به بهانه روز جهانی موزه و میراث فرهنگی
پیشنهادهایی برای تدوین استراتژی احیای بناهای تاریخی
در جهانی که توسعه شهری اغلب در پی سرعت، پاکسازی و نوسازی بیوقفه حرکت میکند، یادآوری چرخههای تاریخی و ظرفیتهای نهفته گذشته بیش از هر زمان دیگری ضروری است. چنانکه هرمان هسه در کتاب شهر اشاره میکند، نگاه او به «شهر»، تلنگری هوشمندانه است به ذهنهای خوابآلود انسانهایی که در آغاز قرن بیستم، دلخوش به آیندهای باشکوه و دورههایی طلایی بودند. او آنها را از این خیالپردازیها برحذر میدارد و روایتی واقعگرایانه از چرخهای تکرارشونده پیشروی آنها قرار میدهد.


یاسر جعفری-دکترای مرمت و احیای بافت و بناهای تاریخی: در جهانی که توسعه شهری اغلب در پی سرعت، پاکسازی و نوسازی بیوقفه حرکت میکند، یادآوری چرخههای تاریخی و ظرفیتهای نهفته گذشته بیش از هر زمان دیگری ضروری است. چنانکه هرمان هسه در کتاب شهر اشاره میکند، نگاه او به «شهر»، تلنگری هوشمندانه است به ذهنهای خوابآلود انسانهایی که در آغاز قرن بیستم، دلخوش به آیندهای باشکوه و دورههایی طلایی بودند. او آنها را از این خیالپردازیها برحذر میدارد و روایتی واقعگرایانه از چرخهای تکرارشونده پیشروی آنها قرار میدهد.
امروز نیز تکرار همان سیر تاریخی در غفلت از داشتهها و رؤیاپردازیهای بیپشتوانه بهوضوح دیده میشود. گویی ما نیز در آستانه انتخابی تاریخی ایستادهایم: یا انقطاعی دوباره از گذشته، یا احیایی خلاق از آن. نزدیک به یک میلیون بنای تاریخی و فضای دارای ارزش معماری در سراسر ایران وجود دارد که بخش درخورتوجهی از این بناها، یا در معرض فرسایش و تخریباند یا در وضعیت بلاتکلیف و رهاشده به سر میبرد.
این میراث، صرفا یادگار گذشته نیست، بلکه ظرفیتی بالقوه برای توسعه پایدار، ارتقای کیفیت زیست شهری، رونق اقتصادی و تقویت دیپلماسی فرهنگی نیز به شمار میرود. با این حال در نبود یک راهبرد جامع و هماهنگ، فرایند احیای این فضاها، عمدتا به شکل پراکنده، مقطعی و فاقد انسجام ساختاری دنبال میشود. نبود یک برنامهریزی کلان و نظاممند، موجب شده بسیاری از فرصتهای احیا از بین بروند یا در قالب طرحهایی ناکارآمد، موضعی یا صرفا به امری نمایشی برای دستاندرکاران تبدیل شوند، بدون آنکه دستاورد پایداری به همراه داشته باشند؛ ازاینرو تدوین یک استراتژی ملی برای احیای فضاهای تاریخی، ضرورتی فوری و حیاتی است.
از این منظر برخی مؤلفههای کلیدی استراتژی ملی احیا پیشنهاد میشود؛ در گام نخست ثبت و اولویتبندی فضاها، پایه هر اقدام مؤثر شناخت دقیق میدان عمل است. بهرهگیری از فناوریهای نوین مانند سامانههای اطلاعات مکانی، مدلسازی اطلاعات ساختمان و هوش مصنوعی، این امکان را فراهم میآورد تا یک بانک اطلاعاتی جامع، دقیق و بهروز از بناهای واجد ارزش تهیه شود. دادههایی که میتوانند معیارهایی مانند موقعیت جغرافیایی، درجه آسیبپذیری، ویژگیهای کالبدی و ظرفیت بازآفرینی را به صورت نظاممند ثبت و اولویتبندی کنند. در گام بعدی توجه به الگوهای بهرهبرداری تطبیقی از این منظر که احیای صرف کالبد یا نگرش موزهای و ایستا، دیگر پاسخگوی نیازهای امروز شهرها نیست.
باززندهسازی زمانی معنا پیدا میکند که فضاهای تاریخی، با کارکردهای جدید و متناسب با نیازهای جامعه، به چرخه زندگی شهری بازگردند. ایران با توجه به تنوع فرهنگی، اقلیمی و معماریاش، ظرفیت آن را دارد که الگوهایی بومی برای بهرهبرداری تطبیقی تعریف کند؛ الگوهایی که نه صرفا تقلیدی، بلکه مبتنی بر نوآوری و پیوند با هویت محلی باشند. چنین بازتعریفهایی میتوانند زمینهساز شکلگیری سبکهای جدیدی از زندگی شهری با امضای ایرانی باشند؛ به نوعی ساختاری جدید و تأملبرانگیز در تعریف سبک زندگی امروز. سبکهایی که حتی در سطح منطقهای یا بینالمللی الهامبخش خواهند بود. این بازآفرینیها، در عین حفظ اصالت بنا، راه را برای پایداری اقتصادی، زیستپذیری شهری و بازاندیشی مفهوم «زندگی معاصر» هموار میکنند. در گام سوم چارچوب مشارکت اجتماعی و مالکیتی براساس تجربههای جهانی نشان میدهد که هیچ احیای پایداری، بدون مشارکت فعال ذینفعان محلی، به نتیجه نمیرسد.
فرایند احیا باید مبتنی بر همراهی و نقشآفرینی نهادهای محلی، مالکان، ساکنان، سازمانهای مردمنهاد و بخش خصوصی باشد. در غیراینصورت، پروژهها یا ناپایدار خواهند بود یا با مقاومت اجتماعی روبهرو میشوند. چنانکه هرمان هسه در شهر مینویسد: «شهرهایی که مردمانش به تماشاگرانی خاموش بدل شدهاند، روزی فرومیپاشند، نه به دست دشمنان بیرونی، بلکه زیر سنگینی بیتفاوتی خودشان». الگوهایی مانند مدیریت مشارکتی یا احیای اجتماعیشده، در شهرهایی مانند جده (محله البلد) یا منچستر (فضاهای صنعتی) و المحروق در بحرین در سالهای اخیر، نشان دادهاند که باززندهسازی، میتواند همزمان با ارتقای کیفیت زندگی، سرمایههای جدید جذب کند.
در گام مهم بعدی سازوکارهای مالی پایدار و مشوقهای سرمایهگذاری است که با توجه به محدودیت منابع دولتی و احیای فضاهای تاریخی نیازمند تنوعبخشی به منابع مالی است. مشارکت بخش خصوصی، پشتیبانی تمامقد دولت از صندوقهای تسهیلگر این حوزه با ارائه بستههای تشویقی، شامل معافیتهای مالیاتی، تسهیلات بانکی، کاهش ریسک حقوقی و حمایت قانونی، انتشار اوراق مشارکت، ایجاد ساختار در جذب سرمایهگذاران بینالمللی و بهرهبرداری تدریجی از فضاهای تاریخی در اختیار نهادهای مختلف، ازجمله راهکارهای مؤثر در این مسیر هستند. در گام آخر اصلاح و یکپارچهسازی نظام حقوقی و مدیریتی، چراکه یکی از موانع جدی احیای بناهای تاریخی در ایران، آشفتگی ساختاری در نظام مدیریت و مالکیت این فضاهاست. تداخل وظایف، تعارض منافع و نبود هماهنگی بین نهادهای مسئول، سبب شده تلاشها اغلب ناکام، پراکنده و ناپایدار باقی بمانند. استقرار یک چارچوب حقوقی شفاف، همراه با واگذاری اختیارات مشخص به سطوح استانی و شهری، و تدوین دستورالعملهای الزامآور برای مرمت، بهرهبرداری و نگهداری، شرط لازم برای تحقق یک سیاست احیای نظاممند است. بدون اصلاح این ساختار، حفاظت و احیای میراث معماری کشور، عملا در سطح شعار باقی خواهد ماند.
حال آنکه تعریف دقیق و منسجمی از مفاهیم «احیا» و «بازسازی» در نظام اجرائی و حرفهای کشور وجود ندارد، اما هر بنای تاریخی، با توجه به ویژگیهای کالبدی، زمینهای و فرهنگی خاص خود، ظرفیت آن را دارد که به سبک یا الگوی نوینی در زیست شهری امروز بدل شود. چنین رویکردی نهتنها امکان بهرهبرداری هوشمندانه از سرمایههای راکد و مغفولمانده را فراهم میآورد، بلکه زمینهای برای استخراج ارزشهای پنهان در لایههای تاریخی و فضایی شهرهاست؛ ارزشهایی که میتوانند در ساخت آینده، نقشی محوری ایفا کنند، با تأملی به ابتدای مطلب و یادآوری این تعریف از زبان هرمان هسه که شهر نهتنها نماد پیشرفت پیوسته و بیپایان، بلکه محل تکرارِ تجربههای انسانی، ازجمله امید، فاجعه، فراموشی و دوبارهساختن است؛ یعنی همانطور که نسلهایی در گذشته شهر را ساختند، از آن بهرهبرداری کردند، از یاد بردند و ویران کردند، نسلهای بعدی نیز بدون عبرتگرفتن از گذشته، همین مسیر را دوباره طی میکنند.