به مناسبت تجدیدچاپ «صداهای مراکش» الیاس کانتی با ترجمه محمود حدادی
تمثیلی از شوق زندگی
از الیاس کانتی، نویسنده شاخص قرن بیستم آلمانیزبان، چندین اثر مهم با ترجمههایی قابل اتکا به فارسی ترجمه شده که «صداهای مراکش» یکی از آنهاست. محمود حدادی چند سال پیش این اثر را به فارسی برگردانده بود و بهتازگی چاپ تازهای از این کتاب توسط نشر نو منتشر شده است. کانتی را میتوان از مهمترین نویسندگان آلمانیزبان چند دهه ابتدایی سده بیستم دانست که هم برنده جایزه نوبل شده است و هم برنده جایزه بوشنر که بالاترین جایزه ادبی در ادبیات آلمانیزبان است و آلمانیها از نوبل هم معتبرترش میدانند. کانتی در سال 1905 در بلغارستان متولد شد و در 1966 در سوئیس درگذشت.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
شرق: از الیاس کانتی، نویسنده شاخص قرن بیستم آلمانیزبان، چندین اثر مهم با ترجمههایی قابل اتکا به فارسی ترجمه شده که «صداهای مراکش» یکی از آنهاست. محمود حدادی چند سال پیش این اثر را به فارسی برگردانده بود و بهتازگی چاپ تازهای از این کتاب توسط نشر نو منتشر شده است. کانتی را میتوان از مهمترین نویسندگان آلمانیزبان چند دهه ابتدایی سده بیستم دانست که هم برنده جایزه نوبل شده است و هم برنده جایزه بوشنر که بالاترین جایزه ادبی در ادبیات آلمانیزبان است و آلمانیها از نوبل هم معتبرترش میدانند. کانتی در سال 1905 در بلغارستان متولد شد و در 1966 در سوئیس درگذشت.
او را پرورشیافته مکتب ادبی اتریش میدانند. رمانهای کانتی عمدتا به مسائل اجتماعی اروپا بهخصوص اتریش و آلمان در سالهای جنگ جهانی اول و همچنین ظهور جنبشهای ملی افراطی و فاشیسم مربوط است. او همچنین کتابی دارد با عنوان «توده و قدرت» که اگرچه کار نوشتنش در سال 1950 به اتمام رسیده بود، اما کانتی تقریبا یک دهه بعد آن را به چاپ رساند. این کتاب آنطور که از عنوانش هم برمیآید، موضوعی جامعهشناسانه دارد، اما درونمایه آن در بسیاری دیگر از آثار کانتی نیز دیده میشود.
کانتی در این کتاب به واکاوی پدیده قدرت پرداخته است؛ به اینکه تودههای مردم چه تأثیر و نقشی در پدیدآمدن قدرت دارند. کانتی معتقد است که تودههای مردم هم قابل کنترلاند و هم غیرقابل کنترل، هم مظلوماند و هم ظالم. او میگوید ناآگاهی مردم قدرت را پدید میآورد و اطاعت کورکورانه آنها موجب تداوم آن میشود. آلمانی، زبان ادبی کانتی است، بااینحال او را میتوان نویسندهای جهانوطن دانست. کانتی در اصل اسپانیایی است، اما کودکیاش را در بلغارستان سپری کرده و جوانیاش را در آلمان و اتریش. سالهای سلطه فاشیسم را هم در انگلستان و سوئیس به سر برده است.
کانتی در سال 1956 برای چند هفته به شهر مراکش در کشور مراکش سفر میکند و «صداهای مراکش» درواقع حاصل این سفر او به شهری شرقی و اسلامی است. کانتی در این سفرنامه نگاهی توریستی ندارد بلکه در جستوجوی انسانها و شناخت سرگذشت و حکایت آنهاست. «صداهای مراکش» برخلاف اغلب آثار کانتی، کتابی کمحجم است که شامل خاطرات سفر کانتی به مراکش و به عبارتی سفرنامه او به مراکش است. در بخشهای مختلف این سفرنامه، تخیل ادبی به وضوح دیده میشود و این ویژگی، کتاب را به اثری فراتر از گزارش یک سفر بدل کرده است و میتوان آن را مجموعهای داستانی هم در نظر گرفت. از سوی دیگر، این کتاب را شاعرانهترین اثر کانتی نیز دانستهاند.
«صداهای مراکش» سفرنامهای است در چهارده روایت و کانتی در طول سفرش بیش از هر چیز در جستوجوی انسانها است. متن در کشف و شهود درباره سرنوشت آنها و آرزوهای محال یا ممکنشان در بطن مناسبات فروتنانه و فقیرانه شهر جهانسومی سرشار از فرزانگی، از هر مشاهده تصویری عینی ارائه میدهد که همزمان تمثیلی است از شوق به زندگی، حتی جایی که ادباری همهگیر انسانها را مسخ و مثله میکند. نگاه پرمهری که کانتی در این دفتر به بینوایان و ازپاافتادگان، چه انسان و چه حیوان دارد، و ستایش او از آن روی قهرمانانه هستی اینان، در ادبیات امروز آلمانی بیمانند است.
همانطور که اشاره شد از کانتی آثار دیگری هم به فارسی ترجمه شده که «زبان نجاتیافته» با ترجمه حسن نقرهچی یکی از آنهاست. این کتاب درواقع نخستین کتاب از سه کتابی است که کانتی در شرح زندگی خود نوشته است. بااینحال و آنطور که در پیشگفتار کتاب هم اشاره شده، کانتی در این کتاب فقط به شرح حوادث پیشآمده در طول زندگی خودش نپرداخته، بلکه در آنها «اوضاع اجتماعی و تفکرات خود را نیز از محیط این حوادث در زمان خود» به تصویر کشیده است.
کانتی در سالهای دهه هفتاد بیشتر به شرح زندگی خود میپرداخت. «زبان نجاتیافته» اولین کتابی است که در این دوره، 1977، از او منتشر شد. کانتی در این کتاب به شرح زندگیاش تا سال 1921 پرداخته است. دومین کتاب، «مشعل در گوش» نام دارد که در سال 1980 منتشر شد و در آن کانتی شرح زندگیاش را در سالهای 1921 تا 1931 نوشته است. «بازی چشم» نیز سومین کتاب است که در سال 1985 به چاپ رسید و به سالهای 1931 تا 1937 مربوط است.
در ترجمه فارسی «زبان نجاتیافته»، بهجز پیشگفتاری که در آن شرحی مختصر درباره کانتی و آثارش آمده، متن سخنرانی او هنگام دریافت جایزه نوبل ادبی در 1981 هم ترجمه شده است. فصل اول این کتاب به نخستین خاطرات کانتی مربوط است: «نخستین خاطراتم رنگ سرخ میپذیرد. دختربچهای مرا در آغوش گرفته از یک در بیرون میآورد. زمین روبهرویم سرخ است و سمت چپ پلکانی فرود میآید که آن هم سرخ است.
در همان سطح، روبهرویمان دری گشوده میشود و مردی خندان از آن بیرون میآید. مهربان به سویم میآید. بسیار نزدیک میشود. میایستد و به من میگوید: زبانت را نشان بده! زبانم را بیرون میآورم. او دست در جیبش میکند. یک چاقوی جیبی از آن درمیآورد. آن را میگشاید و به زبانم بسیار نزدیک میکند. میگوید: حالا زبانش را میبریم. میترسم زبانم را عقب بکشم. نزدیک و نزدیکتر میشود. الان است که لبه تیز چاقویش با زبانم تماس پیدا کند. در لحظه آخر چاقویش را پس میکشد. میگوید: امروز هنوز نه، فردا. چاقویش را بار دیگر میبندد و آن را در جیبش مینهد. هر روز از آن در، به سرسرای سرخ وارد میشویم. در گشوده میگردد و مرد خندان ظاهر. میدانم چه میخواهد بگوید. منتظر فرمانش هستم: زبانت را درآر. میدانم میخواهد آن را ببرد و هر نوبت بیشتر از قبل میترسم. روزم با این قضیه آغاز میشود و این موضوع بارها تکرار میگردد». کانتی در شرح زندگیاش، علاوه بر اینکه تصویری از زمانهاش به دست داده، روایتی داستانی هم به کار گرفته است و این ویژگی سبب شده تا کتاب او فراتر از یک زندگینامه معمول باشد.
کتاب در بسیاری از بخشهایش کاملا داستانی نوشته شده است و برای مثال در بخشی که «موشدرمانی» نام دارد میخوانیم: «مادرم از موش میترسید و در برابر آرامش خود را از دست میداد. بهمحض اینکه خزیدن موجودی را احساس میکرد، با صدای بلند فریاد میکشید. هر کاری در دست داشت رها میکرد -گاهی میتوانست پیش آید چیزی را که در دست داشت، از دستش بیفتد- و جیغکشان پا به فرار میگذاشت. در این کار برای آنکه تماسی با موش پیدا نکند به شکلی عجیب زیگزاگ میدوید».
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.