|

اتوبیوگرافی زنان در ایران معاصر

صداهای مستور

چرا ایرانیان خاصه زنان ایرانی، میل و رغبت چندانی به گفتن و نوشتن از خود ندارند؟ افسانه نجم‌آبادی در کتاب «اتوبیوگرافی زنان در ایران معاصر»، چهار جستار در ژانر اتوبیوگرافی یا خودنگاشت گرد آورده است تا جایگاه زنان ایرانی را در این قلمرو نشان ‌دهد. این جستارها با واکاوی در اندک‌ اتوبیوگرافی‌های به‌جامانده از نویسندگان زن پیشگام، قصد دارد گفته‌ها و نیز ناگفته‌های آنان را بازشناسد. در این کتاب همچنین واکنش جامعه نسبت به اتوبیوگرافی‌های زنان بررسی شده است؛

صداهای مستور
شیما بهره‌مند دبیر گروه فرهنگ‌

شیما بهره‌مند: چرا ایرانیان خاصه زنان ایرانی، میل و رغبت چندانی به گفتن و نوشتن از خود ندارند؟ افسانه نجم‌آبادی در کتاب «اتوبیوگرافی زنان در ایران معاصر»، چهار جستار در ژانر اتوبیوگرافی یا خودنگاشت گرد آورده است تا جایگاه زنان ایرانی را در این قلمرو نشان ‌دهد. این جستارها با واکاوی در اندک‌ اتوبیوگرافی‌های به‌جامانده از نویسندگان زن پیشگام، قصد دارد گفته‌ها و نیز ناگفته‌های آنان را بازشناسد. در این کتاب همچنین واکنش جامعه نسبت به اتوبیوگرافی‌های زنان بررسی شده است؛

 

واکنش‌هایی که سبب شده زنان بیش از مردان زندگی شخصی خود را پسِ پرده نگه دارند و از نوشتن در‌این‌باره دوری کنند. به هر تقدیر، نجم‌آبادی در متن‌های ادبیِ این زنان در پیِ ردپایی از زندگی آنها است. فرزانه میلانی، استاد مطالعات خاورمیانه و عضو دپارتمان زبان‌ها و فرهنگ‌های جنوب آسیا در دانشگاه ویرجینیا، در مقدمه خود بر کتابی با عنوانِ «صداهای مستور» از محدودیت‌های ذاتی روایتِ اتوبیوگرافیک سخن می‌گوید؛ از بازنمودن خود در نوشتار دست‌نیافتنی که شاید حتی امری خیالی باشد. از دیدِ میلانی، «ما می‌توانیم به هر چیزی و هر کسی در میدان دید خود بنگریم، اما هرگز نمی‌توانیم خود را به‌طور کامل ببینیم. ما در بندِ انگاره‌ها، پندارها و واژگانیم.

 

برپا ایستاده‌ایم همچون ناظر و منظور، راوی و مروی (روایت‌شونده)، خالق و مخلوق». میلانی اتوبیوگرافی‌نویس را همچون دن‌کیشوت می‌داند که وظیفه دارد چیزهایی را که آشتی‌ناپذیرند با هم سازش دهد. اتوبیوگرافی از این منظر، «تلاشی است برای بازنمایی خود از رهگذر نوشتن»، که بیش از هر فرمِ ادبی دیگری مدعیِ مطابقت بین نوشته و نویسنده است. میلانی می‌نویسد ایرانیان با اینکه در صد‌و‌پنجاه سال اخیر شیفتۀ سنت‌های ادبی غرب بوده‌اند، اساساً به اتوبیوگرافی‌نویسی پشت کرده‌اند. «شاید گمان شود که مذمت اهتمام به خویشتن علت این روی‌گردانی است. زیرا اتوبیوگرافی بازتابی ویژه از خود است؛ جایی است که خویشتن خود مسئله مورد اهتمام است؛

 

فرصتی است برای اندیشیدن به خود. ولی این‌چنین نیست چراکه ادبیات فارسی لبریز است از نمونه‌های اهتمام به خود». میلانی با رد این گزاره که مذم اهتمام به خویشتن، موجب طرد بیوگرافی‌نویسی شده است، از سنت تصوف و عرفان مثال می‌آورد که این سلوکْ ازقضا اَشکال سخت‌گیرانه‌ای از تأمل در خویشتن را می‌طلبد. در عین حال، ایدۀ نکوهش تعریف و تمجید از خود را نیز پس می‌زند، چه‌آنکه ادبیات فارسی سخاوتمندانه به این سبک گفتمان میدان می‌دهد؛ رجزخوانی از مؤلفه‌های پرتکرار در ادب فارسی است، و نمونه‌اش رجزخوانی خودستاییِ آیینی قهرمانان در حماسه‌ها است. سنت «تخلص» نیز نمونۀ دیگری از این تفاخر و به‌اصطلاح، باد در آستین خود کردن است.

 

با این‌همه، ایرانیان گویا روا ندارند که «صریح و بی‌پرده، بی‌قیدوشرط و دور از هر آداب و ترتیبی»، از خود سخن بگویند، از این‌روست که این نحو از سخن‌پردازی را از رواج انداخته‌اند. از نظر میلانی، عوامل بسیاری ممکن است در کم‌رنگ‌بودن این گونۀ ادبی نقش داشته باشد، ازجمله اینکه این فقدان بسط منطقی فرهنگی باشد که جدایی تخطی‌ناپذیر بین امر درونی و بیرونی، امر خصوصی و عمومی را ایجاد و ایجاب می‌کند و حتی آن را ارزش می‌داند. و شاید بیانگر حالتی از بودن و نوعی از سلوک باشد که با درجات و انواع مختلفِ سانسورِ بیرونی و درونی شکل گرفته است. به هر تقدیر، از دید میلانی، حضور کم‌رنگ اتوبیوگرافی در ادبیات فارسی را می‌توان از «مظاهر نیروهای زورمندی دانست که به فردیت‌زدایی، انقیاد و مهار‌کردن کمر بسته‌اند».

 

اتوبیوگرافی‌ زنان در ایران معاصر

افسانه نجم‌آبادی، ترجمه سمیه طباطبایی، نشر بیدگل