|

افشای اسناد شورای امنیت ملی آمریکا و سیاست دوگانه روسیه

ایران در طول جنگ جهانی اول و دوم بی‌طرفی خود را در جنگ اعلام کرد و با وجود بی‌طرفی، مورد اشغال قدرت‌های بزرگ واقع شد. موقعیت استراتژیک و سوق‌الجیشی از یک طرف و فقدان دوراندیشی در سیاست خارجی حکمرانان وقت از طرف دیگر، طمع قدرت‌ها را برای اشغال ایران دوچندان کرد.

افشای اسناد شورای امنیت ملی آمریکا و سیاست دوگانه روسیه

ایران در طول جنگ جهانی اول و دوم بی‌طرفی خود را در جنگ اعلام کرد و با وجود بی‌طرفی، مورد اشغال قدرت‌های بزرگ واقع شد. موقعیت استراتژیک و سوق‌الجیشی از یک طرف و فقدان دوراندیشی در سیاست خارجی حکمرانان وقت از طرف دیگر، طمع قدرت‌ها را برای اشغال ایران دوچندان کرد. نبود راهبرد مناسب و قدرت فهم لازم از صحنه‌های بین‌المللی موجب شد تا از شمال و جنوب کشور اشغال شود، مردم به‌شدت روزگار سختی را بگذرانند، کشتار بی‌رحمانه مردم، بیماری، اسیری، بردگی، قحطی، گرسنگی، تبعیض و... تجربه‌ای بود که ایرانیان در دو جنگ جهانی تجربه کرده‌اند؛ تاریخی که صفحه‌های آن به سیاهی نوشته شده است. مسئله‌ای که در اینجا مهم است، این است که هیچ زمانی ایران و ایرانی از چشم طمع قدرت‌های بزرگ در امان نبوده است.

به هر حال بخش‌های وسیعی از جنوب و شمال ایران از طرف آمریکا، انگلیس و شوروی در طول جنگ جهانی دوم تسخیر شد. آمریکا و انگلیس پس از پایان جنگ از ایران خارج شدند، اما شوروی و استالین با بهانه‌های مختلفی قشون خود را بر بخش‌های مختلفی از کشور مستولی کردند یا با تشکیل و حمایت از حکمرانان دست‌نشانده منطقه‌ای، نفوذ در ایران را برای خود محفوظ دانستند؛ سیاست‌مداری نامی و کارکشته یعنی قوام‌السلطنه برای گفت‌وگو با روس‌ها و استالین انتخاب شد تا کشور را از چنگال اهریمن نجات دهد. در داخل عقل و خرد چنان حاکم شد که حتی مخالفان سرسخت ایشان نیز پی بردند که تنها از دست بزرگانی مانند قوام‌السلطنه برمی‌آید تا احقاق حق کرده و کشور را از دست متجاوزان آزاد کند. مصدق که پیش‌تر به خاطر سیاست موازنه مثبت از قوام انتقاد می‌کرد، در یک چرخش رئالیستی در مجلس به او به‌عنوان تنها دولتمرد قادر به گفت‌وگو با روس‌ها رأی داد، با آنکه کشور بسیار ضعیف شده بود و شکست همه ابهت و وجودش را پوشانده بود، اما قوام خود را هم‌سطح روزولت، چرچیل، استالین و... می‌دید‌. قوام راهی روسیه شد و با دادن وعده نفت شمال پس از تشکیل مجلس جدید و تصویب آن در مجلس، شمال کشور را از یوغ دشمن آزاد کرد. هرچند بسیاری از تحلیلگران عامل عمده عقب‌نشینی روس‌ها را فشار آمریکا و سازمان ملل می‌دانند، اما هیچ‌کس به زیرکی و باهوشی قوام‌السلطنه در صحنه سیاست داخلی و بین‌المللی معترف نیست؛ بالاخره همواره ایران و ایرانی مردان بزرگی داشته که با عقل و خرد توانسته‌اند گوی سیاست را در بزنگاه‌های خطرناک هدایت کرده و به سرمنزل مقصود بنشانند. هدف در این یاداشت، تعریف و تمجید یا وقایع‌نگاری تاریخی نیست، فقط یادآوری این موضوع است که رئالیسم سیاسی ایجاب می‌کند برای تأمین منافع ملی پیوسته یک خط و حرکت همواره دنبال نشود.

به‌تازگی اسنادی از طرف شورای امنیت ملی آمریکا از حالت طبقه‌بندی محرمانه خارج شده و باز‌نشر پیدا کرده است که توجه هر ایرانی را به خود جلب می‌کند. گفت‌وگویی میان جورج بوش پسر و ولادیمیر پوتین از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ است که در این گفت‌وگو علاوه بر زیر پا گذاشتن آداب دپیلماسی سخنوری از طرف پوتین درباره ایران، چنین برداشت می‌شود که پرزیدنت پوتین نه‌تنها ایران را متحد خود نمی‌داند، حتی به‌نوعی درصدد است با رفتارهای گول‌زننده خود، هم ایران را از غرب دور کند و هم آن را کنترل و مهار کند؛ بنابراین ایران را ابزار می‌داند، نه متحد خود. هرچند برای روس‌ها نمی‌تواند دردسرساز شود، اما کارتی قوی است که می‌توان در زمان مناسب با دادن امتیازش به آمریکا و متحدانش از آنان امتیاز گرفت. البته این درست است که در سیاست حرف اول را منافع ملی می‌زند، ولی این سؤال مطرح است که سیاست‌مداران ما در چه زمانی باید توجه کنند که در شطرنج‌بازی روسیه و آمریکا، به‌راحتی می‌توان ایران را فدا کرد؟ آیا پختگی سیاسی ما به اندازه‌ای نرسیده تا موازنه‌ای متعادل بین جهان ایجاد کنیم؟

اینکه سیاست‌مدار پخته‌ای مانند دکتر ظریف می‌گوید یکی از عوامل اساسی برهم‌خوردن برجام، کارشکنی روسیه بوده است، جدی گرفته نمی‌شود و حتی تذکر می‌گیرد که روابط ما و روسیه در سطح استراتژیک است و نباید این صحبت‌ها مستمسک شود و روابط ما را خراب کند. ایران برای روسیه بهای سنگینی پرداخت کرده است؛ جنگ روسیه و اوکراین ناترازی و اصطکاک بزرگی برای ایران ایجاد کرد، جامعه جهانی به‌ویژه اتحادیه اروپا از این بازی خطرناک تا توانستند ایران را مقصر دانستند. اجرای اسنپ‌بک در راستای تنبّه ایران در ماجرای اوکراین بود. ما به‌درستی می‌دانیم روسیه اول از هر چیزی همسایه ماست، دوم کشور قدرتمندی است و سوم ما سال‌های درازی است که با هم رابطه دوستانه داریم. تمام این موارد درست است، اما آیا یک توازن قوا یا برگشت به موازنه مثبت در سیاست خارجه اکنون و در زمان حال لازم و ضروری نیست؟ موازنه مثبت در سیاست خارجی به معنی دادن امتیاز به قدرت‌های بزرگ نیست؛ پی‌گرفتن گفتمان و کنشی در روابط خارجی است که تأثیر مستقیم بر نظام بین‌الملل ایجاد کند تا سیستم بین‌المللی رفتاری مبتنی بر اصول دیپلماسی جهانی با کشور را در پیش بگیرد. روسیه با ما اتحاد مقدس نمی‌بندد. اگر جنگی علیه ما رخ دهد، نه‌تنها به ما کمک نمی‌کند، حتی دریغ دارد از ارسال تجهیزات و ادوات لازم؛ چنان‌که خود پوتین در این اسناد اشاره‌شده می‌گوید آنان نباید غنی‌سازی داخلی داشته باشند. ما با آنان قرارداد اس-۳۰۰ را بسته‌ایم ولی به ما نداده‌اند. روسیه منافع خود را بسیار فراتر از ایران ترسیم کرده است، پس در دایره‌ای بسته فکر نکنیم که متحد استراتژیک در شمال کشور داریم.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.