• ایمالز جستجوگر کالا
  • |

    نسل Z؛ بازتعریف زندگی در سایه تردیدها

    علیرضا رحیمی*‌ در‌باره نسل Z‌ بسیار گفته شده و بیشتر نیز داوری شده است؛ نسلی که هنوز به‌درستی شنیده نشده، اما بارها درباره‌اش قضاوت شده است. آنچه ما امروز در مواجهه با این نسل می‌بینیم، نه نوعی سهل‌انگاری نسلی، بلکه نوعی زیستن در دنیایی است که دیگر به وعده‌ها اعتماد ندارد و برای همین، ساختار زندگی را بازتعریف کرده است.

    نسل Z؛ بازتعریف زندگی در سایه تردیدها

    علیرضا رحیمی*‌ در‌باره نسل Z‌ بسیار گفته شده و بیشتر نیز داوری شده است؛ نسلی که هنوز به‌درستی شنیده نشده، اما بارها درباره‌اش قضاوت شده است. آنچه ما امروز در مواجهه با این نسل می‌بینیم، نه نوعی سهل‌انگاری نسلی، بلکه نوعی زیستن در دنیایی است که دیگر به وعده‌ها اعتماد ندارد و برای همین، ساختار زندگی را بازتعریف کرده است.

    نسل Z در دل بحران‌های جهانی و ناپایداری‌های اقتصادی و فرهنگی شکل گرفته است. با اینترنت و شبکه‌های اجتماعی رشد کرده، با پاندمی، تورم و ناامنی شغلی خو گرفته و به‌ جای رؤیای بزرگ، به دنبال واقعیتی تحمل‌پذیر است. آنها برخلاف نسل‌های پیشین، نمی‌خواهند «جهان را تغییر دهند» تا جایی برای زیستن پیدا کنند؛ آنها می‌خواهند جهانی کوچک‌ اما واقعی برای خود بسازند که در آن شنیده شوند، دیده شوند و حق انتخاب داشته باشند.

    در‌واقع آنچه شاهدش هستیم، صرفا یک رفتار نسلی محدود به مرزهای ایران نیست؛ بلکه بازتاب یک پارادایم شیفت جهانی است. جهان امروز از مدل‌های جمع‌گرایانه و کار تیمی به سمت نوعی فردگرایی عمل‌گرایانه حرکت کرده است. دغدغه افراد، بیش از آنکه ناظر بر «ما» باشد، حول محور «من» شکل می‌گیرد. این نسل، بیش از آنکه بخواهد بخشی از یک پروژه جمعی تغییر جهان باشد، به دنبال ساختن یک جهان کوچک شخصی است که در آن احساس آرامش، رفاه، رشد و معنا داشته باشد. آنها به‌ نوعی اومانیستی‌تر از نسل‌های پیشین‌اند؛ یعنی انسان را نه در نسبت با آرمان‌های جمعی، بلکه در نسبت با خودش، نیازهایش و کیفیت زندگی روزمره‌اش تعریف می‌کنند.

    این دگرگونی، الزاما نشانه بی‌تعهدی نیست، بلکه بیشتر نشانگر تغییر جایگاه ارزش‌ها در جهان متأخر است. در گفت‌وگوهای متعددی که با جوانان این نسل داشته‌ام، نه با بی‌تفاوتی، بلکه با نوعی احتیاط و دقت مواجه شده‌ام. این نسل، کمتر هیجان‌زده می‌شود و بیشتر می‌پرسد. به‌ جای شعارهای بزرگ، با سؤال‌های ساده، اما مهم روبه‌رویت می‌ایستد: «چرا باید فلان مسیر را بروم؟»، «آیا این شغل یا آن ازدواج به من احساس رضایت خواهد داد؟»، «آیا می‌توانم خودم باشم؟». این پرسش‌ها شاید ساده به نظر برسند، اما در دل خود نوعی بلوغ پنهان دارند؛ بلوغی که به تجربه زیسته وفادار است، نه به روایت‌های آشنا. بسیاری از کلیشه‌های اجتماعی‌ برای این نسل معنای خود را از دست داده‌اند.

    اگر کسی نخواهد در ۲۵‌سالگی ازدواج کند، اگر اولویت را به سلامت روان دهد‌ نه به ظاهر موفقیت‌آمیز زندگی، اگر به جای قهرمان‌سازی از چهره‌های سیاسی‌ از موسیقی برای بهتر‌شدن حالش بهره ببرد، اینها نشانه ضعف یا سرگشتگی نیست؛ اینها نشانه جابه‌جایی مفاهیم است؛ مفاهیمی که از «باید» به سمت «می‌خواهم» حرکت کرده‌اند. در‌عین‌حال، این نسل درباره مسائل اجتماعی بی‌اعتنا نیست. فقط فرم تعهدش تغییر کرده است.

    به جای عضویت در احزاب یا تشکل‌های ایدئولوژیک، در سکوت و بی‌ادعا زباله‌های جنگل را جمع می‌کند، برای کودکان کار لباس و لوازم مدرسه می‌فرستد‌ و در کمپین‌های محیط‌زیستی مشارکت می‌کند. آنها با فریاد نمی‌خواهند دنیا را عوض کنند؛ با رفتار می‌خواهند بخشی از آن را ترمیم کنند. و در‌ این‌ میان، نمی‌توان از نقش دختران در این نسل چشم‌پوشی کرد. افزایش سطح تحصیلات، دسترسی به فرصت‌های شغلی حتی محدود و استقلال نسبی در انتخاب سبک زندگی، باعث شده که دختران نسل Z دیگر صرفا پیرو مسیرهای از پیش‌ تعیین‌شده نباشند.

    این خود نه تهدید است، نه بحران، بلکه اگر به‌درستی درک شود فرصتی است برای بازتعریف برابری، مشارکت و حتی خانواده. مسئله اصلی ما، در حوزه سیاست‌گذاری جوانان، این است که هنوز می‌خواهیم با ابزارهای دیروز، مسئله امروز را حل کنیم. ما نیازمند فهمی تازه‌ایم؛ فهمی که در آن‌ «زندگی معمولی» این نسل، خواسته‌ای سطحی تلقی نشود، بلکه نوعی کنش هوشمندانه برای بقا، رشد و حفظ کرامت انسانی دانسته شود. اگر نشنویم، داوری خواهیم کرد؛ و اگر داوری کنیم، فاصله‌ها را عمیق‌تر خواهیم کرد. نسل Z از ما انتظار ندارد مثل آنها شویم، بلکه فقط می‌خواهد برای لحظه‌ای‌ خودمان را جای آنها بگذاریم. این موضوع نه‌تنها مسئولیت ماست، بلکه نخستین گام برای ساختن آینده‌ای است که فقط در سایه تفاهم ممکن می‌شود، نه تحمیل.

    *دبیر شورای ‌عالی نوجوانان و جوانان کشور و معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان