|

عاشورا؛ آزادگی و ستیز با ازخودبیگانگی

نهضت عاشورا یکی از بنیادهای دینی و ملی در جامعه ایران و دینداری ایرانیان است

از واقعه‌ عاشورا‌ قرن‌ها گذشته‌، اما همچنان اندیشه‌افروز است و همچنان چراغ راه. این یادداشت، بازخوانی رویداد عاشوراست با نگاه ویژه به قدرت جاودانه‌ آن در افروختن دو نور انسان‌ساز در وجود انسان، یعنی آگاهی و آزادی و نیز مصون‌داشتن آدمی از آتش انسان‌سوز «ازخودبیگانگی» و بی‌اندیشگی‌.

عاشورا؛ آزادگی و ستیز با  ازخودبیگانگی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

از واقعه‌ عاشورا‌ قرن‌ها گذشته‌، اما همچنان اندیشه‌افروز است و همچنان چراغ راه. این یادداشت، بازخوانی رویداد عاشوراست با نگاه ویژه به قدرت جاودانه‌ آن در افروختن دو نور انسان‌ساز در وجود انسان، یعنی آگاهی و آزادی و نیز مصون‌داشتن آدمی از آتش انسان‌سوز «ازخودبیگانگی» و بی‌اندیشگی‌.

دین‌ها همواره با فراز و فرودهایی در جوامع بشری ظهور و بروز دارند و بسیاری از رفتارها، گفتارها و اهداف افراد و جوامع را جهت و سامان می‌بخشند؛ به‌ویژه در جامعه ایران که هزاره‌های دین‌ورزی را در پیشینه خود دارد و هنوز هم هنجارها، ارزش‌ها و تمایلات دینی، خاصه دین مبین اسلام، معاش‌کوشی و معاداندیشی مردم را راه می‌نماید و معنا می‌بخشد. در ایران امروز‌ که یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های اجتماعی دین اسلام است، نگاه نو و به‌روزآور دین‌داران و دین‌پژوهان به اندیشه‌ها و رفتارهای دینی، بایسته است؛ زیرا به درک بهتر ژرفای دین و نیز حفظ طراوت فرهنگ دینی جامعه می‌انجامد. با پیروزی انقلاب اسلامی و حتی در جریان مبارزات پیش از آن، با آثار استادانی همچون علی شریعتی و شهید مرتضی مطهری و تنی چند از دیگر بزرگان، تفکر و تمرکز بر جنبه‌های عقلی، فکری و بنیادین واقعی عاشورا غلبه یافت (در مقابل برخی سطحی‌نگری‌های سده‌های اخیر). قیام یا نهضت عاشورا یکی از بنیادهای دینی و ملی در جامعه ایران و دینداری ایرانیان است که دارای آموزه‌ها و الگوهای فراوانی است و بررسی آن از نظرگاه‌های گوناگون علمی، فرهنگی و هنری، به شرط صحت و دقت، علاوه‌ بر شناساندن بهتر این رویداد شگفت‌انگیز و البته رهایی‌بخش، چراغ راهی است انسان امروز را که سخت محتاج معنا و آگاهی‌های راه‌گشاست‌؛ البته اگر انسان در این راه، پای از سنگ‌ها و دامان از خار‌ها برهاند. یکی از این موانع، همین از‌خود‌بیگانگی است که با الگوبرداری از نهضت امام حسین‌(ع) و قیام عاشورا‌ می‌توان از دام آن رست.

«ازخودبیگانگی» یا «الیناسیون» با اینکه مولود اندیشه‌ورزی‌های روان‌شناسانه، جامعه‌شناسانه و‌... اخیر است، از آنجا که ناظر بر انسان است، موضوعیت و وجودی کهن دارد همپای وجود انسان. مفهومی ‌است که ابعاد گوناگون آن با نظریات هگل، مارکس و روسو آمیخته است. در ایران نیز دکتر علی شریعتی از نخستین بحث‌کنندگان در این زمینه بود.

در جامعه ما، معنای یادشده‌تر ازخودبیگانگی، تداعی‌‌کننده آن افرادی است که در مقابل مظاهر و نمادهای فرهنگی یک جامعه‌ بیگانه، ماهیت فرهنگی خویش را به آب نسیان می‌دهند و بی‌آنکه با نگاهی بهره‌یاب و خویش‌باور، به مبادله علمی و فرهنگی با جوامع دیگر بپردازند، منفعلانه، خود را ظرف فرهنگ یا مفهومی دیگر می‌کنند. اما این تنها بخشی از دایره‌‌ معنایی ازخودبیگانگی است و این عبارت‌ در علوم گوناگون انسانی‌ مورد بحث و فحص است و دارای دو جنبه‌ فردی و اجتماعی که هسته‌ معنایی آن، بی‌خودشدن انسان از ادراک و خواسته‌های تعالی‌بخش خویش است؛ چنان‌که چیزی دیگر (یک مفهوم، فرد یا شیء) را مقدم بر اندیشه و ماهیت ادراکی و زیستی خود بداند و به‌طور کلی، به ابزاری برای آن بدل شود. چنین انسانی را -‌به قول دکتر شریعتی‌- الینه‌شده یا ازخودبیگانه می‌گویند. او این مفهوم را مقابل آن «خودآگاهی» انسانی می‌داند که ممکن است یک دانشمند نداشته باشد، اما یک بی‌سواد آن را داشته باشد. ازخودبیگانگی به تأثیر عوامل گوناگون اجتماعی، جغرافیایی و تربیتی در ما پدید می‌آید، اما خودآگاهی و آزادی و اندیشه‌مندی‌‌ ما‌ از آن می‌کاهد. گسترش این خودآگاهی، موانعی هم دارد همچون جهل، منفت، ترس‌های غیرعاقلانه، منِ الینه‌شده که من حقیقی را زندانی کرده و‌... .

بنابراین، هیچ شیء یا فضایی شایسته آن نیست که ماهیت انسان را برباید، با فریب آنکه چیزی دیگر به او می‌دهد؛ زیرا انسانی که از ادراک و واقعیت خود تهی شده، چه می‌تواند داشته باشد که بهتر از آن ماهیتش باشد. ماهیتی که با گستراندن اندیشه‌ و ادراک آدمی، به او نیروی کشف و تصرف جهان بیکرانه می‌بخشد.

طرفه آنکه حتی پذیرش دین را هم که فرستاده‌ای الهی است، نمی‌توان جواز الینه‌شدن انسان دانست. گواهی ما متن وحی است که ده‌ها بار از اصلاحات تعقل، تدبر و تفکر، همچنین مشتقات آنها نام می‌برد و خردورزی آدمی را در دین‌پذیری، دارای اصالت و موضوعیت می‌داند.

در این جهان‌متن، انسان، مزین و مفتخر به ارجحیت «کرمنا بنی آدم» و « علمه البیان» است و منظور خطاب «أفلا تعقلون» و « أفلا تتفکرون»؛ پس حتی عبادات انسان هم سزاست که با آگاهی و آزادگی همراه باشد.

به دیگر سخن، خدا از ما نمی‌خواهد که بدون تفکر و تدبر، سخن و فرمان او را بشنویم و بپذیریم؛ چنان‌که خود در کلام رحمانی‌اش می‌فرماید، اگر می‌خواست، می‌توانست بشر را همچون فرشتگان‌ مجبور به عبادت و اطاعت بیافریند نه مختار و آزاد. این مهم، از طرق عقلی نیز قابل اثبات است.

آن عبادت وجودی و فنای در حق یا حقیقت نیز که در فرهنگ دینی ما، معنای هستی آدمی و برترین هدف آموزه‌هاست، الینه‌شدن انسان در چیزی دیگر نیست؛ زیرا بر بنیاد حقیقت وجودی انسان شکل‌ می‌گیرد و نیز رهایی او از تعلقات غیر‌اصیل و پیوستنش به آگاهی و آزادی مطلق را در پی دارد. امام حسین‌‌علیه‌السلام نیز در مقام یکی از درخشان‌ترین تجلیات انسانی مفاهیم‌ و انتزاعیات دین و مایه‌های عقلی و نقلی آن، حرکتی را می‌آغازد که پیرو همین رویکرد دین به ماهیت ادراکی و اقناعی آدمی است و البته بازداشتن انسان‌ها از فروافتادن به چاه ازخودبیگانگی.

مصادیق ازخودبیگانگی یا الیناسیون را چند نوع دانسته‌اند مانند: الینه‌شدن فرد در نظام سرمایه‌داری، ازخودبیگانگی انسان تحت تأثیر روایت‌های نادرست و ضداندیشگی از مسیحیت توسط عده‌ای در قرون وسطی، ازخودبیگانگی در مقابل تبلیغات تجاری دوره‌ مدرنیته و مصرف‌گرایی و لذت‌افزایی، ازخودبیگانگی یک جامعه در برابر جامعه‌ای دیگر و ازخودبیگانگی دولتی‌ که به معنای انواع فاصله‌گرفتن‌های دولت‌ها از اهداف اصلی خود است از آن روی که درگیر اهدافی دیگر می‌شوند. مصداق این نوع واپسین را در عصر امام حسین‌ (ع) می‌توان حکومت اموی دانست که البته این، بخشی از کم و کیف آن دستگاه حکومتی است. دیگر انواع الیناسیون را نیز می‌توان در آن دوره دارای بروز و حضور دانست؛ چنان‌که در همه اعصار نیز هستند، اما با شدت و ضعف به‌طور گوناگون و نسبی.

دستگاه خلافت اموی، هم عبای نبوی را می‌خواهد و هم تخت و تاج قیصری و خسروی را. هم فقر و فخر محمدی را می‌طلبد، هم شکم‌بارگی و غرق‌شدن در دینار و درهم بیت‌المال را. امام حسین، بیعت با دستگاهی را نپذیرفت که از جعل حدیث و روایت و ابداع اسلام سلطنتی ابا نمی‌کرد.

یزید جانشین نامشروع خلیفه‌ای است که در تاریخ اسلام، نخستین کسی بود که با زور و زر به مسند خلافت نشست؛ نخستین خلیفه‌ای که -برخلاف ادعای طریقت وحیانی- همچون سلاطین، کاخ و بارگاه سلطانی برافراشت. قرآن را می‌خواست، اما بر نیزه و به قصد حیلت؛ ایمان را می‌نمایید، اما به تزویر و به نیت غصب خلافت (‌یا‌ به همراه جعل حدیث و بدعت). وارث این دستگاه، برای منزوی‌کردن امام حسین و وادار‌کردنشان به بیعت، سعی در نفوذ در یاران ایشان و دیگر مردمان دارد؛ عده‌ای را الینه ثروت و طلا می‌کند، گروهی را الینه ترس و برخی‌ را الینه‌ مغلطه.

اما حماسه‌ساز عاشورا، کسی است که با هیچ‌یک از این ترس‌افکنی‌ها و فریبندگی‌ها از خویش تهی نمی‌شود و به جای بیگانه‌شدن از خود، با آنچه زمان و جهان او را آلوده، بیگانه است. هیچ چیز را یارای آن نیست که حسین را از آزادی و آگاهی خویش تهی کند. او حتی برای افزودن بر شمار یاران خویش نیز دست به حیله و تکلف نمی‌یازد (برخلاف دشمنانش) و هیچ یاری‌گری را ازخودبیگانه نمی‌خواهد. حتی در واپسین ساعات حیات دنیوی، بیعت از یاران برمی‌دارد تا هرکس که می‌خواهد گام در میدان آزادی و البته‌ مرگ نهد، به اراده و خرد و آگاهی خویش بنهد، نه به اجبار یا شرم از حسین‌‌(ع). ندای هل من ناصر نیز به طریق هدایت سر می‌دهد که تعهد امامت او است، وگرنه حسین کجا و نیاز به خلق کجا.

آگاهی و آزادگی‌خواهی ریشه در فطرت انسان دارد که خداوند نیز با آگاهی از آن و بنا بر اقتضائات آن حقیقت، بشر را به آغوش خویش فرا‌می‌خواند. این وجه برجسته از واقعه عاشوراست که هنوز هم بر جان انسان‌ها می‌نشیند و چنان سرمشقی، آنان را به آزادگی و ستیز با ازخودبیگانگی برمی‌انگیزد؛ چنان‌که در طول تاریخ نیز چنین بوده است.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.