|

​​ نگاهی به فیلم خاطره‌انگیز «شیلات» به مناسبت هفته کارگر

اگرچه 44 سال از ساخت فیلم «شیلات» به عنوان آخرین ساخته رضا میرلوحی، کارگردان فقید سینمای ایران‌ می‌گذرد، اما هنوز که هنوز است در مواجهه با واژه‌هایی همچون «کارگر»، «کارفرما»، «کارخانه» و عناوینی از این دست، در حافظه نمایشی علاقه‌مندان جدی‌تر آثار نمایشی، این فیلم و قهرمانان لجوج و دوست‌داشتنی آن، یعنی خوجه ممد (‌با بازی زنده‌یاد داوود رشیدی)، تداعی می‌شود و هنوز یکی از بهترین نمونه‌ها برای نگاه به کارنامه سینمای ایران در برخورد با مقوله همیشه حساس«مناسبات کارگر و کارفرما» و فرامتن‌های مردمی و حاکمیتی پیرامون آن است.

​​ نگاهی به فیلم خاطره‌انگیز «شیلات»  به مناسبت هفته کارگر

‌مازیار معاونی:  اگرچه 44 سال از ساخت فیلم «شیلات» به عنوان آخرین ساخته رضا میرلوحی، کارگردان فقید سینمای ایران‌ می‌گذرد، اما هنوز که هنوز است در مواجهه با واژه‌هایی همچون «کارگر»، «کارفرما»، «کارخانه» و عناوینی از این دست، در حافظه نمایشی علاقه‌مندان جدی‌تر آثار نمایشی، این فیلم و قهرمانان لجوج و دوست‌داشتنی آن، یعنی خوجه ممد (‌با بازی زنده‌یاد داوود رشیدی)، تداعی می‌شود و هنوز یکی از بهترین نمونه‌ها برای نگاه به کارنامه سینمای ایران در برخورد با مقوله همیشه حساس«مناسبات کارگر و کارفرما» و فرامتن‌های مردمی و حاکمیتی پیرامون آن است.

 

اولین و مهم‌ترین نکته و آنچه‌ «شیلات» را از خیل آثار دیگر سینمایی دارای اشتراک مضمونی با آن (‌نیاز ساخته علیرضا داوود‌نژاد، به آهستگی ساخته مازیار میری، کارگر ساده نیازمندیم به کارگردانی منوچهر هادی، نگهبان شب ساخته رضا میرکریمی و...) متمایز می‌کند، محوریت مقوله کارگر/‌ کارفرما و کم‌رنگ‌بودن سایر مایه‌های داستانی آن است که فرصت و موقعیت خوبی برای روایت داستانی مبتنی بر بی‌رحمی‌ها، بی‌انصافی‌ها و ستم‌های تحمیل‌شده به قشر کارگر و انفجار خشم نهفته در این قشر را در اختیار فیلم‌ساز قرار داده و همچون دیگر آثاری که ذکرشان رفت، در لابه‌لای سایر مایه‌های داستانی از اثر‌گذاری آن کاسته نشده است.

 

این امتیاز زمانی دوچندان می‌شود که در نظر داشته باشیم آخرین ساخته میرلوحی، اثری مستقل بوده و زیر چتر آثار موسوم به آثار سفارشی که معمولا نهادهای دولتی و حاکمیتی سفارش‌دهنده و پشتیبان مالی آنها هستند، تولید نشده است. بگذارید به داستان فیلم نگاهی مصداقی‌تر بیندازیم. جان به در بردن قهرمان فیلم (‌خوجه ممد)، کارگر پیش‌کسوت و حاضر‌جواب شیلات که زیر بار زور نرفتن‌ها، حاضر‌جوابی‌ها و شائبه افشاگری‌هایش علیه رئیس سابق کارخانه، رؤسای فعلی را برای قتل او مجاب می‌کند و ممد به شکلی معجزه‌آسا از مرگ نجات می‌یابد تا خشم فروخفته‌اش بیرون بزند، خشمی که با مرگ پدر توسط مأموران دولتی و مرگ دو نوه‌اش در جریان درگیری اخیر کارگران شیلات با مأموران، چند برابر شده و پیرمردی را که فقط به تار‌زدن‌ در خلوت‌هایش دلخوش کرده، به گلوله آتشینی تبدیل می‌کند که جان رؤسای کارخانه و ذی‌نفوذهای حکومتی مرتبط با آنها را درست به همان شیوه‌ای می‌گیرد که قرار بود خودش به همان طریق حذف شود.

 

خشمی که دیگر محدود به شیلات و سال‌های وقوع داستان در زمان حاکمیت پهلوی دوم نیست و می‌توان آن را به پهنای تاریخ و جغرافیای مناسبات غالبا ظالمانه کارفرما و کارگر بسط داد از دوران باستان و برده‌های نگون‌بختی که احجار بزرگ اهرام ثلاثه را به دوش می‌کشیده‌اند تا زارعان مفلوک در ایران و سرتاسر جهان قدیم که بی‌رحمانه‌ترین شکل استثمار را تجربه کرده‌اند و حتی کارگران کم‌بضاعت کارخانه‌‌‌ها و کارگاه‌های کنونی کشور که هر شاهد تجمعات و اعتراضات گاه‌و‌بیگاه آنها به دلیل عدم پرداخت به موقع حقوق و تعدیل نیرو و... هستیم، همه و همه نشانه‌های دیگری دال بر مظلومیت این قشر ضعیف و خشم‌ فروخفته آنهاست که گاهی همچون خشم خوجه ممدِ خاطره‌انگیز و فراموش‌نشدنی به مرز انفجار  و انتقام می‌رسند.