|

رسانه ملی؛ آینه‌ای برای همبستگی

در روزهایی که تجاوز ناجوانمردانه اسرائیل، جامعه ایرانی را به نمایش بی‌سابقه‌ای از همبستگی، انسجام و میهن‌دوستی رساند، صدایی برخاست که به‌جای تقویت این سرمایه‌ اجتماعی، آن را تحقیر کرد.

رسانه ملی؛ آینه‌ای برای همبستگی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

در روزهایی که تجاوز ناجوانمردانه اسرائیل، جامعه ایرانی را به نمایش بی‌سابقه‌ای از همبستگی، انسجام و میهن‌دوستی رساند، صدایی برخاست که به‌جای تقویت این سرمایه‌ اجتماعی، آن را تحقیر کرد. گرچه واکنش‌هایی در نقد سخنان زننده وحید جلیلی دیده شد، اما انتظار می‌رفت صداوسیما برای نشان‌دادن یک تغییر واقعی، موضعی روشن، قاطع و اثرگذار از سوی مسئولان بگیرد‌ تا نشان دهد اجازه حضور چند چهره تازه در قاب تلویزیون، فقط برای تنوع صوری نبوده، بلکه آغازی است بر تحولی راستین در مسیر تقویت همبستگی ملی. این اتفاق هنوز نیفتاده است. جلیلی که از چهره‌های مؤثر و تُندروی جریان حاکم بر رسانه ملی است، با تشبیهی حیرت‌آور گفته بود آنان که از وحدت ملی سخن می‌گویند، می‌خواهند ایران را به «آغل» تبدیل کنند. این تعبیر نه‌تنها توهینی آشکار به مام میهن، بلکه نشانه‌ای نگران‌کننده از گسست فکری و عاطفی بخشی از جریان حاکم با مفاهیم ایران، ملت و هویت ملی تلقی شد.

در شرایطی که ایران به معنای دقیق کلمه در معرض تهدید خارجی است و جامعه نیازمند یکپارچگی حداکثری برای عبور از بحران‌هاست، چنین اظهاراتی فقط می‌تواند در راستای پروژه‌ دشمن باشد؛ پروژه‌ای که همواره خواهان شکاف درون‌زا در قلب ملت ایران است. چنین نگاه‌هایی، نه‌تنها از نظر اخلاقی و سیاسی غیرقابل قبول‌اند، بلکه از منظر امنیت ملی کارکردی مخرب و فاجعه‌بار دارند و فهم نقش صداوسیما در این میان، کلید تحلیل آینده‌ سیاست، انسجام اجتماعی و حتی بقای ملی ماست.

در جنگ اخیر، همبستگی مشعشعی در سراسر ایران شکل گرفت که فارغ از گرایش سیاسی، قومی، مذهبی یا نسلی، نشان داد ایران همچنان سرمایه‌ای به نام «ملت» دارد. این سرمایه نه به اجبار بسیج می‌شود و نه با تهییج می‌جنگد، بلکه با احساس مسئولیت و هویت مشترک حرکت می‌کند. اما افسوس که این لحظه تاریخی، بیش از آنکه قدر دیده شود، هدف حمله کسانی قرار گرفت که سال‌هاست از فهم ایران و ملت‌سازی تهی‌اند.

مقصود جلیلی از آغل، وحدتی است که در آن تکثر اندیشه‌ها مجاز است. او ایران را وطن نمی‌خواهد؛ اگر قرار باشد در آن غیر از گفتمان جبهه انقلاب کسی مجال زیستن داشته باشد. و مگر غیر از این است که وطن یعنی جایی که در آن همه شهروندند؟ وحید جلیلی شش سال پیش در نطقی آرزو کرده بود: «کاش همان‌طور که خدا خرمشهر را آزاد کرد، صداوسیما را هم آزاد کند». او وعده ساخت ۷۰۰ فیلم‌نامه جشنواره عمار را داده بود. امروز که فرمان صداوسیما عملا در دست اوست، باید پرسید چرا این سازمان در دوره اخیر، نه‌تنها تولید راکد و آنتن خالی دارد، بلکه اعتماد عمومی را نیز از کف داده است؟

مسئله فقط حرف جلیلی نیست، پرسش بزرگ‌تر این است که چگونه سازمانی با چنین سابقه‌ و بودجه‌ عظیم، همچنان در تولید معنا، تصویر و همدلی ناتوان مانده و هرازگاهی با اظهارنظرهای نسنجیده، آخرین نشانه‌های انسجام را نیز تخریب می‌کند؟ چرا سیاست‌های رسانه‌ای کشور نه‌تنها تقویت‌کننده هویت ملی نیستند، بلکه در بزنگاه‌هایی که باید همه را در کنار هم بنشانند، تریبون را به کسانی می‌دهند که فقط در حذف دیگران تبحر دارند؟

تجربه سال‌های گذشته و حتی جنگ اخیر، به ما یادآوری کرده که تکیه صرف بر هویت دینی یا ملی هیچ‌کدام کافی نیست. آنچه ایران را سر پا نگه داشته، آمیزه‌ای از ملیت و دیانت است. نه می‌توان هویت ایرانی را نادیده گرفت و نه می‌توان نقش باورهای مذهبی را در مقاومت این مردم انکار کرد. اما آنچه خطرناک است، تبدیل این دو به دوگانه‌ای متخاصم است؛ دوگانه‌ای که بیش از آنکه ریشه در واقعیت‌های اجتماعی داشته باشد، محصول ذهنیت‌های ایدئولوژیک کسانی است که ایران را فقط از یک زاویه می‌فهمند. این جداسازی افراطی و متوهمانه میان ملت‌گرایی و امت‌گرایی، تیشه به ریشه امنیت ملی می‌زند.

واقعیت این است که بزرگ‌ترین تهدید پیش‌روی ما نه‌صرفا در جنگ اطلاعاتی یا فشار اقتصادی، بلکه در فرسایش و واگذاری سرمایه اجتماعی‌مان به بیگانگان رقم خورده است. امروز، برخی احساس تعلقی به وطن ندارند و اگر خدای ناکرده روزی به همکاری با بیگانه تن بدهند، این خیانت را باید فریادی خاموش از دل سرخوردگی، طردشدگی و احساس بی‌پناهی دانست. آیا نمی‌توان با اصلاح سیاست‌های رسانه‌ای، به‌ویژه در صداوسیما، به‌جای تولید بدبینی و نفرت، بار دیگر حس اعتماد، مشارکت و تعلق را در نسل جدید زنده کرد؟ اگر دغدغه‌ نفوذ داریم، پیش از هرچیز باید آن سیاست‌ها و رویه‌هایی را بازبینی کنیم که ریشه در بی‌توجهی به خواسته‌ها و نیازهای واقعی مردم دارد. خوشبختانه هنوز فرصت برای ترمیم هست؛ اگر مسئولان بخواهند با واقع‌بینی و شجاعت، ریشه‌ها را ببینند و نه‌فقط علائم را. پرسش دردناک این است: چه شد که کسانی در شبکه‌های برانداز مشغول روایت علیه وطن خویش شدند؟ کدام سیاست‌ها آنان را به اینجا رساند؟ اگر قرار است نگران نفوذ و جاسوس باشیم، اول باید به کارخانه‌ای که این نفرت را تولید می‌کند رسیدگی کنیم و صداوسیما یکی از جدی‌ترین خطوط تولید آن است.

عباس عبدی درست می‌گوید که اصلاح نظام، از صداوسیما آغاز می‌شود؛ رسانه‌ای که نه مخاطب ملی دارد، نه اعتماد و نه حتی خلاقیت. مگر اصلا این رسانه بخش بزرگی از مردم را به رسمیت می‌شناسد که مخاطبش باشند؟ عملکرد صداوسیما، گویی فقط یک پیام دارد: «اگر با ما نیستید، اصلا نیستید»؛ و این همان خطر است.

در نظام حکمرانی، صداوسیما را نمی‌توان جدا از سایر کانون‌های قدرت دید. نمی‌توان باور کرد که سال‌ها سیاست‌گذاری غلط در آن، بدون هماهنگی رخ داده باشد. اما حتی اگر فرض کنیم برخی مسئولان آن نهاد دغدغه اصلاح دارند، آنچه در این سه دهه رخ داده، نشان داده این اصلاحات معمولا یا نافرجام بوده است یا نمایشی. تا زمانی که سیاست‌گذاری کلان رسانه‌ای بر پایه حذف و تحقیر مخالف استوار باشد، هر امیدی به اصلاح، در نطفه خفه خواهد شد.

سخن آخر اینکه در بزنگاه‌های بزرگ، آنچه ایران را حفظ می‌کند، احساس تعلق مردم به وطن‌شان است و این احساس، اگر هر روز لگدمال شود، اگر به آغل تعبیر شود، اگر مردمش تحقیر و تهمت بخورند، فرومی‌پاشد. تندروها هرگز درنیافتند که دفاع از ایران، به معنای دفاع از هیچ جناح و نهاد و شخصیتی نیست، بلکه پاسداری از جغرافیایی است که خاکش را با خون و دانش و رنج ساخته‌ایم، از فرهنگی است که هزار سال دوام آورده، از زبانی است که شعر و حکمت در آن تنیده شده، از دینی است که با روح ملی ما درآمیخته و از خانواده‌ای که اساس بقای این ملت بوده است. ایران، هویتی زنده است. تقویت این هویت، تقویت کشور، تقویت امنیت و تقویت مشروعیت است. هرکسی که آینده‌ای برای این سرزمین می‌خواهد، باید با مردم همدل شود.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.