صفهای سبز، وجدانهای خاکستری آیندهای به نام طبیعت
سالهاست که صفهای سبز در عکسها، گزارشها و بروشورهای تبلیغاتی پررنگتر از واقعیت میشوند؛ اما همزمان، وجدان جمعی ما در برابر طبیعت، آرامآرام به رنگ خاکستری درمیآید. تخریب محیط زیست در ایران، دیگر یک بحران پنهان یا مسئلهای تخصصی نیست؛ نشانههای آن در هوا، آب، خاک و سبک زندگی روزمره ما ملموس است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
سمانه ناظریان - پژوهشگر و مدرس دانشگاه
سالهاست که صفهای سبز در عکسها، گزارشها و بروشورهای تبلیغاتی پررنگتر از واقعیت میشوند؛ اما همزمان، وجدان جمعی ما در برابر طبیعت، آرامآرام به رنگ خاکستری درمیآید. تخریب محیط زیست در ایران، دیگر یک بحران پنهان یا مسئلهای تخصصی نیست؛ نشانههای آن در هوا، آب، خاک و سبک زندگی روزمره ما ملموس است.
در دهههای گذشته، جنگلها، کوهها و سواحل شمال کشور نهتنها ذخایر طبیعی، بلکه بخشی از حافظه فرهنگی و زیستی ما بودهاند. اما امروز توسعهای شتابزده و اغلب فاقد پیوستهای اخلاقی و محیطزیستی، این سرمایههای بیننسلی را به کالایی مصرفی تبدیل کرده است؛ کالایی برای لذت کوتاهمدت امروز، به بهای محرومیت فردا. هوای پاک، به تعبیر ویلیام گلاسر، روانشناس و نظریهپرداز آمریکایی، یکی از بنیادیترین نیازهای انسان است؛ نیازی که بدون آن، امنیت روانی، سلامت جسم و حتی احساس تعلق اجتماعی فرومیریزد. با این حال، در تصمیمهای کلان و خرد، بارها این حق بدیهی نادیده گرفته شده است؛ از تغییر کاربری بیرویه اراضی طبیعی گرفته تا ساختوسازهایی که تنها بخش کوچکی از سال استفاده میشوند. مارگارت مید، مردمشناس برجسته آمریکایی که با مطالعات میانفرهنگی خود درباره رشد و آموزش انسانها شناخته شده است، نشانه آغاز تمدن را درمان یک استخوان شکسته میدانست؛ لحظهای که انسان مسئولیت رنج دیگری را میپذیرد. اگر این تعریف را بپذیریم، پرسش تلخ این است: آیا ما در برابر رنج طبیعت و نسلهای آینده، هنوز متمدنانه رفتار میکنیم؟
مسئله محیط زیست، صرفا مسئله درخت و خاک نیست؛ مسئله حکمرانی، اخلاق و انتخاب است. هر جادهای که بدون ارزیابی ظرفیت اکولوژیک کشیده میشود، هر ویلایی که جای جنگل مینشیند و هر سکوتی که در برابر تخریب اختیار میشود، تصمیمی است که پیامدهای آن سالها بعد آشکار خواهد شد. اما هشدار، اگر به راهکار ختم نشود، به یأس میانجامد. تجربه جهانی نشان میدهد که میتوان میان بهرهمندی انسان و حفظ طبیعت، تعادلی عقلانی برقرار کرد؛ به شرط آنکه توسعه، هوشمند و مسئولانه طراحی شود.
راهکارهای عملی و فوریتی شامل حرکت به سوی اقامتگاههای جمعی به جای ویلاسازی پراکنده است، به طوری که مجتمعهای هتل یا اقامتگاههای خانوادگی در تمام طول سال بهرهبرداری شوند و با مدلهای اقتصادی مناسب، امکان استفاده طیف وسیعتری از خانوادهها فراهم شود؛ این اقدام نهتنها فشار بر جنگلها و زمین را کاهش میدهد، بلکه حفظ طبیعت را تسهیل میکند. همچنین، توسعه گردشگری پایدار با مشارکت جوامع محلی، ایجاد مسیرهای طبیعتگردی کنترلشده و کمپهای استاندارد، میتواند منبع درآمد پایدار برای ساکنان فراهم کند، بدون آنکه تخریب محیط زیست را افزایش دهد. تشویق به تغییر کاربری قانونی و پایدار نیز ضروری است؛ صدور مجوز صرفا برای هتلها و کمپهای استاندارد، جلوگیری از تغییر کاربری غیرمجاز جنگلها و وضع مالیات یا جریمه برای زمینهای کماستفاده یا غیرقانونی، ازجمله اقداماتی است که اجرای آنها اثرگذاری طولانیمدت دارد. علاوهبراین جبران وضعیت موجود، از طریق بازخرید یا اصلاح پروژههای ویلایی تکخانواری و تبدیل آنها به اقامتگاههای جمعی یا فضای سبز، و همچنین تشویق به کاشت درخت و احیای پوشش گیاهی در اطراف اقامتگاهها، میتواند تعادل ازدسترفته را بازگرداند. این پیشنهادها نه آرمانیاند و نه دور از دسترس؛ تحقق آنها بیش از هر چیز، نیازمند اراده سیاستگذار و شجاعت تصمیمگیری برای ترجیح منافع بلندمدت عمومی بر سودهای کوتاهمدت فردی است. امروز، بیش از هر زمان دیگر، به بازتعریف مفهوم پیشرفت نیاز داریم؛ پیشرفتی که در آن، صفهای سبز تنها در قاب تصویر نمانند و وجدانهای خاکستری دوباره به رنگ مسئولیت و همدلی بازگردند. آیندهای که نام طبیعت را یدک میکشد، تنها زمانی محقق میشود که بپذیریم هر تصمیم امروز ما، نفس فردای فرزندانمان را شکل میدهد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.