در امتداد گنگ
اعتقاد عمیق در عصر کماعتقادی، اولین مفهومی است که در بنارس (واراناسی) با اون برخورد میکنی. در امتداد رود گَنگ.
حامد الماسی: اعتقاد عمیق در عصر کماعتقادی، اولین مفهومی است که در بنارس (واراناسی) با اون برخورد میکنی. در امتداد رود گَنگ.
شاید مطابق تمام شهرهای توریستی هند و کشورهای اطراف حتی. شلوغی و کثیفی اول از هر چیزی به چشم بیاد که با اون برخورد میکنی، حسی حتی ناخوشایندتر در یکی از شلوغترین شهرهای هند. ولی این یقینا چیزی نیست که واراناسی تو رو به اونجا کشونده باشه. این شلوغی اما به راحتی قابل تحمله چون به سمت آب که نزدیک میشی، به همون نسبت از شلوغی ماشینها و بوغهای ممتد دور میشی. و به خلوتی دعوت میشی. به گَنگ. به رود گنگ. گنگ رودهای دنیا. یکی از رگهای اصلی کره زمین که در امتدادش اعتقادی غلیظ و تاریخی ساحل کرده و جان و جریان رود به جان مردم هندو بستهست.
ساعتها کنارش به راههای مختلف به عبادت مشغول هستن. عبادتی که گاه انجامندادن هیچ کاریست. ساعتهای ساعت نشستن و نگریستن. فقط بودن. و حضور داشتن. مردم این خطه، در آب گنگ حمام میکنن. مرده غسل میدن، از آبش مینوشن و خلاصه شاهراه حیات دین و دنیای هندوان بوده و هست این گنگ عریض و طویل.
روایتها، اعتقادها و داستانهای فراوانی رو میشه در جوار گاتهای ساحل رود گنگ دید و شنید. چند برابرش رو هم در تاریخ این ابرشهر میشه پیدا کرد. کافیست کمی عمیق ببینی و دمی بنشینی. و یا توی کتابهای تاریخ هند یا اینترنت چرخی بزنی. اینجا بنارس است، شهری نه در کلام گنجوندنی، بلکه دیدنی.
گاتها، بناهای کنار ساحل غربی و شمالغربی رود هستن که جلوه خاصی به این نقطه از هندوستان بخشیدن و قدمت و کهنگیشون نشونه خفیفیست از قدمت و تاریخ این شهر. قدمت بعضی از این بناها به بیش از هزار سال میرسه!
اما قدمتی که برای واراناسی گفته میشه، چیزی خیلی فراتر از این عددهاست. برخی معتقدن در طول شش هزار سال تمدن شهر، هرگز حیات در این کناره، قطع نشده.
گاتها و بناهای کنار رود با پلههای فراوانی به رود ختم میشن و این ساختار، بهونه و فضای وسیعی ایجاد میکنه برای نشستن دم غروب بیشمار هندی و توریست. تماشای ابدیت در این آب و خاک.
گانگاآرتی یکی از بهونههای اصلی گرد هم اومدن غروبانه مردمه. مراسمی از دعا و آتشبازی و ذکر وردها و موسیقی و رقص و عودسوزی و پخشکردن نقل و گرفتن نذورات که هر غروب با ضوابط خاصی برگزار میشه.
دو ساعت تماشای آداب و آیین هندیها با کلی جزئیات و رنگ و بو. چشم نمیشه برداشت از این هارمونی. مردهسوزی هم که از هیجانیترین مراسمات هرروزه این منطقه است. مردم هندو معتقدن که هرکسی که در بنارس بمیره یا در کنار رود گنگ سوزونده بشه، برای همیشه از چرخه حیات خارج میشه و دیگه به این دنیا بازنمیگرده. یعنی طبق عقیدهای که دارن و به تناسخ معتقدن، آدمها بارها به دنیا میان تا اینکه پاک و بزرگ بشن و برای همیشه از چرخه رنجآور حیات خارج بشن و به کمال مطلوب برسن.
به همین خاطر از سراسر هند اجساد و گاهی پیرمردها و پیرزنهایی که تصور میکنن روزهای آخر عمرشون رو میگذرونن، به بنارس میان و خلاصه بازار جسدسوزی در این کرانه حسابی داغ داغه.
روز آخر، کنار آب گنگ در یک غروب کمتلاطم و تقریبا ساکت و بیباد نشسته بودم و لب پرآب به پلههای بتنی قدیمی ساحل رودخونه، شلپشلپ میکرد انگار که غولی نجاتدهنده، قلپقلپ از آب شیرین و کدر گنگ مینوشه و این نوشیدن، ناخودآگاه، گاه نوشیدن خون یه هندوی سعادتمند باشه که بعد از مرگ قدیسوار در واراناسی به آب سپرده شده.
طبق رسم و دینشون، مرده سوزونده میشه اما گروههایی از هندوها رو نمیسوزونن و اونها رو به آب میاندازن. زنهای حامله، کودکان، پیرها، برهمنها و چند گروه دیگه... .