اسرائیل: پادگان مرزی امپریالیسم
پرواز شبح اشغال بر فراز خاورمیانه
شریرانهترین وجوه امپریالیسم غربی بیش از هر زمان دیگری پیشروی ما است. بیش از یک هفته از شبیخون اسرائیل و قدرتهای غربی به ایران میگذرد و با ورود مستقیم آمریکا به تجاوز اسرائیل حالا سیر وقایع میتواند به سرعت مسیری متفاوت را طی کند.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
شریرانهترین وجوه امپریالیسم غربی بیش از هر زمان دیگری پیشروی ما است. بیش از یک هفته از شبیخون اسرائیل و قدرتهای غربی به ایران میگذرد و با ورود مستقیم آمریکا به تجاوز اسرائیل حالا سیر وقایع میتواند به سرعت مسیری متفاوت را طی کند.
واضح است که تجاوز اسرائیل به ایران حاصل برنامهای طولانیمدت است و این بخشی از استراتژی کلی قدرتهای سرمایهداری برای منطقهای است که ما در آن به سر میبریم. نتانیاهو اخیرا گفته است که ما چهره خاورمیانه را تغییر دادهایم و این همان چیزی است که امروز شاهدش هستیم.
حالا روشن است که مسئله نه حکومت ایران یا برنامه هستهایاش، بلکه هر شکلی از تخطی از نظمی است که باید بر این منطقه تحمیل شود. نتانیاهو نزدیک به دو دهه است که قدرت را در فاشیستیترین سازه سیاسی جهان، اسرائیل، در چنگ دارد و مشغول انجام «کار کثیفی» است که جهان سرمایهداری غرب به او محول کرده است. در نظم کنونی جهان سرمایهداری و در غیاب چپ جهانی قدرتمند، رهبر رژیمی آپارتاید که توسط دیوان بینالمللی کیفری به عنوان مجرم جنگی محکوم شده، در حال آرایش چهره خاورمیانه است.
اسرائیل نهفقط رژیمی اشغالگر بلکه پاسگاه مرزی امپریالیسم غرب در خاورمیانه است. رژیمی برآمده از بحران استعمار که از لحظه آغازش با سلب مالکیت و اشغال گره خورده است. شبح اشغال نهفقط در لحظه تأسیس اسرائیل بلکه در طول هفت دهه اخیر همواره بر فراز کشورهای خاورمیانه در پرواز بوده است و حالا با جنگی در چند جبهه قرار است نظم نوین در خاورمیانه برقرار شود.
اسرائیل در تحمیل سلطه بر خاورمیانه تنها نیست و بیش از همه آمریکا است که صحنه را چیده است. ترکیب نتانیاهو و ترامپ شریرانهترین عناصر تاریخ امپریالیسم را به نمایش گذاشته است. آنها نهفقط در پی راهحل نهایی برای فلسطین بلکه در پی حلکردن مسئله خاورمیانه برای همیشه هستند. رفتار ترامپ در روزهای اخیر چیزی عجیب نبوده است و باید توجه کرد که او اساسا با همین رفتار پیروز انتخابات شد. مارتین کروناور در مقالهای کوتاه با عنوان «انتخاب ترامپ چه معنایی دارد؟» (ترجمه کمال خسروی)، به پنج نکته نهفته در انتخاب دوباره ترامپ اشاره کرده بود. نخست اینکه امکان الغای دموکراسی بهگونهای دموکراتیک از طریق انتخابات وجود دارد. دوم اینکه ترامپ نه بهرغم ابتنای مبارزه انتخاباتیاش بر شریرانهترین عناصر تاریخ و جامعه آمریکا، بلکه دقیقا به دلیل اتکا بر آنها انتخاب شده است. سوم اینکه ترامپ موفق شد طبقات پایین را با دفاع بیرحمانه از بازارگرایی افراطی دور خود جمع کند. چهارم اینکه در این اقدامات، دستکاری و تحریک احساسات -که چپ آکادمیک اغلب بهای چندانی برای آن قائل نیست- نقش ایفا نموده است و سرانجام پنجم اینکه با اتحاد
ترامپ-ماسک، سرکردگان مرتبه تازهای از مدرنیزاسیون سرمایهدارانه به قدرت رسیدهاند.
او به یادداشتی از پیتر بیکر در «نیویورکتایمز» اشاره میکند که در ششم نوامبر 2024 منتشر شده بود: «برای نخستینبار در تاریخ، آمریکاییها یک جنایتکار [قانونا] محکومشده را بهعنوان رئیسجمهور برگزیدهاند. آنها کسی را دوباره به قدرت رساندهاند که کوشیده است تصمیم قبلی رأیدهندگان را ملغا کند و درخواست کرده است قانون اساسی از اعتبار ساقط شود تا او بتواند مقامش را حفظ کند، کسی که اعلام کرد در نخستین روز انتخابِ دوبارهاش یک دیکتاتور خواهد بود و سوگند یاد کرد از مخالفان و حریفانش انتقام بگیرد». مارتین کروناور میگوید اکثریت رأیدهندگان در آمریکا کسی را به عنوان رئیسجمهور انتخاب کردهاند که وعده داده زندگی اجتماعی را که قرار است به لحاظ سیاسی بر آزادی استوار باشد، ویران کند. این نخستین درسی است که باید آن را ثبت کرد و در سراسر معنا و اهمیتی که برای عصر حاضر دارد، تازه درکش را آغاز کرد.
کروناور همچنین میگوید که ترامپ نه به رغم بلکه دقیقا به دلیل شناعتهایی که آشکارا اعلام کرده انتخاب شده است: زنستیز، نژادپرست و بیان تحقیر نسبت به دموکراسی: «او با ژست قانونشکن و شورشگر علیه جامعه روشنفکری نیویورک و جامعه سیاسی واشنگتن وارد میدان شد. این ژست مورد تکریم و احترام قرار گرفت و این درس دومی است که باید فهمید. مفسرانی که به تردستی ترامپ در مبارزه انتخاباتی گواهی میدهند و در او نمایشگر (شومَنی) طرار میبینند، به نادیدهگرفتن فریبکاریِ مغاکی اخلاقی که این انتخابات آشکارش کرده است، یاری میرسانند. برعکس، ریچارد سنت به صراحت میگوید: ترامپ خصایل اهریمنی انسانها را بیدار میکند. استناد او به شریرانهترین عناصر در تاریخ آمریکا -مانند نژادپرستی، زهد ریاکارانه، فساد و کلبیمسلکیِ سیاسی- است. با این حال، بسیار خامسرانه میبود اگر میپذیرفتیم که پدیدههایی همانند در اروپا ممکن نیستند».
ظهور پدیدههای مشابه را در روزهای اخیر میتوانیم در رهبران اروپایی هم ببینیم. اتحاد نتانیاهو-ترامپ با پشتیبانی سایر قدرتهای اروپایی، در پی آرایش چهره خاورمیانه هستند و این را به بهانه پرونده هستهای ایران انجام میدهند. اما حالا بیش از هر زمان دیگری روشن است که در خاورمیانه هر مسئلهای را باید به صورت منطقهای درک کرد، به این معنا که آنچه در فلسطین در جریان است دقیقا به سرنوشت ما نیز مربوط است. آرمان فلسطین آرمانی جمعی است که میتواند سیاست جمعی را در تمام کشورهای منطقه فعال کند. آرمان فلسطین حامل این معنا است که هر شکلی از مبارزههای مردمی در کشورهای خاورمیانه بدون توجه به امپریالیسم ناقص و از پیش شکستخورده است. خاورمیانه نقطه ثقل امپریالیسم و از سوی دیگر آزمایشگاه سیاستهای ویرانگر نئولیبرالیستی صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی است. بر این اساس باید در روزهای سرنوشتسازی که تجاوز و اشغال بار دیگر بر خاورمیانه سایه انداخته تأکید کرد که مبارزهها و مقاومتهای جمعی در کشورهای خاورمیانه نمیتواند بیتوجه به مبارزه با امپریالیسم باشد و از سوی دیگر این مبارزهای طبقاتی است که همه ما را همسرنوشت قرار داده است. در زمانهای که اجرای بیوقفه سیاستهای نئولیبرالی به ظهور سوژههای نئولیبرال دامن زده و هر شکلی از فعالیت جمعی و سازمانی را از پیش ملغی کرده است، باید به سراغ ریشهها رفت و تأکید کرد که سرنوشت ما در هر یک از کشورهای خاورمیانه به سرنوشت دیگران در این منطقه گره خورده است. در غیاب سیاست رهاییبخش این نتانیاهو و ترامپ هستند که میخواهند چهره خاورمیانه را تغییر دهند، در حالی که هر شکلی از تغییر در این منطقه تنها به دست مردم منطقه باید رقم بخورد.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.