|

نظم نوین‌ با بازترسیم نقشه اوکراین

دیدار جمعه گذشته دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، با ولادیمیر پوتین در آلاسکا با اینکه به توافق آتش‌بس مورد انتظار ترامپ منجر نشد، اما پیشرفتی نسبی حاصل شد‌ تا جایی که ولودیمیر زلنسکی و رهبران اروپایی به واشنگتن رفتند تا درباره امکان آغاز مذاکرات صلح و دستیابی به توافقی نهایی گفت‌وگو کنند. این نشست اگرچه بدون امضای توافق‌نامه پایان یافت، اما نشان داد که دو طرف به‌ویژه در موضوع تضمین‌های امنیتی و خطوط کلی نقشه آینده، به یک درک مشترک نزدیک‌تر شده‌اند. چنین توافقی چه شکلی خواهد داشت؟

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: دیدار جمعه گذشته دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، با ولادیمیر پوتین در آلاسکا با اینکه به توافق آتش‌بس مورد انتظار ترامپ منجر نشد، اما پیشرفتی نسبی حاصل شد‌ تا جایی که ولودیمیر زلنسکی و رهبران اروپایی به واشنگتن رفتند تا درباره امکان آغاز مذاکرات صلح و دستیابی به توافقی نهایی گفت‌وگو کنند. این نشست اگرچه بدون امضای توافق‌نامه پایان یافت، اما نشان داد که دو طرف به‌ویژه در موضوع تضمین‌های امنیتی و خطوط کلی نقشه آینده، به یک درک مشترک نزدیک‌تر شده‌اند. چنین توافقی چه شکلی خواهد داشت؟ به زبان ساده، ترکیبی از واگذاری سرزمین در برابر تضمین‌های امنیتی. اوکراین باید بخش‌هایی از خاک تحت اشغال روسیه در کریمه و شرق کشور را واگذار کند و در عوض با ایالات متحده و قدرت‌های اروپایی وارد پیمانی امنیتی شود. ترامپ پیش از دیدار با پوتین نیز از «تبادل سرزمین» سخن گفته بود. این همان فرمولی است که از همان ابتدا بر پایان جنگ سایه انداخته بود. هرچند رسانه‌های جریان اصلی امروز وانمود می‌کنند از شنیدن این واقعیت شوکه شده‌اند، اما خشم آنان ساختگی است. با توجه به ضرورت‌های راهبردی روسیه و مرزهای غیرقابل دفاع اوکراین، چارچوب کلی صلح همان چیزی است که در فوریه ۲۰۲۲، پیش از حمله روسیه، وجود داشت. پوتین در نشست خبری پس از دیدار آلاسکا بر ضرورت تأمین امنیت اوکراین تأکید کرد و نشان داد که مسکو به حضور اجتناب‌ناپذیر نیروهای اروپایی در اوکراین پس از جنگ تن داده است. استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ، تأیید کرد که پوتین با تضمین‌های امنیتی مشابه ماده ۵ ناتو موافق بوده است. او این توافق را «تغییردهنده بازی» توصیف کرد. مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا‌ نیز گفت که هرگونه واگذاری سرزمینی به تصمیم اوکراینی‌ها وابسته است، اما اصل حق این کشور برای ورود به اتحادهای امنیتی باید محترم شمرده شود.

ریشه بحران؛ مرزهای ساختگی شوروی

تمرکز اصلی مسکو همچنان بر جنوب و شرق اوکراین است؛ مناطقی که در قلب منافع حیاتی روسیه قرار دارند. مرزهای کنونی اوکراین میراثی از پروپاگاندای شوروی‌ هستند که در سال ۱۹۵۴ از سوی نیکیتا خروشچف ترسیم شدند تا پیمان ورشو متنوع‌تر به نظر برسد. پس از فروپاشی شوروی در ۱۹۹۱، این مرزهای خیالی، «واقعی» شدند و اوکراین را با زرادخانه هسته‌ای شوروی، ناوگان دریای سیاه روسیه و کنترل بندرهای سواستوپل و اودسا روبه‌رو کردند. در نهایت، کی‌یف تحت فشار واشنگتن زرادخانه هسته‌ای و ناوگان دریای سیاه را به مسکو بازگرداند و اجاره‌نامه‌ای بلندمدت امضا کرد که کنترل سواستوپل را به روسیه می‌داد. اما اوکراین با سرزمینی غیرقابل دفاع و میلیون‌ها روس‌تبار درون مرزهایش باقی ماند. همان‌طور که سه هفته پیش از تهاجم ۲۰۲۲ نیز تحلیلگران هشدار داده بودند، اوکراین کشوری نبود که بتواند هم استقلال سیاسی و هم تمامیت ارضی خود را حفظ کند. از همان لحظه‌ای که در ۲۰۱۴ قاطعانه از مدار روسیه خارج شد، بخش‌های کلیدی سرزمینش را از دست داد؛ نتیجه‌ای که هیچ فرد آشنا با تاریخ مشترک دو ملت را غافلگیر نکرد.

انتخاب دشوار؛ استقلال یا تمامیت ارضی

امروز نیز اوکراین می‌تواند استقلال سیاسی داشته باشد یا تمامیت ارضی، اما هر دو را با هم نمی‌تواند. این حقیقت در ۲۰۱۴ درست بود، در ۲۰۲۲ هم درست بود و امروز هم همچنان درست است. گفتن این واقعیت تکرار پروپاگاندای روسیه نیست، بلکه بیان یک حقیقت تاریخی است؛ اوکراین تنها با تعدیل مرزهایش می‌تواند به صلح پایدار دست یابد. واقعیت‌های تاریخ و جغرافیا همواره قلب مناقشه روسیه و اوکراین بوده‌اند. هیچ سناریویی وجود نداشت که روسیه اجازه دهد کی‌یف کنترل سواستوپل را حفظ کند یا به ناتو بپیوندد. اینها خطوط قرمز مسکو بوده و هستند‌ و تصور اینکه آمریکا یا اتحادیه اروپا برای حفظ مرزهای ساختگی شوروی، خطر جنگ جهانی سوم را بپذیرند، خیال‌بافی رسانه‌ای بود. در همین حال، هزینه‌های جنگ فرسایشی طی سه سال گذشته سرسام‌آور بوده است؛ بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار خسارت اقتصادی برای اوکراین، دست‌کم ۱۵۰ هزار کشته و زخمی در نیروهای دو طرف و میلیون‌ها آواره، همگی نشان می‌دهند که ادامه وضع موجود برای اوکراین و اروپا تحمل‌پذیر نیست.

بایدن و ترامپ؛ واقعیت یا خیال

تفاوت بزرگ میان رویکرد بایدن و ترامپ نیز همین‌جاست. بایدن و تیم اوکراینی‌اش همواره از اصولی سخن می‌گفتند که از واقعیت دور بود. آنتونی بلینکن بارها هرگونه صلح مذاکره‌ای را رد کرد، تا زمانی که اوکراین بتواند از خود دفاع کند و روسیه تمام نیروهایش را عقب بکشد. او در سال ۲۰۲۳ گفت هر توافقی باید اصل حاکمیت و تمامیت ارضی را پاس بدارد. اما حقیقت این است که پوتین همین اصول را با حمله نظامی وتو کرده بود. این تفاوت، نشانگر دو نگاه به سیاست خارجی است: نگاه نخبگان واشنگتن که جهان را از دریچه نظریه‌ها و مفاهیم انتزاعی می‌بینند‌ و نگاه مبتنی بر واقعیت‌های سخت تاریخی و جغرافیایی. تاریخ مشترک هزارساله، زبان واحد یا یک بندر آب‌ گرم، سرنوشت جنگ‌ها را بیشتر از بندهای یک معاهده بروکسل  تعیین می‌کنند.


 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.