• ایمالز جستجوگر کالا
  • |

    بیرانوند و چند روز بمباران خبری

    هفته گذشته در میانه خبرهای پرهیاهو و حساس هسته‌ای، ناگهان بمبی ترکید و برای چند ده ساعت «علیرضا بیرانوند» شد خبر نخست رسانه‌ها. اما چرا‌؟ چون ادعایی دروغ را مطرح کرده‌ بود درباره درس و مدرک و دانشگاه و... . چون در این چند روز بیش از ارزشِ این موضوع به آن پرداخته شده، نگارنده نمی‌خواهد به اصل آن بپردازد.

    بیرانوند و چند روز بمباران خبری

    هفته گذشته در میانه خبرهای پرهیاهو و حساس هسته‌ای، ناگهان بمبی ترکید و برای چند ده ساعت «علیرضا بیرانوند» شد خبر نخست رسانه‌ها. اما چرا‌؟ چون ادعایی دروغ را مطرح کرده‌ بود درباره درس و مدرک و دانشگاه و... . چون در این چند روز بیش از ارزشِ این موضوع به آن پرداخته شده، نگارنده نمی‌خواهد به اصل آن بپردازد. بیرانوند نه نخستین کسی است که چنین مسیری را پیموده و نه واپسین آنها. مدرک‌گرایی مرده‌ریگ مدرنیته است و کمتر جامعه‌ای از آسیب‌های آن در امان مانده و حتی کشورهای پیشرو هم درگیرش بوده و هستند. اما شاید تفاوت عمده در جامعه ما و بسیاری از آن کشورها این باشد که در آنجا نه‌تنها به ادعاهای دروغ، بلکه به شیوه، مسیر و چگونگیِ دریافت مدرک بلکه به بینش و دانش و مهارتِ کمینه‌ای که فرد با کسب مدرک از آن برخوردار می‌شود نیز حساسیت وجود دارد. وگرنه در همه کشورها عنوان‌هایی همچون دکتر، مهندس، استاد و... جذابیت دارد و بسیاری به دنبال افزودن آن به پسوند نام‌های خویش‌اند.

    از همان گام‌های نخست راه‌اندازی نهادهای نوین آموزشی، هدف آن افزایش دانش و مهارت ضروری برای پیشبرد خواسته‌های انقلاب صنعتی بود. اما گام‌به‌گام آموزش شد مسیری برای ساختن «شهروند» با همه ویژگی‌های آن. آموزش نه برای شغل آینده است، نه برای کنکور، نه برای مدرک، نه برای اعتبار و ارزش اجتماعی و نه برای فخرفروشی و پز‌دادن. آموزش مسیری برای بالابردن بینش، فرهیختگی و مهارت‌های ضروری زندگی در اکنون و آینده است؛ آن هم آینده‌ای نامتعین و نامشخص. آموزش راهی برای پرورش شهروند یادگیرنده در همه عمر است که در طول زیست پیچیده و ناپیدا، در جهانی نو‌به‌نو و دگرگون‌شونده بتواند گلیم فردی و اجتماعی خویش را از آب بیرون بکشد و بیاموزد و بیاموزاند، زنده بماند و زندگی ببخشد‌ و شاد باشد و شادی ببخشید و در پی بهسازی خود و جهان پیرامونش متناسب با ویژگی‌های آن باشد.

    اما آیا آموزش در ایران چنین می‌کند؟ امروزه آموزش از درون‌مایه ارزنده خود یعنی «پرورش» خالی شده و از آن پوسته‌ای مانده به نام مدرک. آیا شدنی است که کسی جو بکارد و گندم درو کند‌؟ زمانی که هم‌و‌غم همه کنکور و شغل و پز‌دادن و البته آینده پر پولی است که بخش بزرگی از آن با مدرک، با هر کیفیتی، فراهم می‌شود، آیا می‌توان به گوهر ارزشمند آموزش رسید‌؟ فرهنگ آموزشی ما همچون بسیاری از کشورهای دیگر با مدرک عجین شده اما آنها در پی زدودن این ته‌نشست آسیب‌زا هستند و ما همچنان در آتش آن می‌دمیم. ما، یعنی پدر‌ها و‌ مادرها و معلمان و استادان و دست‌اندرکارانِ آموزشی و سیاسی و صدا‌و‌سیما و رسانه‌ها و... همه به ساز مافیای کنکور و مدرک می‌رقصیم و خبر نداریم که نوآموزانمان و جگرگوشه‌هایمان را با دست‌های خود به باتلاق ندانستن و نتوانستن و نیندیشیدن می‌رانیم. گرچه خوشبختانه صداهایی کم‌شمار اما مؤثر در این زمینه شنیده می‌شود و البته خود نسل جوان نیز با پیشرفت‌های نوین کنونی، آهسته‌آهسته از این فضا فاصله می‌گیرد و زیست خود را بیش از داشتن مدرک به داشتن دانش و مهارت پیوند می‌زند و خوشبختانه امید در این زمینه بیش از همیشه است.

    با بیرانوند آغاز کردیم و بد نیست با این پسر ساده اما پرهیاهوی ورزش ایران پایان دهیم. همه می‌دانیم علیرضا زندگی بس سخت و پیچیده‌ای داشته و دست بر قضا قله‌های کامیابی در دروازه‌بانی و زندگی لاکچری امروزش بیش از درس‌خواندن مدیون تلاش، پشتکار، مهارت و آب‌دیدگی در کوره‌های سخت زندگی فردی و اجتماعی‌اش است؛ مسیری که آموزش باید برایش فراهم کند و از سختی‌های آن بکاهد اما شوربختانه از پسش برنیامد. او امروز آماج حمله‌های سخت و بیرحمانه خودساخته از همه سو است. اما نباید فراموش کرد که امروزه بسیاری از کسانی که در جاهای حساس مسئولیت دارند با همین شیوه و با کمترین دانش و مهارت، مدرک گرفته و سرنوشت میلیون‌ها ایرانی را در دست دارند؛ اما دیوارشان بسیار بلندتر از بیرانوند است.

    ما چاره‌ای نداریم که با تلاش‌های فرهنگی-آموزشی به جایی برسیم که افراد کامیابی‌های خود را بیش از مدرک، در دانش، مهارت، نوآوری، تلاش و گره‌گشایی از زندگی فردی و جمعی ببینند و جامعه نیز تلاش کند که اعتبار را نه به مدرک، که به چنین داشته‌هایی ببخشد. بیرانوند همچنان یکی از بهترین دروازبانان کشور است اما باید بداند که بی‌گمان دکتر فیزولوژی خوبی نیست و نخواهد بود؛ پس... . ‌