|

به بهانه روزهای بزرگداشت فردوسی و خیام

زیست‌جهان ایرانی، در پرتو میراث‌ ملی همچنان طالع است

به دلیل ملاحظه برخی مراسمات چند روز اخیر و جلوگیری از محو نوشته یا کاهش تأثیرش در هیاهوی این اخبار، یادداشت کوتاهی را که می‌خوانید، با کمی تأخیر در بزرگداشت فردوسی فرزانه و در آستانه بزرگداشت حکیم عمرخیام نوشتم. درباره جایگاه تاریخی، هویتی و ادبی ادیبان بزرگی مانند فردوسی و خیام، دانش نگارنده به اندازه استادان امر نیست؛ از این‌رو در این یادداشت به اهمیت هستی‌شناسانه میراثی مانند «شاهنامه» و آثار خیام و دیگر بزرگان خرد و اندیشه ایرانی اشاراتی مختصر خواهم داشت.

زیست‌جهان ایرانی، در پرتو میراث‌ ملی همچنان طالع است

به دلیل ملاحظه برخی مراسمات چند روز اخیر و جلوگیری از محو نوشته یا کاهش تأثیرش در هیاهوی این اخبار، یادداشت کوتاهی را که می‌خوانید، با کمی تأخیر در بزرگداشت فردوسی فرزانه و در آستانه بزرگداشت حکیم عمرخیام نوشتم. درباره جایگاه تاریخی، هویتی و ادبی ادیبان بزرگی مانند فردوسی و خیام، دانش نگارنده به اندازه استادان امر نیست؛ از این‌رو در این یادداشت به اهمیت هستی‌شناسانه میراثی مانند «شاهنامه» و آثار خیام و دیگر بزرگان خرد و اندیشه ایرانی اشاراتی مختصر خواهم داشت.

در پی خوانش‌های ناقص و گاه وارونه از مسئله‌ها و بنیان‌های کلان ملی‌ که عمدتا زیر تأثیر هجوم دیدگاه‌ها و نظریه‌های ادبی و جامعه‌شناختی عصر کنونی و فهم نادرست آنها یا درک‌نکردن ناهمگونی آن‌ نظریه‌ها با موضوعات ادبی و اجتماعی ایران بوده است، امروز با چالش‌هایی روبه‌رو هستیم؛ به‌ویژه آرای عده‌ای ناآگاه و «تز انباشته» و نیز ایران‌ستیز یا کم‌دانش درباره حکیم فردوسی و جایگاه والای زبان ارجمند ملی (فارسی) در نزد ایرانیان، عاملی‌ است که بیش از گذشته باید به ‌کمک بازنمایی و روایت درست مفاهیم سرچشمه‌های کهن ادبی و فکری خویش، از میراث فرهنگی و ملی خود پاسبانی کنیم و ضمن درک مفاهیم ژرف هویتی، جامعه‌شناختی و تاریخی آن سرچشمه‌ها -با بهره‌گیری از دانش‌های تطبیقی- نشان دهیم که آن آثار سترگ، در پشت دیوار زمان، محبوس نمانده‌اند.

و برخلاف تلاش سطحی‌اندیشان یا مغرضان و قوم‌گرایان بر القای همین دیدگاه و نظر، متونی تنها مربوط به گذشته نیستند، بلکه به همه روزگاران و دوران متعلق‌اند و ابزار روایت و بازگویی در هر عصری را در درون خود دارند. خوشبختانه امروز شاهد رویش جوانه‌هایی از خودآگاهی ملی‌ در بخشی از نسل جوان هم هستیم؛ همان‌ها که تز انباشتگان و مغرضان برون‌مرز و درون‌مرز، در تلاش بر یکسره بیگانه‌نمایی نسل‌ اینان با نسل‌های پیشین‌شان هستند! اما این جوانه‌ها برای رشد و بالندگی نیاز به دستگیری و مراقبت دارند که مهم‌ترین مراقبت‌ از رهگذر گفت‌وگو و روشنگری ادبی-تاریخی امکان‌پذیر خواهد بود. اگر در برهه کنونی، برگزاری مراسم پاسداشت فردوسی و سعدی و خیام و دیگر بزرگان اندیشه و ادب ایران‌زمین را در سراسر ایران -از آذربایجان تا خراسان و دیگر نقاط- نظاره‌گر هستیم و از این منظر به خود و برخی جوانان می‌بالیم، باید به عموم و نیز آنانی که می‌خواهند پای در راه ادب‌پژوهی، جامعه‌شناسی و... بگذارند، تبیین کنیم که «مؤلفه‌های کلان» فرهنگی همواره ریشه در گذشته دارند و در پرتو گردش زمان و بازآفرینی، به میدان دیده و گوش افراد ملت می‌رسند.

از این‌رو «شاهنامه فردوسی» یا «رباعیات خیام» یا «نوروزنامه»‌ (برخی این را منسوب به خیام می‌دانند) که آکنده از آیین‌های تاریخی، نگرش‌های حکمت‌مدار و اسطوره‌های بی‌بدیل‌اند، باید دستمایه نوشتن متون، سرودن شعر و چراغی فراروی رفتارهای اجتماعی و شناخت بنیان‌های اخلاق ایرانی باشند؛ زیرا با گسترش افراطی مفاهیم اجتماعی در شعر و متن هم‌روزگار (معاصر)، شاهد کم‌توجهی به «بُن‌مایه‌های» فرهنگی و فکری در این آثار هستیم، که امری بیشتر وارداتی و برآمده از تحولات حدودا یک‌ سده اخیر است (شایسته توضیح است که نگارنده هرگز مخالف گسترش مفاهیم ژرف اجتماعی در شعر و اندیشه امروز نیست، بلکه دوستدار و پشتیبان آن است، اما نگران گسترش افراطی این روند است، که آن را کاملا هماهنگ با رویه‌ای افراطی و وارداتی می‌داند که سبب بریدن از بُن‌مایه‌های ادبی و اجتماعی می‌شود).

شاید در عصر کنونی که با پدیده‌های ضد تاریخی مانند گسترش افراطی تکنولوژی یا بهره‌گیری از هوش مصنوعی -بی‌‌آنکه منکر سودمندی این پدیده‌ها در برخی حوزه‌ها باشیم- سخن از «اخلاق» یا حفاظت از ساختار و چارچوب «فرهنگ» در نظر عده‌ای بی‌‌معنا یا خنده‌دار باشد! اما باید بدانیم که هرگونه غفلت و پشت‌کردن به فرهنگ ملی، تنها دستاوردش برای باورمندان به «چارچوب‌زدایی» از فرهنگ و آیین! محو تدریجی از پهنه روزگار خواهد بود. پس بهره‌گیری از ظرفیت‌های بزرگ و کم‌نظیر اثری مانند شاهنامه، برای استحکام همبستگی ملی ایرانیان کاری نیکو و لازم است؛ اثری که راوی «کلان‌روایت‌‌های» ملی از جای‌جای جغرافیای ایران است و محدود به جغرافیای خراسان نیست تا احتمالا با برداشت نادرست از عنوان «حکیم توس» یا «فرزانه توس» او را در قید مرزهای یک سرزمین محدودتر قرار دهیم؛ همچنان که «نعمت ییلدیریم»، استاد زبان فارسی در ترکیه، همین امسال در مراسم بزرگداشت فردوسی در شهر تبریز، استقبال از ترجمه شاهنامه را در کشور ترکیه درخور توجه می‌داند و این نشان از پیوند ژرف میراث اندیشه بزرگان میهن با مردمان سرزمین «ایران فرهنگی» دارد.

امید است که ایرانیان وفادار به گنج‌های فکری و فلسفی نیاکان خود، با بهره‌گیری از چراغ استادانی مانند ژاله آموزگار، اصغر دادبه، میرجلال‌الدین کزازی، سجاد آیدنلو و نصرالله پورجوادی و دیگر استادان زنده و نیز آنان که رخ در نقاب خاک کشیده‌اند، بتوانند ارتباط میراث‌ ملی را با روزگار مدرن کنونی‌ درک کنند و با استواری از این میراث و نیز زبان فارسی -که محمل اندیشه و آرمان‌های مشترک ایرانیان و عنصری توانمند برای همبستگی ملی است- در برابر جریان‌های مصادره‌گر قدرت و نیز ایران‌ستیز‌ پاسداری کنند. در ‌این ‌میان جوانان میهن باید با هوشیاری و آگاهی، در دام‌ نظریه‌ها و شعارهایی مانند «کهنگی میراث ملی»، «امروز عصر دهکده جهانی و هوش مصنوعی‌ است‌»، «چارچوب‌های فرهنگ و آموزش، ابزار دیکتاتوری و به‌بند‌کشیدن اندیشه‌اند‌»‌ یا کاربرد خطای واژه وارداتی «ناسیونالیسم» به‌ جای ایده «ایران‌گرایی و پرداختن به امر ملی» یا «ناکارآمدی زبان فارسی و انکار پیشینه‌اش در سراسر ایران» و مانند اینها نیفتند و به فکر بریدن از ریشه و تنه نباشند. هرکدام از این نظریه‌ها و شعارها را می‌توان در جای خود بررسی و نقد کرد. در پایان و در سالروز بزرگداشت خیام، خوب است بریده‌ای کوتاه از «نوروزنامه» را همین‌جا بخوانیم:

آمدن موبد موبدان و نوروزی‌آوردن:

«آیین ملوک عَجم از گاه کیخسرو تا به‌ روزگار یزدجرد شهریار که آخر ملوک عجم بود، چنان بوده است که روز نوروز، نخست کس از مردمان بیگانه، موبد موبدان پیش مَلک آمدی با جام زرین پُرمی، و انگشتری و درمی و دیناری خسروانی و یک‌ دسته خوید سبزرَسته و شمشیری و تیر‌کمان و دوات و قلم و اسبی و بازی، و غلامی خوب‌روی و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی به عبارت ایشان. چون موبد موبدان از آفرین بپرداختی، پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمت‌ها پیش آوردندی» (خوید [بر وزن شید] سبزرسته؛ به‌ معنای غله‌ای که هنوز سبز است).