واگرایی بزرگ
چگونه هشتادمین سالگرد سازمان ملل از یک نظم جهانی ازهمگسیخته پرده برداشت
هشتادمین مجمع عمومی سازمان ملل با شعار آرمانگرایانه «با هم بهتر» برگزار شد؛ اما به جای تجدید پیمان با یک چشمانداز مشترک، نطقهای سران قدرتهای بزرگ به اعلامیههایی از جهانبینیهای اقتصادی متمایز و اغلب متضاد تبدیل شد.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
هشتادمین مجمع عمومی سازمان ملل با شعار آرمانگرایانه «با هم بهتر» برگزار شد؛ اما به جای تجدید پیمان با یک چشمانداز مشترک، نطقهای سران قدرتهای بزرگ به اعلامیههایی از جهانبینیهای اقتصادی متمایز و اغلب متضاد تبدیل شد. این سالگرد، لحظهای برای اجماع نبود، بلکه صحنه رونمایی رسمی از سه طرح رقیب برای آینده حکمرانی اقتصادی جهانی بود. این نشست قرار بود جشنی برای چندجانبهگرایی و نمادی از امید در جهانی آشوبزده باشد؛ اما در عمل به صحنه کالبدشکافی آن تبدیل شد. فضای حاکم بر راهروهای سازمان ملل، نه حس همکاری، بلکه بازتابی از تنشهای ژئوپلیتیکی فزاینده بود. دوران یک نظام اقتصادی جهانی یکپارچه که تحت رهبری و هنجارهای غربی اداره میشد، بهطور قطعی به پایان رسیده است. جهان در حال تجزیهشدن به حداقل سه بلوک ژئواکونومیک متمایز است که هر یک، مدل خاص خود را برای رفاه، قدرت و آینده نظم بینالملل ارائه میدهند. این واگرایی دیگر یک بحث آکادمیک در اتاقهای فکر نیست، بلکه اکنون سیاست اعلامشده و راهبرد عملیاتی قدرتمندترین ملتهای جهان است. با رمزگشایی از سیگنالهای استراتژیک و برنامههای رقیبی که در نطقهای سران ارائه شد، میتوان فهمید میدانهای اصلی این رقابت روشن است: اصلاح یا جایگزینی نهادهای مالی بینالمللی، حاکمیت بر تجارت و فناوریهای نوظهور و کنترل بر منابع مالی توسعه و گذار اقلیمی. اینها عرصههایی هستند که نظم نوین جهانی در آنها شکل خواهد گرفت.
3 بلوک نوظهور؛ طرحهای رقیب برای نظم جهانی
نطقهای سران در مجمع عمومی، از سه الگوی رقیب برای حکمرانی اقتصادی جهانی پرده برداشت:
۱. الگوی حاکمیتمحور (ایالات متحده): این پارادایم، منافع و امنیت اقتصادی ملی را بر تعهدات چندجانبه ارجح میداند. این رویکرد، بازتاب مستقیم آخرین دکترین امنیت ملی آمریکاست که بر «رقابت استراتژیک» با قدرتهای دیگر و لزوم «ایجاد زنجیرههای تأمین امن و قابل اتکا با شرکای همفکر» تأکید دارد و عملا جهان را به حوزههای اقتصادی مبتنی بر اعتماد و امنیت تقسیم میکند. این الگو، به توافقهای دوجانبه و منطقهای تمایل دارد و از اهرمهای مالی و تکنولوژیک برای همسوکردن دیگران با منافع ملی خود استفاده میکند.
۲. چندقطبیگرایی دولتمحور (چین و روسیه): این مدل به صراحت نظم غربی پس از جنگ سرد را به چالش میکشد. این دیدگاه در سخنرانی اخیر شی جینپینگ در نشست بریکس به وضوح بیان شد؛ جایی که او خواستار «اصلاح نظام حکمرانی جهانی برای انعکاس واقعیتهای جدید جهان چندقطبی» شد و از «یکجانبهگرایی و سیاستهای مبتنی بر بلوکبندی» انتقاد کرد. این بلوک با استفاده ابزاری از ادبیات چندجانبهگرایی، از حاکمیت دولتها دفاع کرده و ساختارهای مالی موازی (مانند بانک توسعه جدید بریکس) را برای کاهش وابستگی به نظام برتون وودز فعالانه گسترش میدهد.
۳. مسیر میانه اصلاحطلبانه (آلمان، فرانسه و بریتانیا): این بلوک به دنبال حفظ اصول بنیادین نظم مبتنی بر قوانین است؛ اما بر لزوم اصلاح آن تأکید دارد. این همان منطقی است که اورزولا فون درلاین، رئیس کمیسیون اروپا، در سخنرانی «وضعیت اتحادیه» در سال ۲۰۲۵ با توصیف استراتژی «کاهش ریسک، نه جداسازی» در قبال چین مطرح کرد. این قدرتها به دنبال ایفای نقش بهعنوان یک «قدرت موازنهبخش» هستند که ضمن حفظ اتحاد با آمریکا، با «جنوب جهانی» تعامل کرده و از یک نظام چندجانبه اصلاحشده حمایت میکنند.
میدانهای اصلی نبرد ژئواکونومیک جدید
این واگرایی بزرگ در سه جبهه حیاتی در حال وقوع است:
الف. آینده حکمرانی مالی جهانی: اصلاح در برابر جایگزینی نهادهای برتون وودز (صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی) در قلب این مبارزه قرار دارد. استراتژی آمریکا، اعمال فشار از طریق محدودیتهای شدید بودجهای و مسدودکردن انتصابات کلیدی (مانند رکن استیناف سازمان تجارت جهانی) است که عملا نهادها را برای وادارکردن به تغییر فلج میکند. در پاسخ، بلوک اروپایی از اصلاحات بنیادین، مانند افزایش سهم رأی اقتصادهای نوظهور برای حفظ مشروعیت این نهادها حمایت میکند. چین و روسیه که از این بنبست سرخورده شدهاند، در حال دنبالکردن یک استراتژی گریز هستند. نهادهای موازی آنها، مانند بانک توسعه جدید (NDB) و بانک سرمایهگذاری زیربنایی آسیا (AIIB)، به صراحت بهعنوان جایگزین طراحی شدهاند. بنابراین، امتناع آمریکا از واگذاری کنترل بیشتر بر سیستم موجود، بزرگترین کاتالیزور برای تکهتکهشدن نظم مالی جهانی است.
ب. تجارت و فناوری: مرزهای جدید ژئوپلیتیک بحران در سازمان تجارت جهانی که با مسدودشدن نهاد حل اختلاف آن توسط آمریکا فلج شده است، جهان را از یک سیستم تجاری مبتنی بر قوانین به سمت سیستمی مبتنی بر قدرت سوق میدهد. همزمان، سه مدل رقیب برای حکمرانی فناوری در حال ظهور است: مدل بازارمحور و امنیتمحور آمریکا، مدل دولتمحور و کنترلمحور چین و راه سومی که توسط اتحادیه اروپا و بریتانیا دنبال میشود و به دنبال ایجاد تعادل میان نوآوری و مقررات است. برنده این رقابت، قوانین اقتصاد قرن بیستویکم را خواهد نوشت.
ج. تأمین مالی اقلیم و توسعه: شکاف در حال گسترش خروج آمریکا از توافق پاریس و صندوقهای کلیدی اقلیمی، یک خلأ عظیم رهبری و مالی ایجاد کرده است. این خلأ توسط اتحادیه اروپا که قهرمان اصلی تأمین مالی چندجانبه اقلیم باقی مانده و چین که به صورت استراتژیک در حال تثبیت موقعیت خود برای تسلط بر زنجیرههای تأمین فناوری سبز آینده است، پر میشود. استراتژی اروپا در طرح «دروازه جهانی»
(Global Gateway) متبلور شده که به گفته جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه، «یک پیشنهاد مبتنی بر ارزشها و استانداردهای بالا برای همکاریهای زیربنایی است، نه یک تله بدهی» و بهعنوان رقیب مستقیم ابتکار «کمربند و راه» چین عمل میکند. بنابراین، گذار جهانی انرژی به عرصه اصلی رقابت ژئواکونومیک تبدیل شده است. ملتی که زیرساختهای انرژی نسل بعدی را تأمین مالی و بنا کند، اهرم اقتصادی و سیاسی عظیمی برای دهههای آینده به دست خواهد آورد.
چشمانداز استراتژیک: پایان جهان یکپارچه
این رویداد تاریخی، پایان توهم پساجنگ سرد مبنی بر وجود یک اقتصاد جهانی یکپارچه و مبتنی بر قوانین مشترک را تأیید کرد. جهان در حال سازماندهی مجدد در حوزههای نفوذ اقتصادی متمایز است که هر یک با هنجارها، استانداردها و سیستمهای مالی خاص خود عمل میکنند. این چندپارگی، پیامدهای ملموسی به همراه دارد و پیچیدگی عظیمی برای شرکتهای چندملیتی ایجاد خواهد کرد؛ آنها اکنون مجبورند زنجیرههای تأمین خود را «منطقهای» کرده و استراتژیهای متفاوتی برای فعالیت در بلوکهای رقیب با قوانین متناقض (مثلا در حریم خصوصی دادهها یا استانداردهای زیستمحیطی) اتخاذ کنند. همزمان، «خطر استفاده اقتصادی» -از طریق تحریمها، تعرفهها و کنترل بر فناوریهای حیاتی- بهعنوان ابزار اصلی سیاستورزی دولتها بهشدت افزایش یافته و ثبات تجاری را تضعیف میکند. در این رقابت جدید، کشورهای غیرمتعهد (جنوب جهانی) از یک حاشیه منفعل به بازیگران تعیینکننده تبدیل شدهاند.
این کشورها که بخش بزرگی از جمعیت، منابع طبیعی و پتانسیل رشد آینده جهان را در اختیار دارند، دیگر حاضر به پذیرش نسخههای توسعهای دیکتهشده از سوی شمال نیستند. اکنون نبردی استراتژیک برای جلب وفاداری آنها در جریان است. این نبرد از طریق ارائه مدلهای رقیب توسعه، بستههای مالی و پیشنهادهای فناورانه (مانند رقابت میان ابتکار «کمربند و راه» چین و طرح «دروازه جهانی» اروپا) انجام میشود. انتخابهای این کشورها -چه همسویی با یک بلوک خاص و چه تلاش برای حفظ استقلال و بهرهبرداری از رقابت قدرتها- در نهایت شکل و توازن نظم جهانی قرن بیستویکم را تعیین خواهد کرد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.