نبرد عناصر در گرگومیش سیاسی جهان
چگونه جدول مندلیف با ژئوپلیتیک جهان امروز گره خورده است
اگر اخبار را دنبال کرده باشید، این روزها چند خبر در صدر اخبار است. یکی اخبار مربوط به خاورمیانه که دونالد ترامپ آمد و قراردادهای چند صد میلیارد دلاری بست. او که اصول دلالی را هم بلد است، حرفهای باب میل همسایگان عرب نوبهپاخاسته ایران را هم بر زبان آورد تا دلبری دیپلماتیک را به سودی هنگفت بدل کند. خبر مهم دیگر، ایران و مسئله هستهایاش است که گویا این بار احتمالا به جایی برسد و امید داریم به قول علیاکبر صالحی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران، مذاکرهکنندگان ایرانی در نهایت از عمان با دست پر بازگردند و البته تماموکمال از حقوق هستهای ایران که امری ملی-میهنی است و حکومت هرکه و هرچه باشد، کمترین وظیفهاش پدافند از آن است، پاسداری کند.


حسن فتاحی: اگر اخبار را دنبال کرده باشید، این روزها چند خبر در صدر اخبار است. یکی اخبار مربوط به خاورمیانه که دونالد ترامپ آمد و قراردادهای چند صد میلیارد دلاری بست. او که اصول دلالی را هم بلد است، حرفهای باب میل همسایگان عرب نوبهپاخاسته ایران را هم بر زبان آورد تا دلبری دیپلماتیک را به سودی هنگفت بدل کند. خبر مهم دیگر، ایران و مسئله هستهایاش است که گویا این بار احتمالا به جایی برسد و امید داریم به قول علیاکبر صالحی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران، مذاکرهکنندگان ایرانی در نهایت از عمان با دست پر بازگردند و البته تماموکمال از حقوق هستهای ایران که امری ملی-میهنی است و حکومت هرکه و هرچه باشد، کمترین وظیفهاش پدافند از آن است، پاسداری کند.
موضوع این نوشتار نیست؛ اما بنا به شرایط لازم است یادآوری کنم که غنیسازی بخش اساسی و مهم صنعت هستهای ایران است که در آینده روشن و شکوفای کشور میتواند بخش درآمدزا و موتور اقتصاد ایران باشد و بنابراین خط قرمر پررنگی است. دیگری صلح اوکراین که چند سالی است مورد تجاوز روسیه قرار گرفته. دیگری زیادهخواهی ترامپ درباره گرینلند و حتی پیوستکردن خاک کانادا به آمریکاست. این سه یا چهار مورد شاید به هم بیربط باشند، اما همگی با یک نخ بهسان دستنبد حول یک چیز میچرخند: عنصرها یا آنگونه که در فارسی دانشی بُنپار مینامیم. در پرونده هستهای ایران پای دو بُنپار اورانیوم و پلوتونیوم در میان است. البته باید این نکته را بهصراحت بگویم که مشکل اصلی ایران و غرب بهراستی صنعت هستهای ایران نیست و چیز دیگری است؛ اما اینطور وانمود میشود که موضوع این مقاله نیست.
در صلح اوکراین و روسیه که ترامپ در ازای برقراری آن، قرارداد به تعبیری بلعیدن معادن اوکراین را میخواهد و در سومی هم باز پای عنصرهای کممانند در خاک کانادا در میان است که دولت نوپای آمریکایِ ترامپی را وسوسه کرده است بگویند کانادا جزئی از خاک آمریکا شود. گرینلند هم به دلیل سرشاربودنش از عنصرهای کمیاب مورد توجه ترامپ قرار گرفته است. درباره اعراب هم چنین است و قراردادها بخشی از آن نهان و عیان به عنصرهای خاص مربوط میشود؛ مثلا ریزتراشههایی که بناست امارات بخرد و موارد دیگر. اما بهراستی چرا ترامپ و البته دیگر کشورها به دنبال استیلا یا استخراج عنصرهای خاص هستند؟ در این مقاله میخواهم به این پرسش، پاسخی به زبان ساده بدهم.
جدول دورهای یا آنگونه که مشهور است جدول تناوبی، صرفا مجموعهای از عناصر کنار هم چیدهشده ساده نیست. این جدول چیزی فراتر از نمادهای شیمیایی عنصرها یا بُنپارها و اعدادی است که نماینده ویژگیهای آن عنصر را به دوش میکشد. جدول دورهای یا تناوبی چارچوبی کامل و جامع است که تمام عنصرهای شیمیایی شناختهشده را بر اساس ساختار و ویژگیهای اتمی آنها سازماندهی میکند. این جدول پایه و مبنایی برای شناخت گیتی و زاستار (طبیعت) است. در این جدول، از شیمی پایه تا فناوریهای پیشرفته کنونی و فردا، حرف برای گفتن وجود دارد.
همانطور که در سده 21 و به سوی سده 22 پیش میرویم، اهمیت شناخت و ضرورت داشتن برخی از این بُنپارها در بافتار ژئوپلیتیکی کشورها بیشتر نمایان میشود. پیشرفت فناوری در جهان کنونی شتابان شده و این پیشرفت نیازمند مجموعهای گسترده از عنصرهاست. در این مقاله قصد دارم درباره برخی عنصرهای خاصی که در این جدول وجود دارند صحبت کنم و نشان دهم کدام عنصرها مهم هستند و چرا. این عنصرها چه رابطهای و نسبتی با توسعه کشور دارند؟ این بُنپارها چگونه با ژئوپلیتیک یا جغراسیاسی کشورها از جمله ایران گره خوردهاند و میتوانند بستر مناسبی برای سرمایهگذاری باشند یا عامل تولید بحران. همچنین تلاش خواهم کرد اندکی درباره مسئله مدیریت منابع عنصری بگویم.
آشنایی با جدول دورهای یا تناوبی
جدول تناوبی که برای نخستین بار به دست دانشمند نامور و بلندآوازه روسی، دیمیتری مندلیف، به سال 1869م. سازماندهی شد، عنصرها را با نظم و ترتیب و قاعده مشخصی کنار هم جای داده است. در همان سالی که مندلیف روسی جدول دورهای عنصرها را ارائه داد، در ایران در دوره ناصرالدینشاه قاجار بودیم و ازقضا در یکی از بازههای زمانی سخت قحطی. سالها بود که دارالفنون بنا نهاده شده بود و امیرکبیر چشم از جهان فروبسته بود. این دوره همزمان با بازههایی از تاریخ است که شاه قاجار به فرنگ میرود و درمییابد در دنیا چه خبر است. به جدول مندلیف بازگردیم. در این جدول، عنصرها به ترتیب افزایش عدد اتمیشان در ساختاری خاص قرار دارند.
عدد اتمی نمایانگر تعداد پروتونهای هر عنصر است. خوب است این توضیح کوتاه را بدهم که هسته هر اتمی از نوترون و پروتون ساخته شده است و بهجز هیدروژن که هسته آن فقط یک پروتون دارد، دیگر بُنپارها در هستهشان پروتون و نوترون دارند. در برخی عنصرها شمارگان پروتون و نوترون با هم برابر است و در برخی دیگر تعدادشان یکی نیست. پروتون و نوترون جرمی تقریبا برابر، اما یک تفاوت مهم دارند: نوترون بار الکتریکی یا بار برقی ندارد، اما پروتون بار برقی دارد و آن را مثبت یک میگیرند. دلیل این تفاوت هم در ساختارشان است. پروتون و نوترون هر دو از ذرههای بنیادیتری با نام کوارک ساخته شدهاند. هریک از سه کوارک ساخته شدهاند، اما چون ساختار کوارکیشان متمایز است، این تمایز سبب خنثیبودن نوترون و بارداربودن پروتون شده است. همین ویژگی بیباربودن نوترون آن را به ذرهای مهم در مهندسی هستهای تبدیل کرده است. پروتون هم در بسیاری جاها به واسطه بار مثبتی که دارد، کاربرد دارد.
به جدول دورهای یا تناوبی مندلیف بازگردیم. در این جدول عنصرها به ردیف یا دوره و ستون یا گروه دستهبندی میشوند. در این جدول چیدمان ردیفی و ستونی سبب شده تا بتوان جور دیگری هم عنصرها را ردهبندی کرد: بُنپارها به فلزات قلیایی، فلزات قلیایی خاکی، فلزهای سکه، فلزهای فرار، گروه بور، گروه کربن، گروه نیتروژن، کاکلوژنها، هالوژنها، گازهای نجیب، لانتانیدها، آکتینیدها دستهبندی میشوند. بد نیست اشاره کنم این ساختار بلوکبندیشده جدول مندلیف، تنها ساختار ممکن برای عنصرها نیست و مدلهای دیگری هم پدید آمدهاند. از زمانی که این ساختار بلوکی به عنوان استاندارد شناخته شد، مدلهای دیگری همچون هرمی، استوانهای، مارپیچ، کروی، حلزونی، منشوری و هشتوجهی و جز آن هم پدید آمده و ارائه شدهاند؛ اما در میان تمام 700 مدلی که وجود دارد، جدول دورهای تئودور بنفی از بقیه معروفتر است. امروزه با پیشرفتهای فناورانه و رایانهای، مدلهای سهبعدی و چهاربعدی هم از این جدول ساخته شده است. سهبعد فضایی است و در جدول چهاربعدی، بعد چهارم رنگ است. این جدول در حال حاضر 118 عنصر دارد. نخستین عنصر هیدروژن است که در گیتی هم فراوانترین بُنپار به شمار میرود. آخرین عنصر هم که شماره 118 است، اوگانسون نام دارد. این عنصر ساخته دست انسان و ناپایدار است.
بُنپارهای ویژه
درحالیکه تمام عنصرهای موجود در جدول مندلیف هریک ارزش و اهمیت خاص خود را دارد و به کار میآیند، برخی از عنصرها به دلیل ویژگیها و کاربردهای ممتازشان برجسته هستند. این روند هم صرفا به دوره کنونی مربوط نمیشود. از دیرباز در اثر پیشرفتهای فناورانه و صنعتی، برخی عنصرها جایگاه خاصی به دست میآوردند. در دورهای که ما زندگی میکنیم برخی از عنصرها با برچسب «عنصرهای استراتژیک / راهبردی» شناخته میشوند؛ زیرا نقشی اساسی در فناوریهای نوین از جمله الکترونیک، انرژیهای تجدیدپذیر، سامانههای پدافندی و جنگی، ابزارهای صنعتی پیشرفته و دهها جای دیگر دارند. اجازه دهید به چند مورد از این عنصرها اشاره کنم:
1. دسته اول عنصرهایی هستند که به «عنصرهای کمیاب زمین» مشهورند. به این دسته از بُنپارها به کوتاهی آرئیئی میگویند. این عنصرهای کمیاب خاکی شامل 17 عنصر است که عبارتاند از: اسکاندیم، ایتریم، لانتان، سریم، پرازئودیمیم، نئودیمیم، پرومتیم، سامایم، یوروپیم، گادولینیم، تربیم، دیسپروزیم، هولمیمیم، اربیم، تولیم، ایتربیم و لوتتیم. نکتهای که باید اشاره کنم این است که کمیاببودن به معنای فراوانی اندک نیست.
چهبسا عنصری باشد که فراوانیاش در زمین بالا باشد، اما چون پراکندگیاش زیاد است، هزینه استخراج آن مقدار اندک، بسیار بالا باشد و بنابراین آن را کمیاب بنامند. این بُنپارها برای ساخت دستگاهها و ابزارهای با فناوری پیشرفته بسیار مهم است. از این عنصرها در بسیاری جاها، از تلفنهای هوشمند گرفته تا توربینهای بادی و تجهیزات ارتشی استفاده میکنند. بیشترین دارنده عنصرهای کمیاب خاکی یا کمیاب زمین، کشور چین است. گزارش شده که در حدود 80 درصد کل ذخایر جهان در اختیار چین است و بخش عمدهاش در مغولستان داخلی. کشور بعدی هم استرالیاست.
2. لیتیوم عنصری کلیدی در باتریهای لیتیوم-یونی است که در صنایع پیشرفته کاربردهای پایانناپذیری دارد؛ از گوشیها و وسایل الکترونیکی پیشرفته گرفته تا خودروهای برقی. با افزایش تمایل جهانی به سمت انرژیهای تجدیدپذیر و افزایش ترابرد الکتریکی، تمایل برای لیتیوم هم بهشدت زیاد شده و این عنصر را به بازیگری در ژئوپلیتیک جهان تبدیل کرده است. کشورهایی همچون استرالیا، شیلی و آرژانتین که ذخایر چشمگیری دارند، در آینده نهچندان دور از این ذخایر ثروت هنگفتی را به دست خواهند آورد. از لیتیوم در جاهای گوناگونی، از بلبرینگ چرخ آهنپیما گرفته تا صنعت داروسازی استفاده میکنند. بد نیست بدانید که دو سال پیش گفته شد در استان همدان ذخیره کانسنگ لیتیوم کمی بیش از هشت میلیون تن وجود دارد. درباره لیتیوم یکی از سختترین کارها استخراج آن است که فناوری پیشرفتهای را نیاز دارد و ژاپنیها و آمریکاییها در صدر توانمندی استخراج لیتیوم هستند.
3. کبالت یکی دیگر از بُنپارهای اساسی است که در تولید باتری و بهویژه برای باتریهای خودروهای الکتریکی استفاده فراوان دارد. کبالت سبب افزایش طول عمر باتریها میشود. جالب است بدانید کشور آفریقایی جمهوری دموکراتیک کنگو که سالهاست درگیریهای جنگی و سیاسی دارد، بزرگترین دارنده و تولیدکننده کبالت است. 70 درصد کبالت جهان از کنگو تأمین میشود. درباره چگونگی فراروند استخراج کبالت در کنگو نگرانیهایی وجود دارد که روش استخراج بهشدت به محیط زیست آسیب میزند. پس از کنگو، روسیه، استرالیا و کانادا از بیشترین دارندگان کبالت هستند و ایران در فهرست 15 کشور اول قرار ندارد.
4. گرافیت هم یکی دیگر از بُنپارها یا بهتر بگوییم ترکیبهای شیمیایی مهم سده بیستویکم است. گرافیت یک آلوتروپ از کربن است که از لایههایی از اتمهای کربن ساخته شده است. این کانی شگفتانگیز از دگرگونی زغالسنگ پدید میآید. لایهها میتوانند بهراحتی روی هم بلغزند و گرافیت ماده معدنی بسیار نرمی باشد. گرافیت برای آندهای باتریها ضروری است. از گرافیت در بخشهای گوناگونی از انواع صنعتها استفاده میشود. از گرافیت در وسایل نسوز، فولادسازی، رویه نسوز قالبهای ریختهگری و روانکار در کارخانههای ذوب استفاده میشود.
5. ایندیوم هم از عنصرهای راهبردی سده کنونی است. در فارسی گاهی آن را به شکل ایندیم هم مینویسند. این عنصر فلزی نرم و سفید نقرهای است. ایندیوم در برابر آبوهوا پایدار است. این فلز شبیه به قلع است و از نظر شیمیایی به آلومینیوم و گالیوم نزدیک. ایندیوم نرمترین فلزی است که قلیایی نیست، با چاقو بریده میشود و اگر خالص باشد هنگام خمکاری صدایی زیر و ممتد تولید میکند. ویژگی خاص این بُنپار امکان کارکردن با آن در دماهای بسیار پایین است. ایندیوم از عنصرهای بسیار کمیاب و کمفراوانی در جهان است و بیشتر به شکل ماده غیرترکیبی وجود دارد. کانادا بزرگترین دارنده است و سالانه 75 تن تولید جهانی آن است. ایندیوم نخست در تولید اکسید قلع اینیدیوم که مادهای کلیدی برای صفحههای لمسی و نمایشگرهای صفحه تخت است، استفاده میشود. همانطور که تقاضا برای لوازم الکتریکی مصرفی همچنان در حال رشد و افزایش است، تقاضای جهانی برای این عنصر در حال رشد است و کشور چین یکی از بازیگران اصلی در داشتن منابع و تسلط بر بازار است.
6. تانتالیوم هم عنصری کلیدی است. عنصر 73ام جدول است و فلز واسطه. براق، سخت، کمیاب و به رنگ آبی خاکستری است. تانتالیوم سنگین و انعطافپذیر و بسیار سخت و بهشدت در برابر اسیدها مقاوم است. رسانایی گرمایی و برقی خوبی هم دارد. این فلز خاص در دماهای کمتر از 150 درجه سانتیگراد از حملات شیمیایی در واکنشها مصون است و دمای ذوب و جوش بسیار بالایی دارد. به دلیل واکنشناپذیری این عنصر با مایعات بدن، از این بُنپار در ابزارهای جراحی و پیوندها استفاده بسیار میشود. وزارت دفاع آمریکا این فلز و دادوستد آن را زیر نظر دارد و ورود و خروج آن را به ایران، کره شمالی، چین و روسیه قدغن کرده است و چهبسا برای دیگر کشورها هم نظارتهای سختگیرانه دارد.
بیشترین دارندگان این عنصر، استرالیا، برزیل، کانادا، کنگو، موزامبیک، نیجریه و چند جای دیگر است. کاربرد اصلی تانتالیوم بهصورت پودر فلزی در تولید قطعات الکترونیکی، بیشتر در خازنهای تانتالم است. موارد استفاده خازنهای تانتالم هم بیشتر در تلفنهای سیار، پیجرها، رایانهها و الکترونیک موتورهای پیشرفته است. این بُنپار در تولید آلیاژهای گوناگون با نقطه ذوب بالا و مقاومت و انعطافپذیری زیاد هم استفاده میشود. تانتالیوم با عنصرهای دیگر، آلیاژهایی را به دست میدهد که در تولید ابزارهای کاربید، برای وسایل فلزکاری و در تولید ابرآلیاژها، برای قطعات موتورهای جت و راکتورهای هستهای و قطعات موشک کاربرد وسیع دارد.
7. عنصری که شاید بیش از تمام عناصر جدول مندلیف به گوش ایرانیها آشنا باشد، اورانیوم است. اورانیوم با عدد اتمی 92 شناختهشدهترین بُنپار پرتوزایی است که از یکی از ایزوتوپهای آن برای تهیه سوخت هستهای در نیروگاهها استفاده میشود. اورانیوم را اگر از نزدیک ببینید، فلزی به رنگ نقرهای-خاکستری است که هرگز نباید به آن بدون دستکش مخصوص دست زد. اورانیوم دو ایزوتوپ معروف است. یکی اورانیوم 235 که کمتر از یک درصد از آن به شکل طبیعی روی زمین وجود دارد و دیگری اورانیوم 238 که بیش از 99 درصد اورانیوم جهان را شامل میشود.
اورانیوم 235 تنها عنصر طبیعی یا زاستاری است که دارای ایزوتوپهای شکافتپذیر است و سبب استفاده گسترده آن در نیروگاههای هستهای و جنگافزارهای هستهای میشود. فرایندی که در فرآوری اورانیوم استفاده میشود، غنیسازی نام دارد و یکی از مخاطرهآمیزترین فراروندهای صنعتی است که با مسائل سیاسی گره خورده است. استرالیا از بزرگترین دارندگان معدن حاوی کانی، دارای اورانیوم است. ایران در زمره کشورهای با میزان بالای ذخایر اورانیوم به شمار نمیرود و به همین دلیل است که باید در مدیریت منابع اورانیومی خود بهشدت دقت کند.
8. پلوتونیوم هم از آن دسته عنصرهایی است که باید دربارهاش بگویم. پلوتونیوم عنصری پرتوزاست و عدد اتمی آن 94؛ یعنی دو واحد بیش از اورانیوم. این فلز، خاکستری-نقرهای و در دسته آکتینیدها قرار گرفته است. در همسایگی هوا اکسید میشود و سطحش کدر است. پلوتونیوم با عنصرهایی چون کربن، هالوژنها، نیتروژن، سیلیکون و هیدروژن واکنش نشان میدهد و هنگام مجاورت در هوای مرطوب اصطلاحا اکسیده و هیدراته میشود. حجمش هم تا 70 درصد افزایش مییابد. این افزایش حجم سبب پوستهپوستهشدن آن میشود. فراروند پوستهپوستهشدن، سبب افزایش میزان پودریشدن پلوتونیوم شده و آن را به مادهای آتشزا بدل میکند.
از یاد نبریم پلوتونیوم پرتوزاست و در صورت تماس با بدن انسان سبب بیماریهای دشوار میشود. این عنصر عمری کمتر از صد سال دارد و به سال 1940م. توسط بمباران دوترونی اورانیوم-238 در دانشگاه برکلی کشف شد یا به زبان دیگر ساخته شد. کاشفان یا سازندگان این عنصر چهار نفر بودند که نخست نپتونیوم-238 را تولید کردند و با واپاشی بتا به پلوتونیوم -238 تبدیل میشود. شاید برایتان جالب باشد که دلیل این نامگذاریها به سیارههای سامانه خورشیدی بازمیگردد. بُنپار اورانیوم پس از کشف سیاره اورانوس نامیده شد. نپتونیوم هم که پس از کشف سیاره نپتون نامگذاری شده بود. حالا نوبت سیاره پلوتو بود که در جدول مندلیف نمایندهای داشته باشد و پلوتونیوم همان عنصری است که قرعه به نامش خورد.
عنصر خطرناک و جنجالآفرین، نماینده سیارهای شد که آن زمان جزو سیارهها بود اما حالا دیگر پلوتو را سیاره کوتوله میشناسند. تعداد ایزوتوپهای پلوتونیوم در زنجیرههای واپاشی هستهای در یک بازه زمانی معین، توسط دستهای از معادلهها مشخص میشود. دو ایزوتوپ پلوتونیوم-239 و پلوتونیوم-241 هردو شکافتپذیر هستند؛ یعنی این قابلیت را دارند که در زنجیره واکنشهای هستهای واپاشی را ادامه دهند. بنابراین از این عنصر میتوان در دو جا استفاده کرد: یکی جنگافزارهای هستهای و دیگری راکتورهای هستهای. پلوتونیوم یکی از مواد مهم شکافتپذیر در جنگافزارهای هستهای پیشرفته است و به همین دلیل است که آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای این بُنپار قوانین سختگیرانهای دارد. پلوتونیوم یکی از عنصرهایی است که شبکههای قاچاق مواد هستهای بهشدت در پی آن هستند تا به کشورها یا گروههایی که مایل به ساخت جنگافزار هستهایاند، به قیمت گزاف بفروشند.
نکتهای مهم درباره این عنصر وجود دارد: یک مقدار مشخص از این بُنپار میتواند «جرم بحرانی» را فراهم آورد؛ یعنی اگر مقداری از این عنصر به اندازه جرم بحرانی در جایی با شرایط فیزیکی معین تجمع یابد، میتواند باعث واکنش شکافت هستهای خودبهخودی و انفجار شود. پلوتونیوم در یک اندازه مشخص میتواند فرایند انفجاری و خود-گرماافزایی داشته باشد. حتی شکل ظاهری این عنصر هم مؤثر است و نباید آن را به شکل کره فشرده درآورد. پلوتونیوم و بهویژه نوع بسیار خالص آن آتشزاست. این عنصر میتواند به صورت واکنش شیمیایی با اکسیژن و آب واکنش دهد. طی این واکنش هیدرید پلوتونیوم و دیگر ترکیبها ساخته میشود و حجم پلوتونیوم بهشدت افزایش مییابد. این افزایش حجم موجب انفجار یا شکستن ظرف میشود و انرژی زیادی هم آزاد میشود.
حال در کنار این خطرات، خطر پرتوزایی را هم بیفزایید. بنابراین درمییابید که چرا این عنصر تا این حد دردسرآفرین است. گفتم که پلوتونیوم میتواند سمی باشد و برای ترور بیولوژیک استفاده شود، آنچنان که گزارشهایی وجود دارد که یکی از مأموران پیشین کاگب با پلوتونیوم ترور شد و در قوری چای او آثاری از پلوتونیوم دیده شد. باید این نکته را بیفزایم که پلوتونیوم ذره آلفا گسیل میکند که از پوست بدن انسان رد نمیشود؛ اما اگر ذرات پلوتونیوم، برای مثال به شکل نمک یا شکر، وارد بدن انسان شود یا اینکه تنفس و وارد ریه شود، سبب سرطان میشود و مرگ در پی دارد. گفتنیها درباره پلوتونیوم بسیار است که فراتر از موضوع این مقاله است و همینقدر که بدانید چقدر این بُنپار مهم است، کافی است.
اثرات جغراسیاسیِ سرچشمههای عنصرها
در بخش پیشین به هشت مورد از عنصرهای راهبردی که بهشدت با مسائل اقتصادی و سیاسی گره خورده اشاره کردم. تعداد عنصرها بهمراتب بیش از اینهاست و موارد بالا صرفا نمونههایی بودند با اندکی شرح. اکنون میخواهم با کمی ژرفای بیشتر به اثرات راهبردی و جغراسیاسی (استراتژیک و ژئوپلیتیک) این بُنپارها بپردازم. اهمیت راهبردی این عنصرها و کاربردهای گستردهشان سبب شده رقابت سالم و ناسالم میان کشورها شتابان شود. کشورها و دولتهایی که دغدغه منافع ملی و حقوق ملیشان را دارند، دریافتهاند که پایش مواد موجود در قلمرو حاکمیتیشان و میزان دسترسیشان به مواد معدنی ضروری میتواند به طور چشمگیری در میزان قدرت اقتصادی و سیاسی آنان اثرگذار باشد. از این نکته بگذریم که ابرقدرتهای سیاسی و اقتصادی جهان نهتنها به قلمرو حاکمیتی خودشان تسلط دارند، بلکه چشم طمع به خاک دیگران هم دارند که از آن با عنوان استعمار عنصری یاد میشود. آمریکا و چین در صدر این استعمار هستند. شاید این پرسش برای خوانندگان پیش آید که چرا در سده بیستویکم کشورها باید روی عنصرهای ویژه سرمایهگذاری کنند؟ اجازه دهید به کوتاهی به چند مورد اشاره کنم.
1. نخستین دلیل «رشد اقتصادی» است که از قضا برای ایران از اهمیت دوچندان و صدچندان برخوردار است. سرمایهگذاری به دور از فساد، در استخراج و فراوری مواد معدنی خاص میتواند سبب رشد اقتصادی مثبت برای کشورها شود. دولتها با منابع فراوانی که در اختیار دارند میتوانند ایجاد شغل، اقتصادهای خُرد و محلی را تحریک و شرکتهای دانشبنیان را ترغیب کنند تا به این عرصه وارد شوند. سپس از طریق صادرات (البته اگر درگیر تحریم و تورم نباشند) درآمدزایی کنند. برای نمونه میتوان از استرالیا نام برد که روی ذخایر لیتیوم خود سرمایهگذاری کرده و به عنوان تأمینکننده پیشتاز در بازار جهانی شناخته میشود.
2. دلیل دوم را میتوان «راهبری فناورانه» نامید. کشورهایی که توان تأمین پایدار مواد معدنی و عنصرهای ضروری و راهبردی را تضمین میکنند، میتوانند خود را به عنوان رهبران فناوریهای آینده معرفی کنند. اگر دولتها هوشمند باشند میتوانند با داشتن منابع در قلمرو خود، فناوری و دانش را هم به کشورشان بیاورند و به دور از ماجراجوییهای بیهوده، به این بیندیشند که از کشورهای پیشتاز که نیازمند عنصرهای خاص اینان هستند، استفاده کنند تا دانش و فن را به کشورهایشان بیاورند. برای نمونه کشورهایی که در تولید لیتیوم و کبالت سرمایهگذاری میکنند، میتوانند بر بازار خودروهای الکتریکی یا برقی تسلط داشته باشند که گمان میرود در آینده رشد تصاعدی و دست برتر را داشته باشند. پس از این مرحله کشوری که توانایی راهبری فناورانه را دارد میتواند نفوذ ژئوپلیتیک خود را هم گسترش دهد و بازیگری مهم در جهان باشد و به وقتش امتیازهای بزرگ بگیرد.
3. دلیل سوم به «امنیت ملی» بازمیگردد. دسترسی به مواد معدنی و عنصری خاص به طور فزایندهای به عنوان موضوعی در چارچوب امنیت ملی قلمداد میشود. کشورهایی که برای عنصرهای مورد نیاز خاص به واردات از دیگر کشورها متکی هستند، ناخواسته در برابر اختلالهای زنجیره تأمین و تنشهای جغراسیاسی آسیبپذیر هستند. مثال ملموس این تنشها منطقه خاورمیانه و آفریقاست. راه برونرفت از این وضعیت هم دو چیز است: یکی سرمایهگذاری در تولید داخلی عنصرها و استخراج آن، که البته ممکن است سوددهی اقتصادی نداشته باشد و دیگری مشارکتهای بینالمللی. کشورها میتوانند با چنین راهکارهایی ناپایداری زنجیره تأمین خود را بکاهند و امنیت ملی خودشان را تضمین و تقویت کنند.
4. دلیل پایانی که میخواهم به آن اشاره کنم «ملاحظات زیستمحیطی» است. همانطورکه جهان به سمت شیوههای کمتخریب و توسعه پایدار پیش میرود، کشورها هم ناچارند برای پایدار نگهداشتن زنجیره تولید و تأمین خودشان برای عنصرهای خاص، روشهای نوین که ملاحظات زیستمحیطی را هم در نظر دارد، به کار بگیرند. اگر کشورها ملاحظات زیستمحیطی را لحاظ کنند نهتنها با اعتراض هواداران محیطزیست روبهرو نخواهند شد، بلکه خواهند توانست مردمانی را که در اقتصادهای محلی حوزه معادن زندگی میکنند هم با خود همراه کنند. تمرکز بر توسعه پایدار در این زمینه و گردننهادن به ملاحظات زیستمحیطی سبب جذب سرمایهگذار خارجی هم خواهد شد و موقعیت کشور را در بازارهای جهانی ارتقا خواهد داد و البته اینها همگی به شرطی است که کشوری خود را وارد تنشهای بیهوده و فرصتسوز نکند.
خاک زرخیز ایران
در میان ما ایرانیها افسانهای وجود دارد که میگوید 10 درصد منابع کل دنیا در ایران وجود دارد؛ مثلا هر وقت میخواهند از نظام کنونی حاکم بر ایران و وضع اسفناک اقتصادی انتقاد کنند جملات زیر را به کار میبرند: ایرانیها روی نفت و گاز خوابیدهاند و اینگونه فقیرند. یا اینکه میگویند یک درصد جمعیت جهان را داریم و 10 درصد ثروت کل جهان، اما این وضع و حال ماست. البته این حرفها بیراه نیست و سرانه درآمد ایرانیها از بسیاری از کشورها پایینتر است. چندین سال پیش قصههای بامزهتر دیگری هم گاهی بر سر زبانها بود. یک مورد این بود که پادشاه عربستان که کشورش بیابان است گفته اگر من مس سرچشمه را داشتم، ایران را گلستان میکردم و دیگر نیاز نبود ایرانیها کار کنند.
هر ماه سهمشان یا به زبان امروزی یارانهشان را میگیرند و به زبان مردم کوچه و بازار، عشق و حال و صفا میکنند. این قصهها و افسانهها دو وجه دارد: وجه نخست اینکه مردم ایران میدانند کشورشان ثروتمند است و وجه دوم آنکه نمیدانند ثروت راکد و زایا چیست. اجازه دهید نخست این ادعا را رد کنیم که با احتساب نفت و گاز و تمام معادن کشور، ایران عزیزمان صاحب هفت درصد منابع جهان است و نه 10 درصد. البته ناگفته نماند که اگر طی جنگهای ایران و روس و نیز دیگر قراردادهایی که فقط در دوره قاجار سبب شد خاک از دست بدهیم، پابرجا بودند و جزء ممالک محروسه ایرانِ امرور بودند، آن وقت این مقدار بیش از 10 درصد بود و ایران به مراتب بزرگتر و ثروتمندتر بود؛ اما در حال حاضر هفت درصد است. نکته مهم دیگری که خوب است کل مردم به آن توجه کنند، نوع ثروت است.
اصطلاحا به برخی ثروتها اکتیو یا زایا میگویند و به برخی پسیو یا راکد. تصور کنید شما در بهترین جای تهران که قیمت املاک بالاست، زمینی تجاری به مساحت هزار مترمربع دارید؛ اما هیچ پول نقدی ندارید که آن را بسازید و به مکان تجاری تبدیل کنید و خودتان کاسبی راه بیندازید یا مغازههایش را اجاره دهید. امکان اینکه با کسی شریک شوید و بگویید زمین از من و ساختن از تو را هم ندارید. امکان وامگرفتن هم ندارید. نتیجه اینکه زمینی دارید که هر روز گرانتر میشود، ولی در وضع زندگی شما تغییری رخ نمیدهد. شما نمیتوانید از این زمین برای بهبود زندگیتان یا راهاندازی کار دیگر استفاده کنید. شاید یک نفر پیدا شود و بگوید من خاک این زمین را میخرم. قدر مسلم قیمت خاک چندان زیاد نیست، ولی شما اگر خاک را بفروشید، بعد از مدتی صاحب همان زمین هستید ولی درواقع آن زمین تبدیل به یک دره بزرگ شده است و شما به بدترین شکل ممکن از زمینتان کسب درآمد کردهاید.
یا ممکن است ثروت شما ارثی باشد و ورثه به توافق نرسند که با مال شریکیشان کاری کنند. جان کلام اینکه داشتن ثروت یک چیز است، هوشمندی و ایجاد ظرفیتهای لازم برای بهرهبرداری از ثروت چیز دیگری است. چه بسیارند کشورهایی که ثروت معدنی-منابعی فراوان دارند اما در فقر و نداری دستوپا میزنند. عراق، عربستان، ونزوئلا و ایران جملگی از دارندگان نفت سرشار هستند، اما هریک در شاخصهای توسعه در جایگاهی متفاوت ایستادهاند. این نکته را هم یادآور شوم که ثروت همیشه نفت و گاز و معدن نیست. داشتن فناوری و شریکشدن در داشتههای دیگر کشورها ثروت است. هوش مصنوعی به تعبیر متخصصان، نفت آینده است و تبدیلشدن به مرکز گرانش اقتصادی در جهان امروز خودش نوعی خلق ثروت بیکران است.
تفاوت است میان کشوری که برای جبران ناترازی مالی در صادرات و واردات دست به خامفروشی میزند تا کسریاش را جبران کند و کشوری که با وجود نداشتن معادن و منابع، چون فناوری لازم را با زحمت و جدیت و پشتکار و البته ماجراجویینکردن در جهان، به دست آورده، در بسیاری از منابع و معادن دنیا سهم دارد. بیشک خوانندگان باهوش نکته لازم را دریافتهاند. از این موضوع بگذریم و نگاهی بیندازیم به منابع ایران عزیزمان. ایران دارای منابع معدنی چشمگیری است که نزدیک به 40 میلیارد تن ذخایر اثباتشده دارد و در حدود 60 میلیارد تن ذخایر پیشبینیشده. در ایران نزدیک به 70 نوع ماده معدنی مختلف وجود دارد، از جمله مس، سنگآهن، روی، سرب و طلا. اینها معروفترینها هستند؛
اما در مرزهای ایران معادن دیگری از جمله نقره، کرومیت، اورانیوم، قلع، گوهرسنگ، گچ، نمک، زغالسنگ، لیتیوم، تیتانیوم و منگنز هم داریم. بهجز اینها چیزهای بسیار دیگر هم وجود دارد که به شکل انواع ترکیبات استخراج میشود. ایران با داشتن ششمین ذخایر بزرگ روی، هفتمین ذخایر بزرگ مس، نهمین ذخایر بزرگ سنگآهن، در میان دارندگان و میتوان گفت تولیدکنندگان بزرگ دنیا قرار دارد. اساسا بخش معدنی باید نقش مهمی در توسعه اقتصادی ایران باید ایفا، به صادرات و شغلزایی و شغلسازی کمک کند، سبب روابط سیاسی محکم با دنیا، به رشد دیگر صنایع و تأمین بودجه فراروندهای تحقیقوتوسعه منجر شود و بسیاری موارد دیگر. اما گویا آمارها حکایت از آن دارد که ثروت بخش معدنی در خوشبینانهترین برآوردها کمتر از پنج درصد تولید ناخالص ملی است.
این عدد میتواند چندین برابر شود که البته نیازمند هوشمندی و توانمندی است. در منابع چنین نوشته شده که صنعت معدن در ایران از 15 هزار تا 20 هزار حوزه معدنی را شامل میشود که بیشترین آن در استان خراسان است. ایران هفتمین تولیدکننده مس در جهان است. مس سرچشمه یکی از بزرگترین معادن مس جهان به شمار میرود. کاربردهای مس آنقدر زیاد است و در زندگی روزمره مردم حضور دارد که نیازی به توضیح ندارد. ذخایر سنگآهن ایران در رتبه نهم یا دهم است. سنگآهن ماده خام بسیاری از صنایع است و ماده اصلی برای تولید فولاد. بدون فولاد، صنایع دنیا فلج خواهند شد. کشورمان صاحب ششمین ذخایر فلز روی در جهان است.
روی برای صنایع ضروری است؛ چون بدون این فلز هزینههای ناشی از برخی فرایندها مانند زنگزدگی سر به فلک میگذارد. همگی از دوره مدرسه به یاد داریم که روی برای گالوانیزهکردن فولاد به کار میرود که به آن رویاندودی هم میگویند. ایران منابع طلای پُرمایهای هم دارد. طلا نهفقط به عنوان پشتوانه اقتصادی در حالت خرد و کلان مهم است، بلکه در صنایع خاص و الکترونیک هم بسیار پرکاربرد است. همانطور که بالاتر گفتم، در ذهن هر ایرانی این موضوع میچرخد که چرا با وجود اینهمه ثروتی که داریم، وضع اقتصادی و توسعهمان چنین است. میخواهم به پنج مورد اصلی این موضوع بپردازم، اما از خوانندگان عزیز دعوت میکنم به مقالههای تخصصی در مجلههای فارسیزبان مربوط به بخش صنعت و معدن مراجعه کنند تا با ژرفای بیشتری از زبان متخصصان بخوانند. صنعت معدن ایران با وجود منابع زیاد با موانع گوناگونی روبهروست که مانع رشد آن میشود. مشکلات اصلی عبارتاند از: زیرساختهای ناکافی، موانع قانونی و مقرراتی، مشکلات اکتشافی، کنترل دولتی، بدمدیریتی، فساد مالی و رانت، تحریم و جز آن. در کنار این مسائل دلنگرانیهای زیستمحیطی هم وجود دارد. این موارد را که میتوان به دهها مورد افزایش داد، میتوان در پنج دسته کلی مشکلات پیشروی توسعه معدنی ایران دستهبندی کرد:
1. زیرساخت ناکافی: نبود شبکههای ترابرد از جمله جاده و راهآهن و بندرها و مواردی از این دست. نبود زیرساخت کافی هزینههای عملیاتی را افزایش میدهد و توان رقابتی در بازارهای جهانی را محدود میکند.
2. موانع قانونی و مقرراتی: در ایران غالبا روندهای بوروکراتیک پیچیدهای وجود دارد که تصویب و آغاز پروژهها را با تأخیر و دشواری روبهرو میکند. همچنین سرمایهگذار خارجی را هم برای حضور در این بخش بیمیل میکند.
3. دشواریهای اکتشاف: به دلایل بسیار زیاد، فناوریهای مدرن اکتشاف در دسترس نیست و اگر هم باشد، هزینه آن بسیار بالاست. این مسئله سبب میشود کشف منابع جدید با سختی روبهرو باشد و سرمایهگذار مایل به ورود نباشد.
4. کنترل دولتی: حضور دولت در بسیاری موارد کُندکننده فرایندها و سبب ناکارآمدی و فقدان نوآوری میشود. اساسا دولت نه تاجر و نه مهندس خوبی است. تجربه صنایع دولتی بزرگمقیاس و اقتصاد دستوری در دیگر کشورها هم این را اثبات کرده است. دولت معمولا بوروکراسی را افزایش میدهد و سرمایهگذار خارجی مایل به همکاری با دولت نیست. این نکته را هم از یاد نبریم که دولتها در ایران گاهی بنای نیمهکاره پیشین را خراب میکنند و از نو شروع به ساختن و این روند کماکان ادامه دارد.
5. تحریم: بیشک تحریمهای بینالمللی از مهمترین و اساسیترین دلایل عقبماندگی این بخش است. با وجود تحریم، دسترسی ایران به سرمایهگذاری، فناوری، بازار و نوسازی محدود میشود و از عرصه جهانی به حاشیه رانده میشویم و ناچار به ارزانفروشی یا حتی حراج میشویم. رفع تحریمها از ضروریترین کارهایی است که باید پیگیری شود. اینکه میگویند تحریم نعمت است، قصهای بیش نیست.
درباره دیمیتری مندلیف
این مقاله هرچند درباره تاریخ دانش و تاریخ شیمی نیست، اما نارواست که اینهمه از عنصرها بگوییم و کمی از زندگی بنیادگذار این جدول سخن نگوییم. نام کامل او دیمیتری ایوانوویچ مندلیف بود. بهدرستی روشن نیست که آخرین فرزند از چند فرزند پرمارش (پرمار برابر فارسی والدین است) بود. برخی تعداد فرزندان را 11 و برخی حتی تا 17 هم ذکر کردهاند. دیمیتری به سال 1834م. در روستایی نزدیک شهری با نام توبولسک در قلمرو امپراتوری روسیه تزاری زاده شد. پدربزرگش کشیش کلیسای ارتدکس بود و پدر خودش آموزگار.
پدرش نابینا میشود و مادرش ناچار میشود کار کند. از اقبال خوب مادرش، چنین گفته شده که یک کارگاه شیشهسازی به او از پدرش به ارث رسیده بود. مادر خانواده برای تأمین هزینههای زندگی کارگاه را که متروکه مانده بود، راهاندازی میکند، چند سالی کار میکند اما از بد حادثه کارگاه آتش میگیرد و سرمایه خانواده دود میشود. دیمیتری نوجوان درحالیکه در اندوه و فقر و افسردگی بود، وارد مدرسه شبانهروزی در توبولسک میشود و سپس به دانشگاه دولتی سنپترزبورگ میرود.
گویا در همین سالها بود که مادر و خواهرش یا بهتر است بگوییم یکی از خواهرانش سل میگیرند و فوت میکنند. اندوه و افسردگی باز به سراغ او میآید اما در نهایت با نمرات عالی و درخشان از دانشگاه بیرون میآید. مندلیف با فرازوفرودی که داشت، در نهایت به سال 1865م. دکترای شیمی صنعتی میگیرد. موضوع پایاننامه او ترکیبات الکل و آب بود. او مدتی را در سنپترزبورگ به تدریس میپردازد.
سپس مدتی را به اروپا و حتی آمریکا میرود. یکی از دلایل سفر او به خارج از روسیه مخالفتهای سیاسی او با حکومت وقت بود. مندلیف نامزد جایزه نوبل هم شد؛ اما به گواه تاریخ با کارشکنیای که دربارهاش رخ داد، هرگز این جایزه را که شایستهاش بود، دریافت نکرد. در نهایت به هنگام جنگهای روسیه و ژاپن به کشورش بازگشت و به دلیل ابتلا به آنفلوانزا در 72سالگی چشم از جهان فروبست. مندلیف دو بار ازدواج کرد؛ ازدواج نخستش با یکی از همکلاسیهایش بود که به جدایی انجامید و ازدواج دومش علیالظاهر نمره قبولی دریافت کرده است و پایدار ماند. او به خواندن کتابهای ژول ورن علاقه فراوانی داشت و خودش هم چند کتاب عالی در شیمی نوشت.
جان کلام
جان کلام اینکه جدول دورهای یا تناوبی که به افتخار دانشمند نامور روسی مندلیف نامیده میشود و سکونتگاه 118 بُنپاری است که از مهبانگ تا آزمایشگاه پیشرفته انسان خردمند پدید آمدهاند، آینده ما و این سیاره و بقای انسان را شکل داده است. هرچه بیشتر در ویژگیهای عنصر ریز میشویم و ژرفتر میکاویم، درمییابیم که شناخت بُنپارهای جدول دورهای صرفا کنجکاوی دانشی نیستند، بلکه ویژگیها و کاربردهایی را نشان میدهد که اثری عمیق بر سیاست و اقتصاد دارد. عنصرها امروز عاملی محوری و تصمیمساز در سیاست و اقتصاد جهانی هستند که کشورها و بهویژه ابرقدرتها را به سمت استعمار عنصری سوق داده است که جدیدترین و پرسروصداترین آن تحمیل قرارداد دونالد ترامپ به اوکراین است.
ترامپ که این روزها چشم طمع به اوکراین و گرینلند دارد، به واسطه مشاوران باهوشی که دارد و البته مشاورانی با اندیشه استعماری نوین، خوب میداند آینده حکمرانی مقتدرانه بسته به عنصرهای خاص خواهد بود. کشورهایی که اهمیت سرمایهگذاری در این مواد راهبردی را درک کنند، نهتنها آینده اقتصادی خود را تضمین، بلکه جایگاه ژئوپلیتیک خودشان را هم تثبیت خواهند کرد. در جهان امروز رقابتی سنگین برای دستیابی و مدیریت و بهرهبرداری از منابع وجود دارد و عنصرهای جدول مندلیف در خط مقدم این رقابت هستند. دراینمیان باید افسوس خورد به حال کشوری که درگیر ناترازی برق و وارداتش از صادراتش بیشتر است و کسری پول را باید با خامفروشی جبران کند.