نگاهی به نمایشگاه عکس «در ستایش حیوان» سروش میلانیزاده
به دوش کشیدن درد و رنج
پژمان دادخواه

در ستایش حیوان عنوان جدیدترین مجموعه عکس سروش میلانیزاده است که در گالری ثالث به نمایش درآمده است. این مجموعه عکسهای ایدهمحور که شامل 10 تابلو در قطع 60 در 90 سانتیمتر است، با فرامتنهای فرهنگی و اجتماعی در ارتباط است. به عبارتی در این آثار شاهد تفسیر هنرمند از یکسری مفاهیم و رخدادهای کلیدی جامعه معاصر هستیم؛ تا جایی که میتوان گفت عکاسی در اینجا دیگر اتفاق و ثبت لحظه نیست؛ بلکه کنکاش و طیکردن مسیری است که از سوی هنرمند نسبت به جهان پیرامونش صورت گرفته است. بیانیه هنرمند بهعنوان آستانهای مهم برای ورود به متن اصلی، با فاصلهگرفتن انسان از طبیعت و تسلط بر آن شروع شده و در ادامه به سایر معضلاتی که گریبان بشر را گرفته، منتهی شده است؛ معضلاتی که خودش عامل آنهاست.
سروش میلانیزاده در این مجموعه، مانند آثار پیشین خود به زن پرداخته و احوال او را در پرتو رخدادهای اطرافش جستوجو کرده و به نمایش گذاشته است. در این عکسها زنان بارداری دیده میشوند که در یک مکان ثابت به شکلهای مختلفی حضور داشته و واکنشهای عاطفی و هیجانی متفاوتی را از خود بروز میدهند. زنانی که میتوانند بهعنوان عنصر زاینده و مادرانگی در نظر گرفته شوند و با توجه به نقشی که در زایش دارند، تعمیمپذیری آنچه را در بیانیه به آن اشاره شده، بیشتر میکنند. همچنین مکان بهعنوان یک عنصر نمادین و معنادار بسیار هوشمندانه انتخاب شده است. فضایی آشنا و غریب؛ فضای کوره آجر سنتی که فرم تونل و دالان دارد و این زنان در دل آن قرار گرفتهاند. شاید قرارگیری افراد در این مکان کمی نامتجانس و غیرطبیعی به نظر برسد؛ اما به واسطه نگاه نمادگرایانه و تفاسیر شخصی هنرمند از یکسری مسائل، قابل ادراک است. این مکان از دو جنبه میتواند بررسی شود؛ ابتدا زمین و خاک و دوم محل رشد و نمو قبل از تولد. رنگ خاکی این مکان به زمین، خاک و طبیعت که انسان از آن آمده و در آن قرار میگیرد، اشاره دارد و جنبه دیگر به شکل محل رشد جنین قبل از تولد. در این
مکان زنان جوان بارداری با فرمها و واکنشهای متفاوتی دیده میشوند. گاه تنها هستند، گاه در کنار هم درد میکشند و همدیگر را نگاه میکنند و در جایی دیگر دچار بیحسی شدهاند؛ اما آیا این بارداری معنای ظاهری دارد؟! در نگاه اول و مستقیم این امر دریافت میشود و در نگاه دوم میتوان به کشیدن درد، رنج و بار روزگار اشاره کرد؛ یعنی بارداربودن همان مصائب و معضلات. چنانچه در تعدادی از این آثار، حس درد، واکنش و برونریزی عاطفی افراد را میبینیم و در بخشهای دیگر، گویی آنها موضع انفعالی پیشه کرده و انگار این درد و رنج و بار برایشان تکراری و عادی شده است. سلطهجوییها و زیادهخواهیهایی که در بیانیه به تفصیل به آن اشاره شده، انسان را از سرشت نابش دور کرده و آن آرامش، سکون و راحتی را که قبلتر داشت، از او گرفته است؛ یعنی زیادهخواهیها و خواستنهای مکرر برایش رنج به همراه آورده است؛ همان چیزی که محصول جامعه مدرن و سرمایهداری است و در پی نگاه کمیگرایانه قوت گرفته است. به بیانی طیکردن این مسیر سلطهجویی و دویدنهای بیمعنا، نهتنها منجر به تنهایی و ایجاد فاصله انسان با اطرافیانش شد؛ بلکه سببساز بهدوشکشیدن رنجی عظیم
شده و ماحصل آن شاید همان افسردگی باشد. انسان با فاصلهگرفتن از جهانی که پیشتر جزئی از آن بوده است، امروز بیشازپیش احساس تنهایی میکند و شرایط کنونی و همان سلطهطلبیها این تنهایی، جدایی و فاصله میان آدمها و جهان پیرامونش را تشدید میکند. این مکان نیز به واسطه خالی و خلوتبودنش، این حس تنهایی را که از آن سخن رفت، با شدت بیشتری تداعی میکند. همچنین چسبهایی که روی افراد پاشیده شده، انگار خشکی و بیحرکتی آنها را بیشتر معنی میبخشد و حس سنگینی را بیشتر القا میکند.
در این عکسها، تصویر درماندگی در برابر شرایط جامعه معاصر به شکل تأملبرانگیزی به نمایش گذاشته شده است. آثار مذکور نشانه زمانی و مکانی مشخصی ندارد و فاقد ارجاع مستقیم است و همین مسئله به نوعی آنها را از قید وابستگی میرهاند و از این حیث قدرت تعمیمپذیریاش بیشتر میشود. هنرمند در این آثار قضاوتی نمیکند و بیشتر با طرح پرسشی مهم، مخاطب را به کندوکاو پیرامون خود و جهانش رهنمون میکند و با تلنگری کوچک او را به هماندیشی دعوت میکند.
در ستایش حیوان عنوان جدیدترین مجموعه عکس سروش میلانیزاده است که در گالری ثالث به نمایش درآمده است. این مجموعه عکسهای ایدهمحور که شامل 10 تابلو در قطع 60 در 90 سانتیمتر است، با فرامتنهای فرهنگی و اجتماعی در ارتباط است. به عبارتی در این آثار شاهد تفسیر هنرمند از یکسری مفاهیم و رخدادهای کلیدی جامعه معاصر هستیم؛ تا جایی که میتوان گفت عکاسی در اینجا دیگر اتفاق و ثبت لحظه نیست؛ بلکه کنکاش و طیکردن مسیری است که از سوی هنرمند نسبت به جهان پیرامونش صورت گرفته است. بیانیه هنرمند بهعنوان آستانهای مهم برای ورود به متن اصلی، با فاصلهگرفتن انسان از طبیعت و تسلط بر آن شروع شده و در ادامه به سایر معضلاتی که گریبان بشر را گرفته، منتهی شده است؛ معضلاتی که خودش عامل آنهاست.
سروش میلانیزاده در این مجموعه، مانند آثار پیشین خود به زن پرداخته و احوال او را در پرتو رخدادهای اطرافش جستوجو کرده و به نمایش گذاشته است. در این عکسها زنان بارداری دیده میشوند که در یک مکان ثابت به شکلهای مختلفی حضور داشته و واکنشهای عاطفی و هیجانی متفاوتی را از خود بروز میدهند. زنانی که میتوانند بهعنوان عنصر زاینده و مادرانگی در نظر گرفته شوند و با توجه به نقشی که در زایش دارند، تعمیمپذیری آنچه را در بیانیه به آن اشاره شده، بیشتر میکنند. همچنین مکان بهعنوان یک عنصر نمادین و معنادار بسیار هوشمندانه انتخاب شده است. فضایی آشنا و غریب؛ فضای کوره آجر سنتی که فرم تونل و دالان دارد و این زنان در دل آن قرار گرفتهاند. شاید قرارگیری افراد در این مکان کمی نامتجانس و غیرطبیعی به نظر برسد؛ اما به واسطه نگاه نمادگرایانه و تفاسیر شخصی هنرمند از یکسری مسائل، قابل ادراک است. این مکان از دو جنبه میتواند بررسی شود؛ ابتدا زمین و خاک و دوم محل رشد و نمو قبل از تولد. رنگ خاکی این مکان به زمین، خاک و طبیعت که انسان از آن آمده و در آن قرار میگیرد، اشاره دارد و جنبه دیگر به شکل محل رشد جنین قبل از تولد. در این
مکان زنان جوان بارداری با فرمها و واکنشهای متفاوتی دیده میشوند. گاه تنها هستند، گاه در کنار هم درد میکشند و همدیگر را نگاه میکنند و در جایی دیگر دچار بیحسی شدهاند؛ اما آیا این بارداری معنای ظاهری دارد؟! در نگاه اول و مستقیم این امر دریافت میشود و در نگاه دوم میتوان به کشیدن درد، رنج و بار روزگار اشاره کرد؛ یعنی بارداربودن همان مصائب و معضلات. چنانچه در تعدادی از این آثار، حس درد، واکنش و برونریزی عاطفی افراد را میبینیم و در بخشهای دیگر، گویی آنها موضع انفعالی پیشه کرده و انگار این درد و رنج و بار برایشان تکراری و عادی شده است. سلطهجوییها و زیادهخواهیهایی که در بیانیه به تفصیل به آن اشاره شده، انسان را از سرشت نابش دور کرده و آن آرامش، سکون و راحتی را که قبلتر داشت، از او گرفته است؛ یعنی زیادهخواهیها و خواستنهای مکرر برایش رنج به همراه آورده است؛ همان چیزی که محصول جامعه مدرن و سرمایهداری است و در پی نگاه کمیگرایانه قوت گرفته است. به بیانی طیکردن این مسیر سلطهجویی و دویدنهای بیمعنا، نهتنها منجر به تنهایی و ایجاد فاصله انسان با اطرافیانش شد؛ بلکه سببساز بهدوشکشیدن رنجی عظیم
شده و ماحصل آن شاید همان افسردگی باشد. انسان با فاصلهگرفتن از جهانی که پیشتر جزئی از آن بوده است، امروز بیشازپیش احساس تنهایی میکند و شرایط کنونی و همان سلطهطلبیها این تنهایی، جدایی و فاصله میان آدمها و جهان پیرامونش را تشدید میکند. این مکان نیز به واسطه خالی و خلوتبودنش، این حس تنهایی را که از آن سخن رفت، با شدت بیشتری تداعی میکند. همچنین چسبهایی که روی افراد پاشیده شده، انگار خشکی و بیحرکتی آنها را بیشتر معنی میبخشد و حس سنگینی را بیشتر القا میکند.
در این عکسها، تصویر درماندگی در برابر شرایط جامعه معاصر به شکل تأملبرانگیزی به نمایش گذاشته شده است. آثار مذکور نشانه زمانی و مکانی مشخصی ندارد و فاقد ارجاع مستقیم است و همین مسئله به نوعی آنها را از قید وابستگی میرهاند و از این حیث قدرت تعمیمپذیریاش بیشتر میشود. هنرمند در این آثار قضاوتی نمیکند و بیشتر با طرح پرسشی مهم، مخاطب را به کندوکاو پیرامون خود و جهانش رهنمون میکند و با تلنگری کوچک او را به هماندیشی دعوت میکند.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.