|

وقتی مدرسه برای ثبت‌نام پیدا نمی‌شود

نیمه اول مرداد، اداره منطقه ۶ آموزش و پروش استان تهران، اتاق مسئول آموزش متوسطه دوم. خانم مسئول مراجع دارد و بین مراجعانش من را می‌پذیرد. می‌خواهم پسرم را در کلاس دهم ثبت‌نام کنم.

وقتی مدرسه برای ثبت‌نام پیدا نمی‌شود

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

نفیسه آزاد

 

نیمه اول مرداد، اداره منطقه ۶ آموزش و پروش استان تهران، اتاق مسئول آموزش متوسطه دوم. خانم مسئول مراجع دارد و بین مراجعانش من را می‌پذیرد. می‌خواهم پسرم را در کلاس دهم ثبت‌نام کنم. جواب اما یک کلمه است: «جا نداریم». تلاش می‌کنم مکالمه را باز نگه دارم: «خب چه پیشنهاد یا راهنمایی برای من دارید؟ پسرم را چه کار کنم؟». خانم مسئول اما به نظر احساس نمی‌کند این مسئله‌ اوست و باید برایش چاره‌ای داشته باشد، این از جوابش و تصویر بدنش و نوع نگاهش به من مشهود است: «برو منطقه هم‌جوار، برو مدرسه غیردولتی». و منِ مادر، اداره آموزش و پرورش را در حالی‌ ترک می‌کنم که احساس می‌کنم فرزندی که به دنیا آورده‌ام «فقط» مسئله شخصی من است و اداره آموزش و پرورش و آموزش عمومی برای همه دیگر وجود خارجی ندارد.

وقتی آینده منتظر ما نمی‌ماند

در حالی درگیر ثبت‌نام مدرسه هستیم که گزارش ۲۰۲۵ مجمع جهانی اقتصاد ادعا می‌کند ۶۵ درصد دانش‌آموزانی که امروز به مدرسه می‌روند، در شغل‌هایی خواهند بود که هنوز به وجود نیامده است. این هشداری است برای سیاست‌گذاران آموزش عمومی و پایه که به‌زودی آموزش‌های فعلی دیگر دانش‌آموز را به مدرسه نخواهد آورد. جهان در حال تجربه انقلابی در فناوری است که شکل و ماهیت «کار» و به تبع آن «نیروی کار» را تغییر خواهد داد و این یعنی تغییر جامعه، تغییر سبک زندگی و تغییرات کلان در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی ملی و بین‌المللی. کشورها در کوران این تغییرات نیارمند سیاست‌گذاری‌های بسیار منعطف، آموزش عمومی متناسب با تحول دیجیتال و البته فراگیر نیروی انسانی خود دارد. کشورهای مختلف به‌ویژه کشورهای صاحب فناوری‌های لبه تحول دیجیتال، سیاست‌های متنوع و فراگیری را برای آمادگی در آموزش عمومی و پایه نیروی انسانی خود پیاده کرده‌اند. این سیاست‌ها را می‌توان در چهار محور زیر خلاصه کرد:

1. تمرکز بر مهارت‌ها، نه‌فقط دانش

دیگر کافی نیست فقط ریاضی و علوم یاد بدهیم. کودکان امروز باید فکر کنند، مسئله حل کنند، با هم کار کنند و خلاق باشند.

2. سرمایه‌گذاری روی زیرساخت دیجیتال

بدون اینترنت پرسرعت، بدون تبلت و لپ‌تاپ برای همه، هیچ تحولی ممکن نیست. آموزش باید به دورترین روستاها هم برسد، نه‌فقط شمال شهر.

3. توانمندسازی معلمان

معلمی که خود از فناوری دور است، نمی‌تواند نسل دیجیتال را آموزش دهد. باید آموزش ببینند، حمایت شوند و در قلب این تحول قرار بگیرند.

4. شخصی‌سازی یادگیری با کمک فناوری

دیگر نمی‌شود برای همه با یک نسخه درس نوشت. هر کودک مسیر و نیاز خودش را دارد و فناوری این امکان را فراهم کرده که آموزش به اندازه هر فرد باشد، نه برعکس.

آموزش رایگان؛ حق یا امتیاز ویژه؟

در کشوری که جمعیت آن با سرعتی نگران‌کننده رو به کاهش است، نیروی کار آینده مهم‌ترین سرمایه ملی است. اما آیا ما برای این سرمایه‌گذاری می‌کنیم؟ یا آن را در صف‌های ثبت‌نام، در ناتوانی مدارس دولتی و در هزینه‌های کمرشکن مدارس غیردولتی، فرسوده می‌کنیم؟

بازگشت به اصل؛ بازگشت به عدالت، حتی در دل بازار آزاد

وقتی از آموزش عمومی رایگان و فراگیر حرف می‌زنیم، اغلب این تصور پیش می‌آید که این خواسته‌ای آرمان‌گرایانه و غیرواقع‌بینانه است؛ انگار فقط در دولت‌های رفاه یا نظام‌های سوسیالیستی معنا دارد. اما نگاهی به نظام آموزشی کشورهای سرمایه‌داری پیشرفته نشان می‌دهد که حتی آنها هم آموزش عمومی رایگان را نه‌تنها به‌ عنوان یک حق اجتماعی، بلکه به‌مثابه یک سرمایه‌گذاری راهبردی و ضروری در دستور کار دارند. در ایالات متحده، با وجود ساختار کاملا بازارمحور اقتصاد، آموزش پایه ۱۲ساله کاملا رایگان است و دولت‌های ایالتی و محلی سالانه بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار برای آموزش عمومی هزینه می‌کنند. در آلمان، آموزش نه‌فقط در دوره ابتدایی و متوسطه، بلکه حتی در دانشگاه‌های دولتی نیز برای شهروندان رایگان است، دقیقا با این منطق که هزینه‌کرد برای آموزش عمومی، هزینه برای آینده اقتصاد ملی است. در فنلاند که نظام آموزش آن یکی از موفق‌ترین نمونه‌ها در جهان شناخته می‌شود، دانش‌آموزان از غذا، مراقبت پزشکی و حتی تجهیزات آموزشی رایگان بهره‌مندند، صرف‌نظر از سطح درآمد خانواده. حتی در کشورهایی مانند کره جنوبی و ژاپن که فشار رقابت بالاست، دولت تلاش می‌کند با ایجاد نظام آموزشی عمومی منعطف، استاندارد و در دسترس، فاصله طبقاتی در آموزش را کاهش دهد؛ چون می‌داند که نابرابری آموزشی، پیش‌درآمد نابرابری‌های مزمن در بازار کار، درآمد و مشارکت اجتماعی خواهد بود. و ما در ایران، با جمعیتی که به‌سرعت در حال پیر‌شدن است، با بازار کاری که هنوز نتوانسته پاسخ‌گوی نیاز نسل جوان باشد و با شکاف‌های طبقاتی عمیق‌شونده، نه‌تنها نباید آموزش عمومی را رها کنیم، بلکه باید دوباره آن را به‌عنوان یک اولویت ملی بازتعریف کنیم.

آموزش عمومی باید دوباره «عمومی» شود

اگر قرار است نسل آینده ایران‌ در دنیای متغیر و پیچیده پیش‌رو بتواند زندگی، کار و از حقوق خود دفاع کند، هیچ راهی جز بازسازی آموزش عمومی، آن‌هم به شکلی رایگان، منعطف، فناورانه و عادلانه نداریم. این آموزش باید در همه مناطق کشور در دسترس باشد، کیفیت آن نباید تابع درآمد والدین یا برند مدرسه باشد و محتوای آن باید از «دانش‌افزایی» صرف، به «مهارت‌افزایی» و «توانمندسازی اجتماعی» تغییر یابد. بخش دولتی باید دوباره مسئولیت بپذیرد. آموزش، کالا نیست؛ حق است. دانش‌آموز، مشتری نیست؛ آینده کشور است. دوباره به همان اتاق اداره آموزش و پرورش برمی‌گردم. جایی که این جمله را شنیدم: «جا نداریم». حالا این جمله را در چشم‌اندازی بزرگ‌تر می‌بینم. این فقط جواب یک کارمند نبود؛ انعکاس یک سیاست بود. بازتاب یک بی‌توجهی خطرناک که آموزش عمومی را از سبد مسئولیت‌های دولت حذف کرده و آن را به مسئله شخصی خانواده‌ها بدل کرده است. اگر آموزش عمومی مسئله‌ای صرفا شخصی باشد، آینده هم صرفا شخصی خواهد شد، بدون آینده‌ای جمعی، بدون سرمایه انسانی توانمند و بدون امید به عدالت و توسعه. و ما مادران، پدران، معلمان و حتی آنهایی که فرزندی ندارند، باید از خود بپرسیم‌ آیا این همان آینده‌ای است که می‌خواهیم؟

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.