جایی برای انکار مردم باقی نمانده
جامعه ایران برای خروج از یک بنبست عاطفی انگار به یک شوک نیاز داشت. جامعهای که فشارهای اقتصادی زیادی را تحمل کرده بود و از فاصله طبقاتی بهوجودآمده از رانتخواری و رانتجویی بهشدت خشمگین بود، بار دیگر در برابر وجدان اجتماعی خود قرار گرفت و بیدرنگ ایران را برگزید.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
جامعه ایران برای خروج از یک بنبست عاطفی انگار به یک شوک نیاز داشت. جامعهای که فشارهای اقتصادی زیادی را تحمل کرده بود و از فاصله طبقاتی بهوجودآمده از رانتخواری و رانتجویی بهشدت خشمگین بود، بار دیگر در برابر وجدان اجتماعی خود قرار گرفت و بیدرنگ ایران را برگزید. کسی باور نمیکرد مردم در این روزهای پرالتهاب بر سر دفاع از ایران و غرور ملی همدل و یکصدا باشند.
آنها حوادث و رویدادهای تلخی را پشت سر گذاشته بودند؛ از وقایع اعتراضات 88 تا آخرین آنها یعنی اعتراضات 1400. مردم خسته و دلشکسته بودند اما تجربه زیسته و تاریخیشان بر آنان نهیب میزد که کوچکترین انحراف از مسیر تمامیت ایران و دفاع از آن خساراتِ جبرانناپذیری دارد. آنچه به آن تاریخ اکنون میگویند، یعنی درهمآمیزیِ گذشته و اکنون؛ اکنونی که پشت آن تاریخی پر از افتخارات، شکستها، خیانتها، دوستیها و دشمنیها خوابیده است. اگر از کودتای سوم اسفند سخن به میان میآید، سخن از برآمدنی است به دست بیگانگان و سرنگونی است باز به دست بیگانگان. اگر درباره کودتای 28 مرداد سخن میگویند باز از همین جنم است، با این تفاوت که این بار فاعلیت مردم را بیگانگان برنتافتند و سرکوبش کردند.
بیشک مجموعه دستاوردهای این دوران نیز در تاریخ ثبت خواهد شد، با وجود این چرا این دوران نتوانسته الگویی برای ایران باشد. هر جا که مردم غایب باشند یا فاعلیت آنان نادیده گرفته شود، در حافظۀ تاریخیشان ماندگار خواهد شد. در سرودهای از سوفکلس، مردم و انسان همانندند: «جهان سرشار از شگفتی است/ و شگفتترینِ شگفتیها مردم است/ اوست که میراند بر دریاهای مواج مشوش/ که میگذرد از خیزابهای هنگفتِ خروشان؛ که میآید و میرود -سال از پیِ سال».
هایدگر در تحلیل بهکارگیری «مردم» نزد سوفکلس در مقام «انسان» چنین میگوید: «باید این را در نظر داشته باشیم: گفتن اینکه انسان to deinotaton است، یعنی شگفتترینِ شگفتیهاست، به این معنی نیست که صفت خاصی به انسان نسبت بدهیم، چنانکه گویی چیز دیگری هم هست؛ نه، آن سطر شعر میگوید شگفتترینِ شگفتیها بودن خصلت اساسی ذات انسانی است و همه خصلتهای دیگر باید در این خصلت جای بگیرند». انسان شگفتیساز است، مردم شگفتیسازند. این 12 روز اخیر نشان داد تا چه میزان دیدگاهها و تحلیلها از آنچه ما «مردم ایران» مینامیم فاصله دارد. جامعه و مردم ایران نشان دادند به بلوغ سیاسی نزدیک شدهاند. آنان مستقل از هر تبلیغات داخلی و خارجی بر عهد خود یعنی دفاع از ایران پایبندند و بهوضوح نشان دادند ایران برای ایرانیان است و خودشان برایش تصمیم خواهند گرفت و این تعیین سرنوشت حقِ آنان است.
این همان شگفتی این 12 روز است که کسی انتظار آن را نداشت بهجز کسانی که با این مردم زیسته، در غمهایشان گریسته و در شادیهایشان خندان و سهیم بودهاند. اینک مردم از بنبست عاطفی که سالها گریبانشان را گرفته بود رهایی یافتهاند. اگر زمانی فقط میدانستند چه نمیخواهند، اکنون دیگر میدانند چه میخواهند و میدانند خواستههای خود را از چه مسیری دنبال کنند. این 12 روز نشان داد مردم ایران زندهاند، نفس میکشند و ایران را دوست دارند. دیگر جایی برای انکار آنها باقی نمانده است و دیگر هیچ عذر و بهانهای پیچیده در لفافهای ایدئولوژیک در تصمیمگیری آنان اثری ندارد. آنان مردماند، بهسادگی واژه چهارحرفی مردم و به بزرگی مردم. فراموش نکنیم مردم واژه جمع است و مفرد ندارد. بنابراین دیگر جایی برای انکار مردم باقی نمانده و هیچ جناح سیاسی قادر نیست از مردم بهمثابه حامیان خود سخن بگوید.
* از کتاب «آنتیگونه» اثر سوفوکلس، ترجمه نجف دریابندری، نشر آگاه
آخرین اخبار سرمقاله را از طریق این لینک پیگیری کنید.