|

گزارشی از نشست رونمایی کتاب «روایت رضا داوری‌اردکانی از مسئله توسعه در ایران»

توسعه‌نیافتگی بیرون‌افتادن از تاریخ است

«نسبت اندیشه رضا داوری با توسعه را باید به دو دوره تقسیم کرد: دوره داوری و دوره رضا». محسن رنانی در پیش‌گفتار کتاب «روایت رضا داوری‌اردکانی از مسئله توسعه در ایران»، با ذکر این تقسیم‌بندی می‌گوید داوری‌اردکانی در دوره اول یعنی «دوره داوری» در موضع نقد و مخالفت با راه طی‌شده غرب است و در «دوره رضا» به این پذیرش و رضایت رسیده است که راهی جز آن وجود ندارد که به منافع و عوارض مدرنیت تن بسپاریم و با آن همراهی کنیم.

توسعه‌نیافتگی بیرون‌افتادن از تاریخ است

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: «نسبت اندیشه رضا داوری با توسعه را باید به دو دوره تقسیم کرد: دوره داوری و دوره رضا». محسن رنانی در پیش‌گفتار کتاب «روایت رضا داوری‌اردکانی از مسئله توسعه در ایران»، با ذکر این تقسیم‌بندی می‌گوید داوری‌اردکانی در دوره اول یعنی «دوره داوری» در موضع نقد و مخالفت با راه طی‌شده غرب است و در «دوره رضا» به این پذیرش و رضایت رسیده است که راهی جز آن وجود ندارد که به منافع و عوارض مدرنیت تن بسپاریم و با آن همراهی کنیم. کتاب «روایت رضا» تازه‌ترین عنوان از مجموعه «گفت‌وگوهای توسعه» است که از سوی انتشارات «کتاب شرق» با همکاری مشترک پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس و پویش فکری توسعه تدوین و منتشر شده است. محمدجواد صافیان و سیدجمال سامع نویسندگان «روایت رضا» هستند. عصر روز چهارشنبه سوم دی‌ماه، مراسم رونمایی از این کتاب با حضور محمدرضا بهشتی، محمدتقی طباطبایی، حجت میرزایی و محمدجواد صافیان در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد. در ادامه خلاصه‌ای از سخنرانی‌های انجام‌شده در این مراسم را می‌خوانید:

محمدجواد صافیان: مغفول‌ماندن خرد و عقل توسعه

صافیان به عنوان یکی از نویسندگان کتاب «روایت رضا» نخستین سخنران مراسم بود و در بخشی از صحبت‌هایش به این نکته اشاره کرد که توسعه‌نیافتگی به معنای عقب‌ماندگی نیست. به اعتقاد او توسعه به عنوان امری مدرن پیش‌فرض‌هایی دارد که قابل نقد است و توسعه‌نیافتگی نه وضعیت توسعه‌یافته است و نه ماندن در وضعیت گذشته. وضعیتی است که بر جوامع بشری عارض شده که در آن، این جوامع از گذشته خود بریده شده‌اند اما مدرن هم نشده‌اند اگرچه ظواهر مدرن را به دست آورده‌اند. درواقع از لحاظ سخت‌افزاری وسایل مدرن وارد شده‌اند در حالی که مبنایی برای آن وجود ندارد و نظم و سامانی بین امور برقرار نشده است. صافیان با اشاره به نظر داوری درباره توسعه به این نکته هم اشاره کرد که امری که در کشورهای توسعه‌نیافته مغفول است، «خرد و عقل» توسعه است و این چیزی است که باید به آن توجه کرد.

محمدرضا بهشتی: توسعه مسئله دوران معاصر است

محمدرضا بهشتی در ابتدای صحبت‌هایش به برخی ویژگی‌های کتاب «روایت رضا» اشاره کرد و گفت اهمیت این اثر برجسته‌کردن مفهوم توسعه در افق اندیشه‌ورزی فلسفی و به طور خاص ارائه روایتی از تلاش‌های دکتر داوری در این زمینه است. بهشتی مفاهیم توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی را مسئله دوران معاصر نامید و تأکید کرد که این فقط مسئله کشور ما نیست و ضروری است که در بستری بزرگ‌تر و در سطحی عام نیز به این مسئله بپردازیم. از این نظر، ضرورت طرح بحث‌های کلان‌تر هم وجود دارد و و باید از نگاه دیگران و نگاهی همراه با فاصله نیز به وضعیت خود بنگریم.

به اعتقاد بهشتی باید بحث‌های پیرامون توسعه از حالت اجمال به حالت تفصیل درآید. بهشتی در بخشی دیگر از صحبت‌هایش به مفهومی اشاره کرد که در کتاب مورد توجه قرار گرفته و توجه به «نو بودن» است. او گفت که توسعه برای ما مفهومی «مستحدث» است و درک این نکته گامی مهم است: «ما نه تنها هنوز با پدیده‌شناسی توسعه‌نیافتگی روبه‌رو نیستیم بلکه به طریق اولی با پدیده‌شناسی توسعه‌یافتگی هم مواجه نشده‌ایم». بر این مبنا بهشتی تأکید دارد که ما همچنان نیازمند «ایضاح مفهومی» درباره توسعه هستیم و باید به این پرسش پاسخ دهیم که توسعه چیست. در این بستر اگر تصور کنیم که در زمینه‌ای از مسیر بازمانده‌ایم و حالا باید با شتاب حرکت کنیم، این روآوری شتاب‌زده می‌تواند ما را با پیچیدگی‌های بیشتری روبه‌رو کند. بهشتی تأکید کرد که این کار، کاری «فنی» است و نه «ذوقی» و از این‌رو باید به مفهوم توسعه از منظر‌های مختلف همچون مفاهیم مجاور، متضاد و متناقض بپردازیم.

محمدتقی طباطبایی: ضرورت کنش‌ورزی و درک پیوستگی قدیم و جدید

محمدتقی طباطبایی در ابتدای سخنرانی‌اش به این نکته اشاره کرد که «روایت رضا» برای ایرانیانی که می‌اندیشند گامی به پیش است چراکه نشان می‌دهد کسانی در ایران می‌اندیشند. او همچنین با اشاره به پیشگفتار دبیر علمی «روایت رضا» گفت که معتقد نیست که دکتر داوری تفکری ضدمدرن داشته است. او با اشاره به مفهوم «نیهیلیسم فعال» که داوری آن را از نیچه گرفته است، گفت که نقد داوری به مدرنیته از درون آن صورت گرفته و بنابراین نمی‌توان اندیشه او را «ضدمدرن» دید. با این حال مفهوم «پایان مدرنیته» مسئله‌ دیگری است که باعث شده داوری به دنبال یک جایگزین برای آن باشد. طباطبایی همچنین اشاره کرد که اندیشه داوری را باید در دو سطح فلسفی و روشنفکرانه مورد بررسی قرار داد و این دو سطح را از هم تفکیک کنیم.

از سوی دیگر تمایز میان جهان قدیم و جهان جدید ما را با یک گسل روبه‌رو می‌کند که یا باید در یک سوی این دو جهان قرار داشته باشیم یا اگر در میان گسل باشیم گویی در میان هاویه قرار داریم. پذیرفتن این گسست و گسل به نوعی ما را به سوی «روایت شکست» می‌کشاند و در اینجا است که با تعابیری چون امتناع تفکر یا انحطاط تفکر روبه‌رو می‌شویم. در این روایت شکست، ما می‌دانیم درد چیست اما درمان ناممکن است. طباطبایی در بخشی دیگر از صحبت‌‌هایش به مفاهیم «اراده»، «عزم»، «طلب» و «خواستن» در نظرات داوری اشاره کرد و گفت داوری بر این باور است که عزم مکانیزمی ندارد و اگر ما بفهمیم توسعه‌نیافته‌ایم این عزم به وجود می‌آید. اما به اعتقاد طباطبایی، مسئله این است که آدمی که جهانی ندارد چگونه می‌تواند عزم کند و درواقع وقتی ما از پایان مدرنیته صحبت می‌‌کنیم آنگاه این عزم و طلب چگونه باید ایجاد شود. او همچنین اشاره کرد که اگر می‌خواهیم از این وضعیت خارج شویم باید با منطقی جدید با چالش‌های جهان جدید روبه‌رو شویم و باید با تمام بضاعت هرچند اندک‌مان به میدان وارد شویم چراکه عزم و اراده تنها با «کنش‌ورزی» محقق می‌شود و در این میان باید پیوستگی قدیم و جدید را درک کنیم.

حجت میرزایی: توسعه محصول اراده است

حجت میرزایی به عنوان آخرین سخنران این مراسم به تغییر در دیدگاه‌های دکتر داوری در مقاطع مختلف اشاره کرد و گفت «روایت رضا» از این حیث مهم است که روایتی فیلسوفانه از مسئله توسعه در ایران است اگرچه این تنها روایت فیلسوفانه از مسئله نیست. به اعتقاد میرزایی، مسئله مهم در سطح اول طرح پرسش از چیستی و ضرورت توسعه است به این معنا که آیا ما توسعه می‌خواهیم یا نه. سطح دوم بحث مسیر رسیدن به توسعه است. در سطح اول نگاه فیلسوفانه مطرح است و دکتر داوری در این سطح به خوبی به موضوع ورود کرده‌اند. میرزایی نیز تأکید کرد که در نظر داوری، توسعه محصول اراده است به این معنا که جهان جدید را اراده ساخته و این نکته محوری در حرکت توسعه است. دست‌کم از جایی به بعد توسعه محصول اراده بوده و انسان در وضعیت رهاشدگی پس از رنسانس به دنبال جایی برای خود بوده و در این میان راهی جز توسعه و میل به پیشرفت نداشت. از سوی دیگر جایی که میل به پیشرفت وجود ندارد توسعه رخ نمی‌دهد. این نکته در نوشته‌ها و نظرات داوری بارز است. میرزایی همچنین به ویژگی نگاه تاریخ‌مند داوری اشاره کرد و گفت در نظر داوری جهش و گزینش وجود ندارد و نکته مهم دیگر این است که داوری به نفی «ژانر خلقیات» پرداخته و با دوری‌جستن از این نوع نگاه معتقد است که ما باید لوازم دنیای جدید را بفهمیم.

رضا داوری‌اردکانی: توسعه‌نیافتگی و بی‌پناه‌شدن

دکتر داوری در مراسم رونمایی از «روایت رضا» حضور نداشت اما متن سخنرانی‌اش در مراسم خوانده شد. او در بخشی از این متن تأکید کرد که «به نظر من توسعه‌نیافتگی، نبود توسعه نیست، بیرون‌افتادن از تاریخ و بی‌پناه‌شدن است. وقتی یک دوران تاریخی مثل تجدد، استعداد جهانی‌شدن دارد و در سراسر جهان گسترش می‌یابد، شیوه زندگی تغییر می‌کند و ممکن است رشته ارتباط با گذشته و فرهنگ قدیم سست شود، بی آنکه به ضرورت، پیوند تاریخی استواری با عهد جدید برقرار شده باشد. در این صورت شاید وضعِ خاصی پیدا شود، که دیگر نه با قدیم نسبت استوار دارد و نه راهی به سوی آینده». او در بخشی دیگر از متنش درباره وضعیت توسعه‌نیافتگی آورده: «توسعه‌نیافتگی یک حادثه عادی نیست. گم‌شدن در بیابان فناست. توجه به این معنی، برای من، در پی یک اشتباه پیش آمد. من که اندکی با آراء فیلسوفان معاصر آشنا بودم، می‌دیدم که بیشتر سخنشان در نقدِ تجدد است و از پایان آن و حتی از مرگ سوژه و انسان می‌گویند. کسی که با چنین سخنانی مأنوس باشد، قهرا در انتظار بیرون‌شدن از این وضع و گشایش عهد دیگر است. ما معمولا حتی اگر اهل فلسفه باشیم ممکن است تعبیرها و اصطلاحات فلسفه را به معنایی که در کوچه و بازار دارد، دریابیم. من هم پایان دوره تجدد را ملازم با آغاز قریب‌الوقوع عهدی دیگر دریافتم و وقتی انقلاب ۵۷ اوج گرفت، پنداشتم که جهان در آستانه عهدِ تازه‌ای قرار دارد و فردایی می‌آید که با خود، معنویت و صلح و صلاح و آزادی و دوستی می‌آورد. دو سه سالی در این انتظار بودم و انتظار خود را در نوشته‌هایم اظهار می‌کردم. در این زمان به نقد تجدد و وضع علم در کشور نیز بی‌توجه نبودم. اما متأسفانه غافل بودم که در میان ما «نقد» هنوز جایگاهی ندارد و غالبا به معنی مخالفت و رد و انکار درک می‌شود. من تجدد و وضع علم را نقد می‌کردم، کسانی این نقد را مخالفت تلقی کردند و به من عنوان علم‌ستیز و غرب‌ستیز دادند.

شاید لحن و فحوای سخن من نیز که تحت تأثیر جو انقلاب بود، این دریافت را تا حدی موجه جلوه می‌داد. ولی برای من این مطلب روشن بود که علم و تاریخ، چیزهایی نیستند که بتوان با آنها مخالفت کرد. از پیوستگی علم جدید با تجدد نیز بی‌خبر نبودم. صریح بگویم، مسئله مهم در نظر من وضع زمان و آینده جهان بود. البته خیلی زود دانستم که انتظار عهد تازه تاریخی، هنوز زود است و بهتر است فکر کنیم که در کدام زمان به سر می‌بریم و به چه آینده‌ای می‌توانیم امید داشته باشیم. پس به هر سو نظر کردم، اما افق روشنی ندیدم و ندانستم که به کدام سو و به کجا باید رفت. به گذشته ایران هم فکر کردم و عظمت آن را تا حدودی دریافتم. اما خود و زمان خود را آشنای آن نیافتم. در آثار معاصران هم که نظر کردم، آنها هم با گذشته جز از طریق آنچه شرق‌شناسان گزارش کرده‌اند، نسبتی نداشتند. احساس کردم که ما میان آینده و گذشته سرگردانیم. گذشته و آینده هر دو مفاهیمی مبهم بودند و معمولا به مجموعه‌ای از حوادث و وقایع و دعاوی و سوداها اطلاق می‌شدند.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.