نگاهی به «گزارههایی در ادبیات معاصر ایران (داستان)»
دوراهه عشق و مبارزه
جهان داستان دنیایی است دلپذیر، سرشار از رؤیاها و آرزوهای آدمیانی که در صفحات کتابی، شادی و اندوهشان را جاودانه خواستهاند. دکتر علی تسلیمی در کتاب «گزارههایی در ادبیات معاصر ایران (داستان)» درصدد است با مطالعه در سیر تاریخی داستاننویسی ایرانی، گزارشی کلی از رشد و تکامل داستان در ایران ارائه دهد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
جواد لگزیان
جهان داستان دنیایی است دلپذیر، سرشار از رؤیاها و آرزوهای آدمیانی که در صفحات کتابی، شادی و اندوهشان را جاودانه خواستهاند. دکتر علی تسلیمی در کتاب «گزارههایی در ادبیات معاصر ایران (داستان)» درصدد است با مطالعه در سیر تاریخی داستاننویسی ایرانی، گزارشی کلی از رشد و تکامل داستان در ایران ارائه دهد. روش کار تسلیمی بر نقد و تحلیل فرم و زبان و محتوا و گزارش تاریخی-موضوعی با رویکردهای متفاوت معرفتی، بهویژه ادبی استوار است. او تلاش کرده است دیدگاههای متفاوت جامعهشناختی، اسطورهشناختی، ادبی و سایر نظریات را مطرح کند، اما توجه اصلی کتاب نه به نقد نظری متون، بلکه به نقد عملی آن است تا بهتر بتوان در یک محیط علمی با مخاطب رابطه و تفاهم برقرار کرد و زاویه دیدها را عملا در متن نشان داد و البته خواننده با این وصف مشارکت بهتری در جریان نقد و بررسی اثر خواهد داشت. تسلیمی در هفت فصل سراغ داستان ایرانی میرود. در اولین فصل «آغاز داستاننویسی» از طالبوف، مراغهای، دشتی، جمالزاده، پرویزی و دیگران یاد میشود. در فصل دوم «عشق، مرگ، زندگی» میخوانیم که از دهه دوم قرن ۱۴ شمسی داستانهای «بوف کوری» در ایران رشد کرد و در همان دورهای که عشق جلوههای ساده و رنگینی داشت، بوف کور با نگاهی مرگآمیز به آن نگریست.
در این فصل، کتاب سراغ هدایت، بهرام صادقی، گلشیری و دیگران میرود. در سومین فصل «جامعهگرایی و جامعهگریزی» تسلیمی معتقد است نویسندگانی که مستقیمتر از دیگران به مسائل اجتماعی و سیاسی نظر داشتند، اکثرا تا پیش از کودتای آمریکایی ۱۳۳۲ خوشبینتر بودند و پس از آن به کمند بدبینی و سرخوردگی درافتادند و درباره آثار گلستان، علوی، محمود و سایرین مینویسد. در چهارمین فصل «روایتهای روستایی و محلی»، تسلیمی بر آن است که روایتهای روستایی مجموعا به لحاظ ابهام در فرم و زبان، حد وسطی بود از ادبیات «بوف کوری» و ادبیات جامعهگرا و درباره داستانهای ساعدی، دولتآبادی، بهرنگی، درویشیان و دیگر نویسندگان حرف میزند.
پنجمین فصل «روایتهای شهری» نام دارد که در آن تسلیمی میگوید، این داستانها همچون داستانهای روستایی فواید جامعهشناختی دارند و درباره احمد محمود، فصیح، فرخنده آقایی، چهلتن و دیگران قلم زده میشود. در ششمین فصل «جریانهای مدرن»، تسلیمی خاطرنشان میکند که در مدرنیسم و ادامه آن، پسامدرنیسم، به شگردهای تصویری، سینمایی، سیلان ذهن و نظریههایی چند از متفکران جدید غرب برمیخوریم و سپس کتاب دگرگونىهاى نگاه، فرم و زبان در آثار براهنی، معروفی، پارسیپور و سایرین را بررسی میکند. در فصل هفتم «وقایع انقلاب و جنگ» تسلیمی این داستانها را ادامه ادبیات جامعهگرا و متعهد، ترجیحا در دهه شصت میداند و تأکید دارد که فرم و مضمون این بخش ساده است، مگر آثاری که مایههای طنز و انتقادی بیشتری دارند. در این فصل درباره آثار فراست، شجاعی، مردیها و دیگر نویسندگان خواهیم خواند. در این فصل تسلیمی بر این باور است که داستاننویسی امروز بنا بر همسرایی با فلسفه، جامعهشناسی و دانشهای دیگر جهان امروز، راهی تازه در پیش نهاده و بین خود و گذشته گُسلی عمیق پدید آورده و حتی گاهی این خانه پدری را برای همیشه ترک گفته است و البته اساسیترین خط ممیزِ داستان نو در برابر داستان قدیم، تعلیق و تردید در مقابل قطعیت در ساختار اندیشه و فرم اثر است. در فرصت اندک این یادداشت دیدگاه دکتر علی تسلیمی درباره داستان «چشمهایش» اثر بزرگ علوی را جویا میشویم. در قدم اول، تسلیمی از عشق و نگرش متفاوت هدایت و علوی سخن به میان میآورد: عشق در این داستانها به امور جسمانى و غریزى بازمىگردد؛ چه از نوع فلاکتبار و فقرزدهاش چون آثار چوبک، چه اشرافى چون آثار علوى؛ و نیز ناتورالیستى، رمانتیک و رئالیستى.
اما نه ساده و ابتدایى چنانکه در رمانهاى رمانتیک اولیه دیده مىشود. علوى و چوبک با آنکه از هدایت متأثرند، به عشق تیره و دلمرده کمتوجهاند. ... زنان در چشمان بوف کورى از دور جذاب هستند. از این نگاه، زنى کلى، آرمانى، اثیرى و اساطیرى ساخته مىشود که خیالش آرامش را از میان مىبرد. اما در آثار این گروه، ازجمله علوى، چنین نیست: در «چشمهایش» زن از دور لکاته است، چنانکه از نزدیک دیده شود، فداکارى اثیرىاش بر آفتاب مىافتد. فرنگیس در «چشمهایش» با همه ناکامىها، استاد را از مرگ نجات مىدهد. در حالى که استاد، پى به فداکارىاش نمىبرد. به عقیده تسلیمی، زنان داستانهاى علوى، برخلاف زنان داستانهاى هدایت، مهرباناند و به زندگى روى دارند و با فداکارىها، نَفَس حیات در مردان مىدمند. در بحث جامعهگرایی تسلیمی بر این باور است که جامعهگرایى و رویکرد یکبعدى به معضلهاى اجتماعى و سیاسى از آفتهاى ادبیات داستانى ایران است؛ چراکه در این داستانها صداى بلند نویسنده و حزبش، از لابهلاى داستانها شنیده مىشود. اما رمان چشمهایش به دلایلى در زمره بهترین آثار است. رمان «چشمهایش» از مرگ استاد ماکان، نقاش برجسته و روشنفکر در تبعید حکایت دارد. پس از مرگ ماکان، نمایشگاهی از آثارش برگزار میشود. تابلوی «چشمهایش» که تصویری از چشمان نافذ یک زن است، توجه همگان را جلب میکند. راوی اثر در پی کشف هویت زنی که سوژه نقاشی بوده، برمیآید و متوجه میشود او کسی نیست جز فرنگیس، دختر ثروتمندی که عاشق ماکان بوده اما در نهایت برای نجات جان استاد، تن به ازدواج با یک مأمور شهربانی داده است.
به عقیده تسلیمی عدم وقوف ماکان به فداکارى فرنگیس و تردید نسبت به او، پیرنگ مرکزى داستان است: استاد تمامى حسى را که درباره زن دارد، در نقاشىاش مجسم کرده. فرنگیس از این پرده ابراز ناخرسندى مىکند و این چشمها را براى خود غیرمنصفانه قلمداد مىکند؛ چراکه دستکم، در حق استاد صادقتر از آن چهره بوده است. فرنگیس در نهضت شرکت کرده تا مورد توجه انسان دستنایافتنى باشد، اما استاد مهارت شناخت روحى فرنگیس را تا این اندازه ندارد. از طرفى استاد در این گمان نیز به سر مىبرد که عشق فرنگیس راهزن مبارزات سیاسى اوست. این دو، نماینده عشق و سیاستاند و علوى در این دوراهه عشق و مبارزه درگیر شده است. پاراگراف طلایی تسلیمی درباره «چشمهایش» اینجاست: در چشمهایش یک تصویر، انگیزهاى ایجاد مىکند که به قدر یک رمان سخن به میان آید. آنهم بهگونهاى که تمام روایت در تفسیر همان تصویر است. همهچیز در آینه همان تصویر نیز دیده مىشود. «چشمهایش» داراى گرهافکنىهایى است که عمده آنها را راوى در همان تصویر مىگشاید، و با کمک فرنگیس ابهامى را باقى نمىگذارد. در این میانه، استاد از همه غافلتر مىنماید که روایت، فرجام تلخى پیدا مىکند. خواننده در این رمان، گامبهگام، همراه راوى و همچون راوى کنجکاو ماجراهاى بعدى است و با راوى به دقت در حوادث درون متن نظر مىکند. این هنر علوى است که راوى خواننده مىشود و خواننده راوى.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.