درباره «سهشنبههای عباس زریاب خویی» در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
حضورِ مغتنم
سهشنبهها در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی –که اخیرا چهلمین سال بنیادگذاریاش پاس داشته شد- روزهای خاص و پررفتوآمدی بود. ساختمان پیشین مرکز دائرةالمعارف یک خانه بود و بخش تاریخ اتاق خواب این خانه بود.


علی بهرامیان* - معاون علمی و عضو شورایعالی علمی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
سهشنبهها در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی –که اخیرا چهلمین سال بنیادگذاریاش پاس داشته شد- روزهای خاص و پررفتوآمدی بود. ساختمان پیشین مرکز دائرةالمعارف یک خانه بود و بخش تاریخ اتاق خواب این خانه بود. کسی که وارد اتاق میشد در سمت چپ در دیگری میدید که در حمام بود، با کاشیهای مخصوص و یک وان که روی آن با تختهای پوشانده شده بود. البته در همان اتاق حمام هم چندتایی قفسه کتاب گذاشته بودند. از جمله مرحوم دکتر احمد تفضلی کتابهای خاص مطالعه و تحقیق خود را در آنجا مرتب کرده بود و گرچه اغلب در بخش تاریخ مینشست، ولی گاهی هم ناچار در همان اتاق سابق حمام به کتابها و نشریات رجوع میکرد. چند بخش دیگر هم در اتاق بخش تاریخ بود. اتاق بخش تاریخ یک تلفن داشت و دکتر تفضلی به شوخی میگفت: اگر تلفن زنگ زد و با من کار داشتند، بگو حمام هستم!
مرحوم دکتر عباس زریاب خویی روزهای سهشنبه از حدود ٩ صبح میآمد و تا حدود دو بعدازظهر حضور داشت و روزهایی که منتهی به تشکیل جلسه شورایعالی علمی میشد، بیشتر میماند و در بازگشت از جلسه، باز هم به بخش تاریخ میآمد. حضورش بسیار مغتنم بود و بسیاری از محققان و استادان برای دیدار با ایشان به بخش تاریخ میآمدند. از جمله مرحوم استاد ایرج افشار که ایشان را چند بار آنجا دیده بودم، ولی آن موقع هنوز عضو دائرةالمعارف نشده بود. یکی از بزرگانی که به دیدار استاد زریاب میآمد و در عین روابط دوستانه، کمال خضوع را نسبت به ایشان داشت، دکتر تفضلی بود. همچنین مرحوم کیکاووس جهانداری که دوستی قدیمی با استاد زریاب داشت و خیلی با هم صمیمی بودند.
هنگامیکه به بخش تاریخ رفتم، سنم کم بود و عظمت این مرد عالم به تمام معنا را درنمییافتم. رفتارش به نحوی نبود که ما متوجه فاصله سنی و علمی بشویم. بسیار خوشمحضر و شیرین بود. مثلا دیده بودم که استاد افشار با خود نسخه خطی یا عکسی کتابی آورده و مشغول سؤال از اوست. یا یک بار احسان نراقی را دیدم که کتاب تازه خودش را برای ایشان آورده بود. از استادان دائرةالمعارف نیز به دیدار ایشان میآمدند، از جمله دکتر سیدفتحالله مجتبایی و مرحوم دکتر آذرتاش آذرنوش. احاطه و حضور ذهن مرحوم استاد زریاب عجیب بود. مثلا یک بار دکتر یونس کرامتی از او درباره مسئلهای در کتاب الصّیدنه فی الطّبِ ابوریحان بیرونی پرسید -که مرحوم استاد زریاب تصحیح کرده بود- و استاد جواب داد. بعد از مدتی مرحوم دکتر ابوالفضل خطیبی از او راجعبه اتابکان لرستان پرسید، جواب داد. من درباره ابومسلم خراسانی پرسیدم، جواب داد و همه را هم با جزئیات میگفت.
درباره دکتر زریاب باید بگویم که ایران و مردم ایران را دوست داشت، اما نامرادی و نامردمی کم ندیده بود، بهویژه از جانب همکاران سابق خودش؛ مجموعه اتفاقاتی او را غمگین و ناراحت کرده بود. وقتی پشت میز مینشست، معمولا سیگاری به او تعارف میکردم. در همان سالها دوست عزیز ما، آقای سیدعلی موجانی نیز به منزل ایشان میرفت و یک بار استاد گفت: موجانی سیگار را از جلوی دستم برمیدارد و تو سیگار به دستم میدهی! من به شوخی گفتم: موجانی به طول عمر شما اهمیت میدهد و من به عرض آن!
زریاب بیتردید پدیده بود. اطلاعاتش وسیع و البته عمیق بود و حضورش در بخش تاریخ نعمتی بود و اگر لااقل به اندازه حالا میفهمیدم، از ایشان خواهش میکردم متنی در خدمتش بخوانیم.