|

بازآفرینی هویت و قدرت

چگونه روایت‌های غالب ذهنیت جامعه را می‌سازند

در جهان امروز، رسانه‌ها نه‌تنها ابزار انتقال اطلاعات، بلکه محلی برای تولید معنا و سازندگان هویت اجتماعی محسوب می‌شوند. در این زمینه، رسانه‌ها دیگر صرفا واسطه نیستند؛ بلکه به‌عنوان بازیگران اصلی عرصه قدرت و سیاست، نقشی تعیین‌کننده در انحصاری‌سازی تفکر و هژمونی بر گروه‌های خاص ایفا می‌کنند.

چگونه روایت‌های غالب ذهنیت جامعه را می‌سازند

احمد افروز، کارشناس رسانه و ارتباطات: در جهان امروز، رسانه‌ها نه‌تنها ابزار انتقال اطلاعات، بلکه محلی برای تولید معنا و سازندگان هویت اجتماعی محسوب می‌شوند. در این زمینه، رسانه‌ها دیگر صرفا واسطه نیستند؛ بلکه به‌عنوان بازیگران اصلی عرصه قدرت و سیاست، نقشی تعیین‌کننده در انحصاری‌سازی تفکر و هژمونی بر گروه‌های خاص ایفا می‌کنند. هژمونی رسانه‌ای، مفهومی است که در زمینه نظریات آنتونیو گرامشی به‌خوبی تحلیل شده است. او بر این باور بود که در جوامع مختلف گروه‌های حاکم، از طریق ساختارهای فرهنگی و رسانه‌ای، تفکر و ارزش‌های خود را به گونه‌ای بازتولید می‌کنند که به مرور زمان به «هنجار» تبدیل شوند.

در این فرایند، رسانه‌ها به ابزاری تبدیل می‌شوند که قدرت را از شکل عریان آن به شکلی نرم و پنهان منتقل کرده و ارزش‌های طبقه حاکم را به دیگران دیکته می‌کنند. این هژمونی رسانه‌ای به دو شیوه عمده رخ می‌دهد: نخست، حذف یا بی‌صداکردن صداهای مخالف از طریق ساختارهای کنترلی، سانسور و انحصاری‌سازی منابع اطلاعاتی. دوم، بازنمایی گزینشی رویدادها و روایت‌ها به گونه‌ای که تصویری مطلوب از گفتمان مسلط ایجاد شود. در نتیجه، رسانه نه‌تنها بازتاب‌دهنده واقعیت نیست، بلکه تولیدکننده واقعیتی است که در خدمت گروهی خاص قرار دارد. به‌عنوان مثال، در جوامعی که گروهی خاص با ادعاهای هویتی، قومی یا ایدئولوژیک، ابزارهای رسانه‌ای را در اختیار دارند، شاهد آن هستیم که رسانه‌ها به‌تدریج به بازتولید نوعی «ما» و «دیگران» در درون جامعه یا حتی بین ملل مختلف می‌پردازند. این تقسیم‌بندی، همراه با برجسته‌سازی ارزش‌های گروهی و تخریب یا حاشیه‌رانی گروه‌های دیگر، نه‌تنها به تثبیت سلطه این گروه منجر می‌شود، بلکه هویت گروه‌های دیگر را نیز به مرور فرسایش می‌دهد.

کاربرد رسانه در این زمینه، فراتر از انتقال پیام است. رسانه به‌مثابه مکانیسمی عمل می‌کند که از طریق آن، چارچوب‌های فکری و ذهنی مخاطبان شکل گرفته و تقویت می‌شود. از طریق تولید محتواهای هدفمند، انتخاب زبان و سبک بیانی خاص و همچنین بهره‌گیری از تکنیک‌های روان‌شناسی جمعی، رسانه‌ها قادرند نظام ارزشی و فکری خاصی را به گفتمان غالب تبدیل کنند.

در‌این‌میان یکی از خطرناک‌ترین پیامدهای انحصاری‌سازی رسانه‌ای، نابودی تنوع فکری و فرهنگی است. در جهانی که تنوع، شرط پویایی و پیشرفت جوامع است، انحصار رسانه‌ای به منزله ایجاد نوعی یکسان‌سازی فکری و فرهنگی عمل می‌کند. چنین وضعیتی نه‌تنها دموکراسی را تضعیف می‌کند، بلکه به شکل‌گیری جامعه‌ای ایستا و غیرپاسخ‌گو منجر می‌شود. از سوی دیگر، قدرت رسانه‌ها در انحصاری‌سازی می‌تواند با ابزارهای تکنولوژیک مانند الگوریتم‌ شبکه‌های اجتماعی تشدید شود. این الگوریتم‌ها اغلب به گونه‌ای طراحی شده‌اند که محتوای همسو با علاقه‌ها و باورهای پیشین کاربران را برجسته کنند و به‌این‌ترتیب، حباب‌های اطلاعاتی ایجاد کرده و تنوع فکری را کاهش دهند. 

در چنین فضایی، مخاطبان بدون آگاهی، به مصرف‌کنندگان منفعل روایت‌های از پیش طراحی‌شده تبدیل می‌شوند. برای مقابله با این هژمونی رسانه‌ای، ضروری است که رویکردی مبتنی بر افزایش سواد رسانه‌ای و توانمندسازی مخاطبان در تحلیل و نقد پیام‌های رسانه‌ای اتخاذ شود. همچنین تنوع‌بخشی به منابع خبری و ایجاد فضایی برای حضور صداهای گوناگون می‌تواند از تمرکز قدرت رسانه‌ای در دست گروه‌های خاص جلوگیری کند. پلتفرم‌های جایگزین و رسانه‌های مستقل نیز می‌توانند نقشی کلیدی در شکستن انحصار ایفا کنند. در‌نهایت، اگرچه رسانه‌ها به‌عنوان ابزارهای سلطه در دستان صاحبان قدرت قرار دارند، اما با مدیریت دقیق و استفاده آگاهانه از آنها، می‌توانند به ابزاری مؤثر برای گسترش آگاهی عمومی و تقویت عدالت اجتماعی تبدیل شوند. این تغییر اساسی، البته نیازمند همکاری و مشارکت همه‌جانبه از سوی جامعه، سیاست‌گذاران و فعالان رسانه‌ای است تا رسانه‌ها بتوانند به ابزاری برای تحقق تنوع، شفافیت و پویایی اجتماعی بدل شوند. چشم‌انداز آینده رسانه‌ها بستگی به بازتعریف و بازسازی نقش آنها در جوامع مدرن دارد.

اگر رسانه‌ها بتوانند از انحصار و یک‌جانبه‌گرایی فاصله گرفته و به فضایی برای گفتمان‌های متکثر و سازنده تبدیل شوند، این امکان وجود دارد که جامعه‌ای بازتر، متنوع‌تر و عادلانه‌تر به وجود آید. در این راستا، رسانه‌ها می‌توانند به عاملی مؤثر در شکل‌دهی به دموکراسی‌های پایدار و جوامع عادلانه‌تر تبدیل شوند.