|

در حاشیه رمان «دور و دورتر» از اولیو روسرو

تمثیلی از خشونت و ناامنی

بسیاری معتقدند که فرانتس کافکا نویسنده‌ای تقلیدناپذیر است، با این حال فضای داستانی آثار کافکا ویژگی‌هایی دارد که بر نویسندگان زیادی تأثیر گذاشته است و در توصیف برخی داستان‌ها از تعبیر فضای کافکایی استفاده می‌شود. «دور و دورتر» عنوان داستانی است از اولیو روسرو که فضای اسرارآمیز آخرالزمانی‌اش برخی آثار کافکا را به یاد می‌آورد.

تمثیلی از خشونت و ناامنی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: بسیاری معتقدند که فرانتس کافکا نویسنده‌ای تقلیدناپذیر است، با این حال فضای داستانی آثار کافکا ویژگی‌هایی دارد که بر نویسندگان زیادی تأثیر گذاشته است و در توصیف برخی داستان‌ها از تعبیر فضای کافکایی استفاده می‌شود. «دور و دورتر» عنوان داستانی است از اولیو روسرو که فضای اسرارآمیز آخرالزمانی‌اش برخی آثار کافکا را به یاد می‌آورد.

«دور و دورتر» اخیرا با ترجمه پژمان طهرانیان در نشر افق منتشر شده و اولین اثری به شمار می‌رود که از این نویسنده به فارسی ترجمه شده است. مترجم اشاره کرده که تصویرپردازی‌های غریب و مهیب این داستان یادآور نقاشان سوررئالیست مانند سالوادور دالی است و همچنین نوع روایتش برخی آثار سینمایی دیوید لینچ را به ذهن تداعی می‌کند. او توضیح داده که تعبیرات و تشبیهات و توصیفات به‌کاررفته در این کتاب گاهی از زبان مرسوم و منطق مألوف در ادبیات داستانی فراتر می‌رود و افزون بر این، استفاده از نمادها و استعاره‌ها هم در این اثر پررنگ است. بستر روایت داستان «دور و دورتر»، خشونتی است که در سال‌های پیش از انتشار این اثر در کلمبیا به اوج خود رسیده بود؛ از‌جمله ظهور انواع و اقسام نیروهای شبه‌نظامی و قدرت‌گرفتن پلیس امنیتی. نویسنده البته با فاصله‌گرفتن از رئالیسم مرسوم و تصویرپردازی‌هایی که با وضعیت شخصیت‌ها و اشیا و فضاهای داستانی در پیوند قرار دارند، خشونت را به شکل تمثیلی به تصویر کشیده است.

«دور و دورتر» پس از انتشار با استقبال خوبی روبه‌رو شد و منتقدان نیز نقدهای مثبتی درباره‌اش نوشتند. هفته‌نامه «پابلیشرز ویکلی» این رمان کوتاه را «کابوسی پرتب‌و‌تاب و پرقدرت» توصیف کرده و آن را «شاهکاری فراموش‌نشدنی از یکی از تأثیرگذارترین رمان‌نویسان معاصر کلمبیا» نامیده است.

طهرانیان در بخشی از یادداشت ابتدایی اثر درباره برخی ویژگی‌ها و خصلت‌های جهان داستانی روسرو نوشته: «خانه در آثار روسرو -و فضاهای بسته در این اثر- اغلب محیط‌های خشن و ناامن‌اند و بازنمای ناکامی نهادهای بنیادی در تأمین سلامت و امنیت جامعه. شخصیت‌ها اکثرا در وضعیت عذابی ایستا یا مکرر گرفتار آمده‌اند، با احساس ضرورتی اندک برای گریز از وضعیت ستم‌باری که در آن‌اند. ایجاد تغییر یا رهایی هم اغلب بسته به عوامل کمکی از بیرون یا کنش‌هایی حاد مانند خودکشی است. سرما یکی از تمثیل‌های مهم برای نشان‌دادن خشونت و تأثیراتش است و بازنمای بی‌تفاوتی و بی‌اعتنایی، درد و رنج، و کمبود همدلی و هم‌دردی است که این‌ها همه با عنصر تمثیل‌گونه گرما/ آتش در تضادند. خانه‌ها، آدم‌ها، مناظر و حتی چیزهایی که به‌طور معمول با گرما پیوند دارند (کوه، آتشفشان، قهوه، پتو) به عناصری سرد استحاله می‌یابند. در مقابل، گرما و آتش‌اند که قدرت و ثروت را باز‌می‌نمایند، هرچند که حتی گرماهای انسانی هم ممکن است تحریف‌شده و گذرا باشند. دست‌یابی به آتش (مثلا برای روشن‌کردن سیگار) هم در پیوند با کسانی میسر است که در قدرت‌اند، مثل شخصیت بونیفاسیو‌». مترجم همچنین نوشته که اشیا و فضاهای داستانی سرشار از تجسدی در قالب دنباله‌هایی از تجربیات و شخصیت‌ها هستند و به انتقال کلی همان حس خشونت و عذاب یاری می‌رسانند. اشیای شکسته و رها‌شده در روایت داستان تمثیلی از تأثیر خشونت بر آدم‌ها هستند. علاوه بر این، خود شهر هم به صورت یخچالی توصیف شده که در میان کوه آتشفشان و مغاک محصور مانده است.

«دور و دورتر» نخستین‌ بار در سال 2003 به اسپانیایی منتشر شد و ترجمه انگلیسی آن هم اولین‌ بار در سال 2024 به چاپ رسید. ماجراهای این رمان به پیرمردی مربوط است که در جست‌وجوی نوه‌اش، دختری نُه‌ساله‌، که هیچ اثری از او نمانده سرگردان شده است. او در جست‌وجوهایش سر از شهری آخرالزمانی درمی‌آورد که یک طرفش کوهستان است و طرف دیگر، مغاکی بی‌انتها. شهر مرموز است و آدم‌های عجیبی در آن حضور دارند. رفتار غریب ساکنان هول و هراس بیشتری به دلِ پیرمرد می‌اندازد. از این بدتر، شهر پُر از لاشه موش است. نمی‌دانیم چرا و چطور، اما انگار هیچ‌کس اهمیتی به آنها نمی‌دهد. در بخشی از رمان می‌خوانیم: «حالا حس ‌می‌کرد داخل کلیسایی است، اما کلیسایی بناشده بر پایه‌های وحشت، چون حالا دیگر ناله‌های پراکنده هرازگاهی شدت می‌گرفتند، در مکان‌هایی همان‌قدر نزدیک که دور، ناله‌هایی آرام و در عین‌حال نافذ، ناله‌هایی که خطر تبدیل‌شدن به نعره را داشتند... ناله‌هایی که یک‌ بار برای همیشه مرد را فلج کردند قبل از آنکه اولین چهره را ببیند: زنی را در سکرات موت».

نویسنده کتاب، اولیو روسرو دیاگو، شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگاری کلمبیایی است که در 1958 در بوگوتا، پایتخت این کشور متولد شد. او در کشورش در رشته روزنامه‌نگاری تحصیل کرد و به خاطر داستان‌های کوتاهی که در جوانی می‌نوشت جوایزی از کشورهای اسپانیایی‌زبان کسب کرد. روسرو پس از موفقیت‌های اولیه‌اش به دلایل سیاسی و اجتماعی از کلمبیا گریخت و چند سالی در پاریس و سپس در بارسلونا زندگی کرد. روسرو در سال 2006 به خاطر مجموعه آثارش که شامل رمان و داستان کوتاه و کتاب‌هایی برای کودکان و نوجوانان است، جایزه ملی ادبیات کلمبیا را از وزارت فرهنگ این کشور دریافت کرد. او در مجموع بیش از ده رمان نوشته و جوایز زیادی هم به دست آورده است که مهم‌ترینش در دنیای انگلیسی‌زبان جایزه بهترین کتاب داستانی خارجی سال به انتخاب روزنامه «ایندیپندنت» است.

پژمان طهرانیان در یادداشتی در ابتدای کتاب «دور و دورتر» توضیحاتی درباره این اثر و نویسنده‌اش داده و به دیگر کتاب‌های او هم اشاره کرده است. اولین رمان روسرو با عنوان «ماتئو به تنهایی» در سال 1984 منتشر شد. این نخستین کتاب از سه‌گانه‌ای با نام «نخستین‌بار» است که بعدها تکمیل شد. «ماتئو به تنهایی» داستان پسربچه‌ای است که در خانه خودش زندانی شده و از پنجره نظاره‌گر دنیای بیرون است.

دومین رمان روسرو، با نام «خولیو تماشا می‌کند» در 1986 منتشر شد و با این کتاب ترجمه آثار روسرو به زبان‌های دیگر آغاز شد. این رمان روایتی است از تجربه‌های دختری نوجوان که نظاره‌گر دنیای بزرگ‌ترها و خشونت‌هایشان است. این اولین کتابی است که روسرو در آن مستقیما برخی واقعیت‌های تراژیک کشورش را، نظیر کودک‌ربایی، به‌عنوان تهدیدی مهم برای جامعه کلمبیا مطرح می‌کند.

سومین رمان روسرو، «مرد سوخته» نام دارد که در 1988 منتشر شد و جوایزی هم برای نویسنده به همراه آورد. این رمان داستان گروهی از نوجوانان است که در مدرسه مشهوری در بوگوتا تحصیل می‌کنند. روسرو در این کتابش آموزش‌های نادرستی را که برخی سران کلیسا به دانش‌آموزان می‌دهند، محکوم کرده است. 

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.