد ضمانت خروج اشغالگران توصیف می‌کرد. در طرح مشترک مصر و قطر نیز به دلیل نقش پررنگ تشکیلات خودگردان، مخالفت کرد. اما اکنون، با وجود آنکه طرح ترامپ هم خالی از ابهام نیست، حماس لحن سازنده‌تری در پیش گرفته است. درواقع این جنبش با پذیرش نهاد تکنوکرات انتقالی، هم به جامعه جهانی پیام داده که آماده همکاری است و هم از انحصار قدرت خود در غزه به ‌صورت تاکتیکی فاصله گرفته تا از فشارهای بین‌المللی بکاهد. از سوی دیگر، طرح ترامپ و واکنش حماس را باید در چارچوب بازی بزرگ‌تری دید.

ترامپ که به دنبال یک دستاورد برای ایجاد صلح است، می‌تواند برایش برگ برنده تبلیغاتی داشته باشد. حماس هم این را به‌خوبی می‌داند و سعی دارد از این فرصت همه‌ نتیجه لازم را ببرد تا جایگاهش در معادلات آینده تثبیت شود. از همین رو، پاسخ حماس نوعی پیام غیرمستقیم به آمریکاست: «آمادگی برای معامله‌ای سیاسی که هم به حفظ هویت فلسطینی منجر شود و هم به آمریکا امکان اعلام «موفقیت» دهد». در این میان، ایده اداره غزه توسط نهادی تکنوکرات و بی‌طرف اهمیت ویژه‌ای دارد. این نهاد قرار است وظایف اجرایی و بازسازی را بر عهده گیرد، درحالی‌که گروه‌های سیاسی از‌جمله حماس و فتح نقش مشورتی داشته باشند. موفقیت این مدل تنها زمانی ممکن است که سه شرط اساسی برآورده شود: حمایت مردم غزه، پشتیبانی مالی و سیاسی کشورهای عربی و تضمین بین‌المللی برای خروج نیروهای اشغالگر. نقش کشورهای عربی در این روند کلیدی است. مصر با نفوذ امنیتی و تاریخی خود در غزه و قطر با توان مالی و ارتباط مستقیمش با حماس، دو محور اصلی میانجیگری محسوب می‌شوند. عربستان سعودی نیز در تلاش است با ورود به مرحله بازسازی، چهره‌ای از قدرت سازنده در منطقه ارائه دهد. در مقابل، تشکیلات خودگردان فلسطین نگران است که این روند به تضعیف جایگاهش منجر شود و به همین دلیل احتمال دارد تنها به ‌طور محدود در ساختار جدید حضور یابد. سناریوهای پیش‌روی غزه را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد؛ نخست، سناریوی آتش‌بس مشروط که در آن تبادل اسرا انجام می‌شود و روند بازسازی آغاز می‌شود. دوم، تداوم درگیری‌های پراکنده در صورت مخالفت اسرائیل یا تلاش نتانیاهو برای امتیازگیری بیشتر. سوم، تشکیل نهاد تکنوکرات انتقالی که طی یک دوره 12 تا 18ماهه اداره غزه را در دست بگیرد تا مقدمات برگزاری انتخابات فراهم شود. در این حالت، حماس می‌تواند از قدرت اجرائی کنار برود اما در صحنه سیاسی باقی بماند. این گزینه برای بسیاری از طرف‌ها از‌جمله کشورهای عربی، پذیرفتنی‌ترین مسیر است.

در سطح کلان‌تر، پاسخ حماس را باید بخشی از فرایند «عادی‌سازی مقاومت» دانست؛ فرایندی که در آن جنبش‌های مسلح منطقه به سمت تعامل سیاسی و سازش‌های محدود حرکت می‌کنند. تجربه حزب‌الله در لبنان و حتی طالبان در افغانستان نشان داده که در نهایت، هر جنبش نظامی ناگزیر از ورود به فاز سیاسی است. حماس نیز با وجود پایبندی به شعار مقاومت، اکنون بیش از هر زمان دیگر به بازی قدرت واقع‌گرایانه تن داده است. با این همه، خطرات این مسیر اندک نیست. اگر اسرائیل و متحدانش همچنان بر حذف کامل حماس پافشاری کنند، احتمال بازگشت به جنگ و فروپاشی انسانی دوباره در غزه وجود دارد. از سوی دیگر، اگر کشورهای عربی نتوانند میان حماس و تشکیلات خودگردان توازن برقرار کنند، نهاد تکنوکرات نیز ممکن است به ابزار اختلاف جدید تبدیل شود. آینده غزه به تصمیم جمعی همه بازیگران وابسته است؛ تصمیمی میان ثبات نسبی یا تداوم بحران.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.