میراث مبارزه و مبارزه برای میراث
برای مجله «زنان امروز» میخواستم گزارشی تهیه کنم درباره مکان/فضاهای مرتبط با عاملیت و هویت زنان در شهر تهران در دوره معاصر (از انقلاب مشروطه تاکنون) و برای آن از 23 زن فعال در حوزههای مختلف شهرسازی، معماری، جامعهشناسی، سینما، هنرهای تجسمی، ادبیات داستانی، روزنامهنگاری، شهر دوستدار کودک، عضو سابق شورای شهر، مدیریت مؤسسه فرهنگی و هنری، جنبش زنان، تاریخ و دفاتر توسعه محلی نظرخواهی شد.

محمدکریم آسایش-کنشگر و پژوهشگر شهری: برای مجله «زنان امروز» میخواستم گزارشی تهیه کنم درباره مکان/فضاهای مرتبط با عاملیت و هویت زنان در شهر تهران در دوره معاصر (از انقلاب مشروطه تاکنون) و برای آن از 23 زن فعال در حوزههای مختلف شهرسازی، معماری، جامعهشناسی، سینما، هنرهای تجسمی، ادبیات داستانی، روزنامهنگاری، شهر دوستدار کودک، عضو سابق شورای شهر، مدیریت مؤسسه فرهنگی و هنری، جنبش زنان، تاریخ و دفاتر توسعه محلی نظرخواهی شد.
در تهیه این گزارش و سپس بازخوردهای آن پس از انتشار (بهویژه پس از انتشار نقشه مکمل آن) با نکاتی مواجه شدم که مناسب دیدم برای گشایش بحثم درباره میراث از آنها یاد کنم. نخست آنکه به بسیاری از افراد که میگفتیم برایشان این پرسش غریب بود یا میگفتند اصلا یعنی چه یا جایی به ذهنمان نمیرسد یا مگر تهران جایی برای زنان هم داشته یا دارد (تعداد نفراتی که برای نظرخواهی به آنها رجوع شد، بیشتر از 23 نفر بود، اما در نهایت 23 نفر به نحوی پاسخ دادند و فراتر از اینکه چیزی به ذهنمان نمیرسد) یا تصورشان محدود میشد به فضاهای تکجنسیتیشده نظیر پارک بانوان که این خیلی عمده بود و سمتوسوی گزارش را به این سمت برد و معطوف میشد به وجه سیاسی هویت و عاملیت زنان یا پاسخهای نامتعین به لحاظ مکانی و نقشآفرینی زنان داده میشد که این نشان میداد چقدر تصور از عاملیت و هویت زنان در شهر تهران در رابطه با فضا/مکانها ناشناخته و چقدر مفهوم «مکان رویدادها» مهجور است و دور از اذهان شده که چطور مدارس دخترانه، نشریات زنان، ناشران زنان، کتابفروشیهای زنان، کسبوکارهای زنان و بسیاری از اشکال متنوع عاملیت زنان در حوزههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، علمی، سیاسی، زندگی روزمره در شکلدادن به آنچه زنان امروز در تهران و ایران هستند، نقش داشتهاند.
این موضوع طبعا در حوزه زنان شدیدتر است و از روایت «تاریخ مذکر» نشئت میگیرد، اما به طور عمومی در روایت تاریخ و میراث مشترک است و به محدودیت تصور از میراث در قامت امری بسیار دیرین و بنامحور برمیگردد که مفهوم انسانی میراث را نادیده میگیرد. همین نکته را گفتوگو با یک شهرساز و معمار علاقهمند به تهران در نظرخواهی تأیید کرد، وقتی درباره خانههای متعلق به چهرههای زنان گفت چه فایدهای دارد ذکر آنها وقتی امکان بازدید از آنها وجود نداشته باشد یا اینکه دیگر وجود نداشته باشند. پس از انتشار نقشه مکمل گزارش که تعداد مکانهای بیشتری (حدود 40 مکان) از گزارش (10 مکان) را معرفی کرده بود، با آنکه کار خیلی ناقص و اولیه بود؛ چه به لحاظ محتوایی و چه فرم نقشه، اما استقبال خیلی زیادی شد که نشان میداد چقدر جای چنین کارهایی خالی است؛
یعنی یادآوری «میراث مبارزه»، یادآوری میراثی که بخش مهمی از آن زنده است و تاریخ را میسازد. از گشایش این بحث قصدم آن بود که دریچهای بگشایم که درک وسیعتر از مفهوم میراث را مطرح کنم. میراث هر موضع و موضوع و پیوندهای بین آن است که احساس تعلق، معنای فرهنگی، اهمیت تاریخی و ارزشمندی را به همراه دارد. از یک باغ که ارزش اکولوژیک دارد تا یک بازی که نسل به نسل سرگرمی کودکان یا بزرگسالان است، میراث است. از خانهای که ارزش معماری دارد تا خانهای که محل زندگی یک شاعر میراث محسوب میشود و فضاهایی که در آن رخدادی به وقوع پیوسته یا مکانهایی که پاتوق بودهاند، همگی را باید میراث دانست. میراث مال گذشتههای دور نیست، یک اتفاق در همین روزگار میتواند جایی را به میراث بدل کند. میراث، خاطره است، رخداد است، موضع و پاتوق است، موقعیت است، لحظه است.
بخش مهمی از این میراث به نحوی میراث مبارزه است. میراث مبارزه زنان، میراث مبارزه کارگران، میراث مبارزات شهری و... و نهفقط در شکل کلاسیک یا سیاسی آن بلکه در زندگی روزمره. برای مثال ژاک رانسیر در کتاب «شبهای پرولتر» روایت تاریخی کارگرانی در فرانسه را میگوید که در دهه 1830 شبها در بار جمع میشدند تا برای یکدیگر شعرهایی را که نوشتهاند، بخوانند. همین موضوع درخصوص تاریخ زنان هم که موضوع بحث آغازین بود صدق میکند که چطور زندگی روزمره به عاملیت آنها شکل داده است. مفهوم عاملانه و هویتبخش زندگی روزمره را آصف بیات بهویژه در آثاری مانند «زندگی بهمثابه سیاست» و «انقلاب را زیستن» شرح میدهد.
بر مفهوم «میراث مبارزه» تأکید کردم؛ زیرا تصور میشود میراث امری متعلق به گذشته، سنت و عهد سپری شده، اما میراث امری جاری است که تداوم تاریخ انسانی را به اکنون و امر معاصر میآورد. کورنلیوس کاستوریادیس، فیلسوف، اقتصاددان و روانکاو یونانی-فرانسوی سوسیالیست لیبرتارین، در «میراث و انقلاب» بر اهمیت میراث در دیدگاه انقلابی و رهایی بخش تأکید میکند، والتر بنیامین فیلسوف شهیر نسل اول مکتب فرانکفورت نیز از کشف عناصر تحول در ویرانهها، متروکهها، زبالهها، فرهنگ عامیانه و احضار ارواح سنت تاریخی میگوید. آنچه میتوان از آن به «باستانشناسی معاصر» یاد کرد که در ایران بهویژه لیلا پاپلییزدی در معرفی این گرایش سهم درخوری داشته است. این رویکرد به میراث آن را از دایره تنگ امر باستانی، کالبدی و صرفا حفاظتمحور به امری زنده و انسانی و موضوعی سیاسی برای تحولخواهی بدل میکند و موزههای انسانی را در کانون توجه خود میدهد و روایت و بازنمایی را به سلاحی نیرومند علیه فراموشی و برای بازیابی تاریخ مبارزه-زندگی و عناصر حیات بخش آن برای جامعه امروز تبدیل میکند که مبارزه برای میراث را جزئی از مبارزه برای تغییر میکند.