|

جستاری بر خشونت‌های خانوادگی و رجوعی ناگزیر به جامعه‌شناسی

«اگر تئوری‌های خوش‌ آب‌ و‌ رنگ و جهان‌شمول ما حتی نتوانند برای زندگی خودمان به کار بروند، حتما اشکالی در کارشان هست» (اروینگ گافمن، کتاب داغ ننگ). در لابه‌لای اخبار روزمره تیترهایی به چشم می‌خورد که نه‌تنها تلخ و تکان‌دهنده‌اند، بلکه از بحرانی عمیق در ساختار اجتماعی حکایت دارند؛ «پدری دخترش را با ضربات چاقو به قتل رساند»، «مردی همسرش را خفه کرد»، «زنی شوهرش را کشت و جسدش را سوزاند»، «فرزندی مادرش را به دلیل اختلاف خانوادگی به قتل رساند» و «پدری پس از قتل فرزندانش، خودکشی کرد».

جستاری بر خشونت‌های خانوادگی و رجوعی ناگزیر به جامعه‌شناسی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

حمید  مستخدمین‌حسینی*: «اگر تئوری‌های خوش‌ آب‌ و‌ رنگ و جهان‌شمول ما حتی نتوانند برای زندگی خودمان به کار بروند، حتما اشکالی در کارشان هست» (اروینگ گافمن، کتاب داغ ننگ). در لابه‌لای اخبار روزمره تیترهایی به چشم می‌خورد که نه‌تنها تلخ و تکان‌دهنده‌اند، بلکه از بحرانی عمیق در ساختار اجتماعی حکایت دارند؛ «پدری دخترش را با ضربات چاقو به قتل رساند»، «مردی همسرش را خفه کرد»، «زنی شوهرش را کشت و جسدش را سوزاند»، «فرزندی مادرش را به دلیل اختلاف خانوادگی به قتل رساند» و «پدری پس از قتل فرزندانش، خودکشی کرد». اینها تنها نمونه‌هایی محدود از فجایعی هستند که این روزها در درون نهاد خانواده که امن‌ترین نهاد اجتماعی خوانده می‌شود، رخ می‌دهند. خشونت‌ها و قتل‌های خانوادگی پدیده‌ای تاریخی‌اند که از گذشته‌های دور به‌ویژه در جوامع مردسالار معمولا با توجیهاتی مانند حفظ «شرف» و «غیرت خانوادگی» علیه زنان صورت گرفته‌اند. در ایران، ریشه‌های این خشونت‌ها را می‌توان در نظام مردسالار سنتی، نابرابری جنسیتی، هنجارهای قبیله‌ای و عرف‌های فرهنگی جست‌وجو کرد. در کنار این زمینه‌های فرهنگی، ضعف آموزش مهارت‌های اجتماعی، خلأهای قانونی و فقدان مداخله‌های مؤثر اجتماعی به استمرار و بازتولید این آسیب اجتماعی دامن زده‌اند. اگرچه این خشونت‌ها در ظاهر نشان از کنشی فردی دارند، اما در‌واقع نشان‌دهنده گسست‌های ساختاری، اختلال در کارکرد نهادهای اجتماعی، ناکامی‌های عاطفی جمعی، فشارهای اقتصادی و شکاف‌های بین‌نسلی در درون خانواده هستند. این حجم از خشونت مانند پدیده تب در امور پزشکی است که نشانگر عفونت در بخشی از بدن یا اختلال در عضوی از اعضای کالبد انسانی است که باید ریشه‌های آن را جست تا بتوان آن را درمان کرد و از شیوع مجدد آن پیشگیری کرد، بنابراین خشونت خانوادگی را باید نه یک انحراف و مشکل فردی، بلکه یک آسیب اجتماعی ریشه‌دار دانست که فقط در چارچوب ساختارها و عملکرد مختل‌شده نهاد خانواده قابل درک و همچنین درمان و پیشگیری است. یکی از چارچوب‌های نظری مؤثر در تحلیل عملکرد خانواده مدل ارزیابی عملکرد خانواده مک‌مستر 

(McMaster Family Assessment Device) است. این مدل شش بُعد حیاتی از عملکرد خانواده را بررسی می‌کند: حل مسئله، ارتباط مؤثر، نقش‌ها، پاسخ‌دهی عاطفی، درگیری عاطفی، و کنترل رفتار. این ابعاد به‌ویژه زمانی که عملکرد خانواده مختل می‌شود، ابزار مؤثری برای شناسایی علل بروز خشونت‌های خانگی در اختیار جامعه‌شناسان درمان‌گرا قرار می‌دهد. منظور از عملکرد خانواده، توانایی خانواده در هماهنگی با تغییرات ایجاد‌شده در طول حیات، حل تعارضات، همبستگی بین اعضا، اجرای مقررات حاکم بر این نهاد، با هدف حفظ کل سیستم خانواده است. عملکرد خانواده شامل رفتارها و فعالیت‌هایی است که از سوی اعضای خانواده برای حفظ خانواده و بر‌آوردن نیازهای خانواده و اعضا انجام می‌شود. 

(https://jafarhashemlou.blogfa.com/post/2323) بر‌اساس این مدل، در خانواده‌هایی که به خشونت‌های مرگ‌بار منتهی می‌شوند، اغلب شاهد اختلال در چندین بُعد هستیم. نخستین بعد یعنی حل مسئله به توانایی خانواده در مدیریت تعارض‌ها بدون خشونت بازمی‌گردد. ناتوانی در این زمینه منجر به واکنش‌ها و تصمیمات هیجانی و تکانه‌ای می‌شود. دومین بُعد ارتباطات خانوادگی است. در چنین خانواده‌هایی که غالبا ناکارآمد است، احساسات منفی تجربه‌شده،  خشم‌های فروخورده زیسته‌شده و بیان‌نکردن سالم هیجانات، زمینه‌ساز انفجارهای عاطفی و بروز خشونت و پرخاشگری می‌شوند. در بُعد نقش‌ها با الگوهای نابرابر و ابهام‌آمیز در خانواده‌های گسسته مواجهیم که از دل فرهنگ مردسالار بیرون آمده و مسئولیت‌هایی نابرابر را به اعضای خانواده به‌ویژه زنان و کودکان تحمیل می‌کند. این اختلال با پاسخ‌دهی عاطفی ضعیف، ناتوانی در همدلی منجر به بی‌اعتمادی، انزوا و خشونت، پنهان می‌شود. در طول تاریخ نقش‌ها و پایگاه اجتماعی در درون خانواده با توجه به منابع قدرت شکل می‌گرفتند و منابع قدرت شامل: مالکیت سرمایه‌های غیر‌مادی، سرمایه مادی و قدرت و به‌ویژه قدرت فیزیکی و سیاسی عموما از آنِ مردان بود، اما هم‌اینک با توجه به حضور زنان در بازار کار و افزایش ضریب تحصیلات زنان دارای منابع قدرتی مانند مردان هستند که این امر در جامعه‌ای که هنوز روح مرد‌سالاری در آن موج می‌زند، موجب به‌هم‌خوردن این معادله شده و شاهد تعارض نقش‌ها و انواع خشونت‌های بی‌پایان و افزایش ضریب طلاق فیزیکی و عاطفی در خانواده‌ها هستیم. در بُعد درگیری عاطفی نیز خانواده‌ها دچار دوگانه‌ای مخرب هستند، از وابستگی‌های ناسالم و خفه‌کننده تا گسست و بی‌تفاوتی. در چنین خانواده‌هایی که اغلب با سبک دلبستگی ناایمن مانند دلبستگی اضطرابی و اجتنابی بزرگ می‌شوند، نهایتا کنترل رفتار یا به صورت استبدادی اعمال می‌شود که موجب خشم سرکوب‌شده و پرخاشگری می‌شود یا کاملا رهاست که در‌آن‌صورت شاهد بروز رفتارهای پرخطر و بدون نظارت هستیم. در اینجاست که جامعه‌شناسی کاربردی و به‌ویژه جامعه‌شناسی درمانی به‌عنوان رویکردی میان‌رشته‌ای نقش مداخله‌گر و پیشگیرانه خود را می‌تواند به بهترین شکل ممکن ایفا کند. برخلاف رویکردهای صرفا روان‌درمانگرانه در حوزه آسیب‌ها که تمرکزشان بر فرد است، جامعه‌شناسی درمانی به دنبال تحلیل خانواده در زمینه تعاملات اجتماعی، فرهنگ، اقتصاد و قدرت است و با استفاده از نظریه‌های جامعه‌شناختی و استفاده از نتایج پژوهش‌های کاربردی دیگر علوم انسانی، سعی در شناسایی مسائل و آسیب‌ها، مداخله و درمان و آموزش برای پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی دارد و در این زمینه نیز به نظر می‌رسد با بهره‌گیری از مدل مک‌مستر می‌تواند به شناسایی زودهنگام خانواده‌های در معرض خطر کمک کند و از طریق آموزش، بازسازی نقش‌ها، تقویت مهارت‌های حل مسئله و بهبود ارتباطات خانوادگی از بروز خشونت‌های مرگ‌بار جلوگیری کند. بنا بر فرمایش‌های جناب آقای دکتر حسین ابوالحسن تنهایی میدان مطالعاتی جامعه‌شناسی درمانی، میدان جامعه‌ای روابط اجتماعی در اشکال ایستایی‌شناسی و به‌ویژه پویایی‌شناسی آن، و به نسبت سطوح مطالعاتی و رویکردهای پژوهشی به منظور پیدا‌کردن ریشه‌های مسائل، آسیب‌ها یا هر خلل و فرجی است که کارایی سیستم جامعه را دچار مشکل کرده است. در جامعه‌شناسی درمانی اهداف گوناگونی دنبال می‌شود. برای مثال، هرگاه هر نهاد یا سازمانی در انجام نقش‌های ساختاری یا کارکردی دچار مشکل شود، جامعه‌شناسی درمانی با پیشنهاد جابه‌جایی برخی نقش‌ها یا کارکردها در چندین آزمایش متعدد به دنبال ارائه راهکار برای اصلاح ساختار آن نهاد برخواهد آمد (http://www.hatanhaei.ir/Blog/View/1091). در نهایت، با بهره‌گیری از جامعه‌شناسی درمانی و کاربست مدل مک‌مستر دریچه‌ای نو برای درک و درمان خشونت‌های خانوادگی گشوده می‌شود. خشونت‌هایی که باید آنها را نه حادثه‌ای آنی و صرفا فردی، بلکه فریادهای خاموش خانواده‌هایی دانست که در یک پروسه زمانی زیر فشار ساختارهای معیوب اجتماعی و فرهنگی فرومی‌پاشند. از‌این‌رو ضروری است که حاکمیت، دولت و نهادهای اجرائی با مدد از جامعه‌شناسان و گنجاندن اصول جامعه‌شناسی کاربردی و جامعه‌شناسی درمانی در برنامه‌های مرتبط با رفاه اجتماعی، آموزش، نظام سلامت و هر آنچه مرتبط با نهاد خانواده است، به پیشگیری و درمان از آسیب‌های اجتماعی به‌ویژه خشونت و پرخاشگری در خانواده گام‌هایی عملی بردارند. همچنین ایجاد «واحدهای جامعه‌شناسی درمانی» در سازمان‌هایی مانند بهزیستی، آموزش و پرورش، شهرداری‌ها، دادگستری و مراکز مشاوره می‌تواند به تشخیص زودهنگام بحران‌ها، توانمندسازی خانواده‌ها و کاهش خشونت درسطح خرد کمک شایانی کند. از سوی دیگر باید شناخت عمومی جامعه درباره جامعه‌شناسی کاربردی و جامعه‌شناسی درمانی افزایش یابد تا مردم بتوانند با درک بهتر از علل اجتماعی مشکلات خانوادگی، در مسیر گفت‌وگو، همدلی، بازسازی نقش‌ها و بهبود کیفیت زندگی گام‌های مؤثری بردارند. خوشبختانه در انجمن جامعه‌شناسی ایران گروه جامعه‌شناسی درمانی و همچنین گروه جامعه‌شناسی کاربردی برای دومین دوره متوالی با برگزاری انتخابات کار حرفه‌ای خویش را آغاز کرده‌اند که در این زمینه می‌توانند در سطح خرد و کلان بسیار تأثیر‌گذار باشند.

* جامعه‌شناس و آسیب‌شناس اجتماعی

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.