قاره اروپا در معرض خطر بزرگ
اروپا، با تاریخ و فرهنگهای متنوع، در حال حاضر با چالشهایی برای حفظ یکپارچگی و مقابله با بحرانهای ژئوپلیتیکی جدید روبهرو است، بهویژه در شرق قاره.

به گزارش گروه رسانه ای شرق؛ اروپا اخیراً به نقطهای حساس در بحثهای ایالات متحده تبدیل شده است، به ویژه در مورد کاهش تمایل آمریکا به تضمین امنیت اروپا. سوال این است که اروپا چیست؟ اروپا کشور نیست، بلکه قارهای است با ۴۴ کشور که هرکدام زبان، فرهنگ و تاریخ خاص خود را دارند. این کشورها تجربه جنگها، بیاعتمادیها و درگیریهای تاریخی زیادی داشتهاند، مانند رابطه تیره و تار مجارستان با همسایگانش پس از معاهده ترایانون پس از جنگ جهانی اول.
از نظر جغرافیایی، اروپا از ایسلند تا روسیه کشیده شده است، از اقیانوس اطلس تا اورال و از قطب شمال تا دریای مدیترانه. با این حال، مفهوم "اروپا" در حال حاضر عمدتاً به کشورهای غربی قاره اشاره دارد که اعضای ناتو و اتحادیه اروپا هستند. قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اروپا توسط نیروهای شوروی و نیروهای انگلو-آمریکایی تقسیم شده بود. پس از فروپاشی شوروی، بخش شرقی اروپا که پیشتر تحت اشغال روسیه بود، به دایره نفوذ آمریکا پیوست.
در تاریخ، اروپا به دو بخش تقسیم میشد، به طوری که غرب اروپا دسترسی به اقیانوسهای جهانی داشت، در حالی که شرق اروپا از امپریالیسم جهانی خارج بود. کشورهای غربی اروپایی مانند بریتانیا، فرانسه و اسپانیا امپراتوریهای وسیعی داشتند، در حالی که شرق اروپا از این دستاوردها محروم بود. وحدت آلمان در سال ۱۸۷۱ این تعادل را تغییر داد، زیرا آلمان به یک کشور قدرتمند تبدیل شد که دینامیکهای ژئوپلیتیکی را در بین شرق و غرب اروپا تغییر داد.
وحدت آلمان بحران ژئوپلیتیکی جدیدی ایجاد کرد، زیرا آلمان توسط سه کشور قدرتمند محاصره شده بود و در وضعیت بیثباتی قرار داشت. این کشور از ایجاد اتحاد بین اتریش، لهستان و فرانسه که میتوانست تهدیدی برای وحدت آلمان باشد، میترسید. این ترسها منجر به درگیریهای متعدد شد که شامل دو جنگ جهانی میشد. پس از جنگ جهانی دوم، آلمان تقسیم شد و بخش شرقی آن تحت کنترل اتحاد جماهیر شوروی و بخش غربی تحت کنترل ایالات متحده قرار گرفت، که مرزهای شرقی و غربی اروپا را تحکیم کرد.
امروزه، وضعیت در اروپا با کاهش قدرت روسیه و بیتفاوتی ایالات متحده تغییر کرده است. سوال اصلی این است که آیا خطوط شکستخورده ژئوپلیتیکی قدیمی اروپا دوباره باز خواهند گشت یا نه. اروپا هنوز هم تکهتکه است و کشورهای آن زبانهای مختلفی دارند و تجربیات تاریخی متفاوتی دارند. ایده "اروپا" به عنوان یک واحد یکپارچه، ساختار آمریکایی است و تنشهای میان کشورهای مانند آلمان، فرانسه و لهستان یادآور درگیریهای قدیمی است. این توهم که اروپا متحد است، با این تقسیمات به چالش کشیده میشود.
سوال اصلی امروز درباره آینده اروپا این است که آیا اروپا همانطور که ایالات متحده ایجاد کرده باقی خواهد ماند – منطقهای با منافع مشترک ولی زبانها و فرهنگهای مختلف – یا به وضعیت تاریخی خود بازخواهد گشت، یعنی ملتهای کوچک که تنها از ترس یکدیگر به هم مرتبط هستند. جنگ در اوکراین نشان داده است که اروپا در حال حاضر نیازی به ترس از روسیه ندارد، اما روسیه ممکن است دوباره قدرت خود را بازیابد و به سیاستهای تهاجمی خود ادامه دهد، به ویژه در شرق اروپا که اکنون نقش مهمی در شکلدهی به آینده اروپا دارد.
شرق اروپا اکنون با یک تصمیم اساسی مواجه است: آیا باید متحد شود یا جدا بماند؟ اگرچه این منطقه فقیرتر از غرب اروپا است، اما اگر متحد شود، میتواند به یک نقطه ژئوپلیتیکی محوری برای قاره تبدیل شود. اما این منطقه با حس عمیق کمبود و سرنوشت قربانی، که اغلب توسط تاریخ و نفوذ خارجی تشدید میشود، روبرو است. کلید آینده اروپا این است که آیا شرق اروپا میتواند تقسیمات داخلی خود را کنار بگذارد و جبههای متحد به نمایش بگذارد یا خیر.
اگر شرق اروپا بتواند متحد شود، میتواند تاریخ قاره را بازنویسی کند. در غیر این صورت، دینامیکهایی که بین سالهای ۱۸۷۱ تا ۱۹۴۵ اروپا را شکل داد، دوباره بازخواهند گشت. نقش ناتو و سازمان ملل در حل مشکلات اروپا همچنان نامشخص است و در حالی که اروپا بخش مهمی از امور جهانی است، خطرات تاریخی و درگیریهای داخلی آن همچنان چالشهایی بزرگ به شمار میروند. ایالات متحده ممکن است بهزودی تمرکز خود را تغییر دهد و برخی از آمریکاییها ممکن است از کاهش نقش خود در امور اروپا استقبال کنند، به ویژه اگر شرق اروپا مسئولیت بیشتری بر عهده بگیرد.