|

نتایج جستجو :

  • پس از کشته‌شدن اسفندیار، پشوتن برادر دل‌سوخته و غمین او، پیکر بى‌جان برادر را با اشک و آه و اندوه و مویه به نزد پدر…

  • چون کتایون و خواهران اسفندیار از مرگ فرزند و برادر خود آگاه شدند، همه برهنه سر و پاى در غبار و خاک‌آلود، بر تن جامه…

  • سرانجام لابه‌هاى رستم تنها با یک پاسخ روباروى شد. پابند بر پاى بیفکن یا تن به مرگ بسپار و رستم به ناگزیر تیر دو‌شاخ را…

  • در نخستین نبرد، رستم از اسفندیار زخم‌هایى هولناک گرفت، حال آنکه اسفندیار بى‌هیچ آسیبى چابک و پرتوان به جاى مانده بود و…

  • اسفندیار رویین‌تن به رستم گفت: «تو پهلوانى چاره‌ساز هستى و با نیرنگ نیز بیگانه نیستى. بزرگى و شکوه و زیبندگى تو را…

  • مرد خرد، تنها بر سخن و اندیشه خویش پاى نمى‌فشرد که گوش را براى نیوشیدن و سنجش سخن دیگران نیز به کار مى‌بندد و اسفندیار…

  • اسفندیار بخندید و با نرم‌خویى کوشید رستم خشمگین را آرام گرداند: «از اینکه کس در پى تو نفرستاده‌ام، آزرده گشته‌اى؟ هوا…

  • سرانجام اسفندیار پس از درنوردیدن و پشت سر گذاردن هفت خان، خود را به رویین‌دژ رساند و سپاه را در نقطه‌اى در دورجاى نگاه…

  • پاسى از شب بگذشت و چون پیش‌تر رفتند، به ژرف دریایى رسیدند که آن را بن نبود و شترى که در پیشاپیش کاروان مى‌شتافت، به…

  • پیرامونیان اسفندیار پس از سخنان گرگسار، بیم‌زده شدند و به اسفندیار گفتند: «اى شاه آزادمرد، نباید این‌گونه جان را…