درسهای جنگ تحمیلی 12روزه
تحلیل نزدیک به واقع تحولات اخیر، درسهای بسیاری برای سیاستگذاران ما دارد که باید بیاموزیم و به کار ببندیم. جنگ 12روزه اسرائیل در تجاوز به ایران و حمله آمریکا به تأسیسات هستهای کشورمان، آغاز دوران جدیدی برای ایران در منطقه و جهان خواهد بود.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
تحلیل نزدیک به واقع تحولات اخیر، درسهای بسیاری برای سیاستگذاران ما دارد که باید بیاموزیم و به کار ببندیم. جنگ 12روزه اسرائیل در تجاوز به ایران و حمله آمریکا به تأسیسات هستهای کشورمان، آغاز دوران جدیدی برای ایران در منطقه و جهان خواهد بود. این نوشتار معطوف به ابعاد داخلی و توجهدادن مسئولان به آنهاست؛ باشد که مؤثر افتد. ایران کشوری است که اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد، با هر طرحی برای عادیسازی روابط کشورهای منطقه با آن کشور مقاومت میکند، آشکارا بیان میکند از نیروهای مقاومت برای مبارزه با اسرائیل حمایت میکند، در مجامع ورزشی حاضر به مسابقه با نمایندگان آن کشور نیست و از آن تعبیر به غده سرطانی در جهان میکند. به این فهرست میتوان بسیاری دیگر را هم افزود که حکایت از بحرانی دائمی میان ایران و اسرائیل دارد.
با شروع جنگ غزه و سپس لبنان، ایران از کمک به مقاومت دریغ نکرده و نمیکند. اسرائیل حمایتهای ایران را عامل این جنگ میداند! حتی ترامپ در دفاع از عملکرد خود در دوره اول ریاستجمهوریاش و در انتقاد به رقیب دموکرات خود، مدعی است اگر سیاستهای او علیه ایران ادامه پیدا میکرد، دیگر ایران پولی نداشت تا با کمک به این نیروها در منطقه جنگ راه بیندازد! گرچه اسرائیل در عرصه نظامی خود را پیروز میداند، اما موجی از مخالفت افکار عمومی در جهان را علیه خود به راه انداخته و رهبران آن از سوی دیوان کیفری بینالمللی متهم به جنایات جنگی و نسلکشی تحت تعقیب قرار گرفتهاند. نسلکشی و جنایات جنگی در غزه در حالی ادامه دارد که آمریکا در حمایت از اسرائیل، دیوان کیفری بینالمللی که حکم جلب نتانیاهو را صادر کرده، تحریم کرده است. آنچه گفته شد و بسیاری موضوعات دیگر، برای هر کارشناس آگاه بوی جنگ میداد. سؤال اینجاست که چرا دستگاه دیپلماسی و سایر دستگاههای متولی ما این همه تحولات و نقلوانتقالات را نادیده گرفتند؟ چرا هوشیارانه درک نکردیم لفاظیهای ترامپ در مخالفت با حمله به ایران، ترفندی فریبکارانه است؟! اگر دستگاه دیپلماسی و سایر دستگاههای مرتبط درک واقعبینانهای از منطقه و تحولات آن و ضرورتهای اسرائیل و آمریکا داشتند، بدون تردید کمتر غافلگیر شده بودیم.
چرا غافلگیر شدیم؟
سالهاست رژیم صهیونیستی ترور دانشمندان هستهای ما را بهعنوان یک راهبرد در دستور کار قرار داده است. با آغاز جنگ در غزه و سپس لبنان، دستگاه ترور این رژیم، رهبران جبهه مقاومت را در این دو کشور و شهید اسماعیل هنیه را در تهران به شهادت رساند. تهدیدهای بیپروای سران آن درخصوص ترور و حمله به کشور ما هر روز تکرار شده است. دهها و صدها موضوع دیگر به ما هشدار میدهد در مقابل آن رژیم وحشی که به هیچ اصولی پایبند نیست، باید هوشیار و بیدار بود. هیچ توجیهی برای غافلگیری نیست. این بهانه که ایران در حال مذاکره بود نیز بههیچوجه پذیرفتنی نیست.
رژیم صهیونیستی در تجاوز یک اصول ثابت دارد؛ ابتدا با ترورهای گسترده و جمعی، علاوه بر حذف چهرههای تأثیرگذار در جنگ، نیروی مقابل را دچار یک شوک بزرگ روانی کرده و ساختار تصمیمگیری و سلسلهمراتب فرماندهی را آسیبپذیر و مختل کرده و سپس اقدام به عملیات نظامی میکند. الگویی که در غزه و لبنان اجرا شد. همین الگو در ایران نیز براساس موقعیت و شرایط ویژه کشور ما اجرا شد. اگر این الگوی رفتاری دشمن را درست تحلیل کرده و تدابیر لازم را اندیشیده بودیم، کمتر آسیب میدیدیم.
پروژه نفوذ
سالهاست حتی مردم عادی نیز از نفوذ موساد در کشور نگران هستند. همین نفوذ، اقدامات تروریستی بسیاری در کشور ما را سبب شده است. بیتردید به پشتوانه همین نفوذ این رژیم به خود اجازه داد به خاک ما تجاوز کند. دامنه این نفوذ را نباید صرفا در اجیرکردن و بهکارگرفتن تعدادی خائن به کشور یا مزدور خارجی خلاصه کرد. ضرورت دارد ابعاد مختلف مورد واکاوی و آسیبشناسی قرار گیرد. شاید بتوان گفت یکی از ابعاد خطرناک آن، سرگرمکردن بخش مهمی از دستگاههای ما به موضوعات و مسائل حاشیهای در داخل بود.
آن غافلگیری و این نفوذ حکایت از خلأها و ضعفهایی اساسی در دستگاههای مسئول و از جمله دستگاه دیپلماسی ما دارد که نگرانکننده است و بهجد میبایست آسیبشناسی شده و تدابیر لازم و فوری اتخاذ شود. اگر نبود درخشش و ازجانگذشتگی نیروهای مسلح ما و تدبیر مقام معظم رهبری، این ضعفها میتوانست برای کشور بسیار پرهزینهتر باشد.
جنگ ادامه دارد: خاماندیشی است اگر جنگ را تمامشده بدانیم. عملکرد دشمن در طول تاریخ ثابت کرده به هیچ قاعده و قانونی پایبند نیست و تنها و تنها عاملی که آن را مهار میکند، قدرت بازدارندگی است و لاغیر. با تمام توان باید مراقب و هوشیار بود و دست به ماشه. مهمترین بحث درباره روابط ایران و اسرائیل، بحثهای هویتی است؛ موضوعی که حداقل با این رژیم قابل مذاکره نیست.
شعارزدگی پس از جنگ: متأسفانه تحلیل الگوی رفتاری دولتمردان ما ثابت میکند پس از بحران با شعارزدگی و انواع و اقسام طرحها و تشکیل کارگروهها به دنبال آسیبشناسی، برنامهریزی و پیشگیری از بحرانهای احتمالی آینده هستند. اما هر روز که میگذرد، این بحثها و شعارها کمرنگ و کمرنگتر میشود باز تا بحرانی دیگر. باید تأکید کرد که بحث امنیت و هویت ملی ما مطرح است؛ هر شخصی که بیتوجه یا کمتوجه به آن باشد، خودش بخشی از بحران است. تمام کسانی که دغدغه ایران دارند، نباید فراموش کنند که نظام بینالملل، نظام قدرت است و دیپلماسی زمانی مؤثر خواهد بود که دست بر ماشه داشته باشی. ایجاد بازدارندگی در عرصه نظامی بدون هیچ تردیدی میبایست از مهمترین اولویتهای هر دولتی با هر گرایش سیاسی باشد.
نیروهای نظامی و رزمی ما اعم از سپاه پاسداران، ارتش و بسیج، با جانفشانی در راه دفاع از کشور، امروزه در چشم مردم ما عزیزند و باید همیشه عزیز بمانند. نظام رزم ما با تحلیلی واقعگرایانه و به دور از هیجان کاذب و پرهیز از شعارزدگی و آسیبشناسی نظام رزمی، خود را بازسازی، نوسازی، تجهیز و... کند. توجه شایسته به رفاه و معیشت خانوادههای این عزیزان بر حاکمیت فرض است.
همه ایرانی و خودی هستند: اتفاق بسیار زشت و ناپسندی که جریانات تندرویی آن را دنبال و تبلیغ میکرد، تقسیمبندی مردم ایران بود. در 12 روز جنگ صداوسیمای کشور تا حدی به سمت ملیشدن و شکستن بسیاری از مرزبندیهای سرمایهسوز حرکت کرده و دیدیم چه تأثیرگذاری عظیمی داشت. کمتوجهی به هویت ملی یکی از آسیبهای بزرگ بعد از انقلاب بوده است. دهها افسانه کرهای از تلویزیون ما به تکرار پخش شده، اما دریغ از اسطورهها و قهرمانان ایرانی. در جنگ تحمیلی 12روزه دیدیم عشق به ایران و ایرانیبودن کاری کرد کارستان. پس از 45 سال است که میبینیم تندیس آرش کمانگیر در شهر نصب میشود. مردم یکپارچه آمدند و نقشههای شوم دشمنان را نقش بر آب کردند. مراقب باشیم این حضور سرنوشتساز را مصادره نکنیم. مردم با همه انتقادهای بجایی که داشتند، پای میهن ایستادند؛ لطفا با رفتارهای نابخردانه با اعصاب و روان جامعه بازی نکنیم و این مهمترین سرمایه ملی را محافظت و صیانت کنیم.
حوزه فرهنگی و اجتماعی: از یاد نبریم در حوزه اجتماعی و فرهنگی دچار بحران هستیم. نسل جوان ما برای سؤالات خود پاسخهای کهنه دریافت میکند. متولیان کلان فرهنگی ما دههها از این نسل عقب افتادهاند. عملکرد این افراد به بحران دامن زده است. تدبیر باید کرد. آنچه نگرانکننده است، این است که بر باد این روزها بخوابیم و انسجام و همبستگی ملی را که در این جنگ به وجود آمد، تأییدی بر سیاستها و تصمیمات و اقدامات گذشته خود بدانیم. خطرناکتر آن است که بخش بزرگی از ملت که انتقاد دارد و دلخور است، احساس کند سیستم او را برای همین 12 روز میخواست و رسانه ملی باز جای همان افرادی باشد که ادعا میکنند مملکت متعلق به قشر خاصی است و کسانی که نمیخواهند بگذارند و بروند!
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.