|

گفت‌وگو با جاسم غضبانپور، عكاس

این عكس‌ها با هم بازی می‌كنند

رضا آشفته: این روزها گالری راه ابریشم در خیابان لواسانی، نمایشگاه عكسی تحت عنوان زندگی و دیگر هیچ- پشت صحنه، با محوریت عباس كیارستمی برگزار کرده كه عكاسی آن با جاسم غضبان‌پور است. این عکاس همین روزها كتابی نیز به این نام منتشر خواهد كرد. غضبان‌پور از سال ۱۳۵۵ کار خود را با عکاسی مستند اجتماعی شروع و از همان ابتدا تلاش در ثبت اوضاع و احوال مردم زادگاهش- خرمشهر- کرد. او فعالیت خود را با عکاسی از وقایع انقلاب اسلامی ادامه داد. بعدها با شروع حمله عراق به ایران عکاسی از جنگ را آغاز کرد و تا پایان جنگ به عنوان عکاس در جبهه‌ها فعالانه حاضر بود. او عكاسی دو فیلم زندگی و دیگر هیچ (1370) و درخت گلابی، كار داریوش مهرجویی (1376) را در كارنامه‌اش ثبت كرده است.

نمایشگاه اخیرتان درباره چه موضوعی است؟
نمایشگاه درواقع مربوط به سال 70 و یک سال پس از زلزله رودبار و رستم‌آباد است كه ما در منطقه گیلان همراه آقای كیارستمی برای عکاسی فیلم زندگی و دیگر هیچ بودیم. درواقع این عكس‌ها پشت صحنه هستند و از آنجا كه خودم عكاس مستند اجتماعی هستم، با چنین نگاهی این عكس‌ها را گرفته‌ام. الان هم به دو صورت نمایشگاه و كتاب بخشی از این عكس‌ها ارائه شده كه نوع ارائه و چیدمان هم نسبت به نمایشگاه‌های دیگر عكس بسیار متفاوت است. طور دیگری به اصل ماجرای فیلم نگاه شده است.
درباره این تفاوت بیشتر می‌گویید كه برایمان روشن‌تر باشد؟
عكاسی به صورت آنالوگ و با نگاتیو بوده است. هر عكس متشكل از چند فریم است كه هركدام قبل و بعدی دارد و شما تكه‌ای از هركس را در فریم‌های قبل و بعدش نیز خواهید دید؛ یعنی هر عكس از گذشته شروع می‌شود و به آینده‌ای كه باید خودمان حدس بزنیم، وصل می‌شود. در كتاب 70 قطعه عكس و در نمایشگاه 25 قطعه با محوریت عباس كیارستمی آمده است.
نوع نگاه متفاوتتان چگونه است؟
مجموعه عكس‌ها سیاه و سفید است و بر اساس فیلم كه مستند اجتماعی است، عكس‌ها هم از چنین روالی برخوردارند و در آن هیچ چیزی را حذف نكرده‌ام. درواقع این قاب‌ها دارند با هم بازی می‌كنند و ما را در مواجهه با خود به درك بهتری می‌رسانند.
چرا این نمایشگاه را پیش از اینها در دسترس نگذاشته‌اید؟
من آن‌قدر عكاسی می‌كنم كه وقت نمی‌كنم برای هر موضوعی نمایشگاه برگزار كنم. حتی فكر می‌كنم تا پایان عمرم نتوانم برای همه عكس‌هایم نمایشگاه برگزار كنم. این هم به بهانه نابهنگام‌بودن مرگ كیارستمی است كه ما حدود دوماه‌ونیم در كنارش همكاری كردیم و حالا مناسبت پیدا كردیم تا بهانه زودهنگام‌بودن فوتش نمایشگاهی برگزار و كتابی منتشر كنیم. الان در وادی عكاسی مستند اجتماعی كمتر نمایشگاه این‌چنینی برگزار می‌شود چون بیشتر عكاس‌ها دوست دارند نمایشگاه عكس‌های فیگوراتیو، یا آبستره یا كاتالوگی برگزار كنند. نمی‌دانم چرا به این نوع عكاسی بی‌توجهی می‌شود اما برای من كه عكاس مستند اجتماعی هستم، شوخی نیست و بخشی از وجودم است و به دنبال ارائه این نوع عكاسی هستم.
كتاب در چه مرحله‌ای است و چه نام گرفته؟
كتاب در حال چاپ است و به‌زودی توزیع خواهد شد. در ابتدا فكر می‌كردیم هم‌زمان با افتتاح نمایشگاه می‌توانیم كتاب را نیز ارائه كنیم كه اسمش نیز، زندگی و دیگر هیچ- پشت صحنه، است. جزئی از آنچه هست مربوط به پشت صحنه فیلم است و در قطع خشتی با 95 درصد عكس‌های سیاه و سفید در انتشارات تیس چاپ و منتشر خواهد شد.
هدف از ارائه این عكس‌ها درحال‌حاضر چیست؟
اول اینكه امیدوارم تأثیری بر فضای عكاسی بگذارد و حداقل اینكه بر عكاسی مستند اجتماعی تأثیرگذار باشد. دوم اینكه یادی از یك هنرمند بزرگ ایرانی شود كه به قول خیلی‌ها، همین یك دانه است! همه انسان‌ها یك دانه هستند و مشابه ندارند اما این یکی خاص‌تر بود.
با توجه به همكاری دوماهه با عباس كیارستمی از او چه تصویری در ذهن دارید؟
اصولا هنرمندها، همه پیچیده هستند و به نظرم كیارستمی هم شبیه به همه آنها بود و از پیچیدگی خاص خودش برخوردار بود. او مدام در حال كاركردن بود و کل كار در ذهنش بود، كیارستمی شیوه خاص خودش را داشت كه كاملا منحصربه‌فرد بود، او را نمی‌شود با هیچ‌كس دیگر مقایسه كرد.
از روزهای فیلم‌برداری «زندگی و دیگر هیچ» بگویید؛ چگونه برای این كار انتخاب شدید؟
در غروب روز زلزله، من برای عكاسی به مناطق زلزله‌زده گیلان رفته بودم و بعدها با سردبیر مجله عكس، مرحوم منزه، هماهنگ كردم كه یك ویژه‌نامه به نام زلزله رودبار منتشر كنم كه 10 ماه بعد موقعی كه كیارستمی می‌خواست این فیلم را بسازد، بعد از دیدن این مجله از دفترش با من تماس گرفتند كه برای همكاری در كنارشان قرار بگیرم تا لوكیشن‌ها را انتخاب كنیم و عكس‌های بیشتری از آنجا بگیرم. بعد همراه گروه فیلم‌برداری شدم و با دو دوربین عكس می‌گرفتم. یكی با بدنه رنگی كه عكس‌های خود فیلم زندگی و دیگر هیچ بود كه برای تبلیغات و شناسنامه‌اش استفاده شود كه همان موقع نیز تحویل كیارستمی شد اما بدنه دوم سیاه و سفید بود كه همین عكس‌های پشت صحنه است.

رضا آشفته: این روزها گالری راه ابریشم در خیابان لواسانی، نمایشگاه عكسی تحت عنوان زندگی و دیگر هیچ- پشت صحنه، با محوریت عباس كیارستمی برگزار کرده كه عكاسی آن با جاسم غضبان‌پور است. این عکاس همین روزها كتابی نیز به این نام منتشر خواهد كرد. غضبان‌پور از سال ۱۳۵۵ کار خود را با عکاسی مستند اجتماعی شروع و از همان ابتدا تلاش در ثبت اوضاع و احوال مردم زادگاهش- خرمشهر- کرد. او فعالیت خود را با عکاسی از وقایع انقلاب اسلامی ادامه داد. بعدها با شروع حمله عراق به ایران عکاسی از جنگ را آغاز کرد و تا پایان جنگ به عنوان عکاس در جبهه‌ها فعالانه حاضر بود. او عكاسی دو فیلم زندگی و دیگر هیچ (1370) و درخت گلابی، كار داریوش مهرجویی (1376) را در كارنامه‌اش ثبت كرده است.

نمایشگاه اخیرتان درباره چه موضوعی است؟
نمایشگاه درواقع مربوط به سال 70 و یک سال پس از زلزله رودبار و رستم‌آباد است كه ما در منطقه گیلان همراه آقای كیارستمی برای عکاسی فیلم زندگی و دیگر هیچ بودیم. درواقع این عكس‌ها پشت صحنه هستند و از آنجا كه خودم عكاس مستند اجتماعی هستم، با چنین نگاهی این عكس‌ها را گرفته‌ام. الان هم به دو صورت نمایشگاه و كتاب بخشی از این عكس‌ها ارائه شده كه نوع ارائه و چیدمان هم نسبت به نمایشگاه‌های دیگر عكس بسیار متفاوت است. طور دیگری به اصل ماجرای فیلم نگاه شده است.
درباره این تفاوت بیشتر می‌گویید كه برایمان روشن‌تر باشد؟
عكاسی به صورت آنالوگ و با نگاتیو بوده است. هر عكس متشكل از چند فریم است كه هركدام قبل و بعدی دارد و شما تكه‌ای از هركس را در فریم‌های قبل و بعدش نیز خواهید دید؛ یعنی هر عكس از گذشته شروع می‌شود و به آینده‌ای كه باید خودمان حدس بزنیم، وصل می‌شود. در كتاب 70 قطعه عكس و در نمایشگاه 25 قطعه با محوریت عباس كیارستمی آمده است.
نوع نگاه متفاوتتان چگونه است؟
مجموعه عكس‌ها سیاه و سفید است و بر اساس فیلم كه مستند اجتماعی است، عكس‌ها هم از چنین روالی برخوردارند و در آن هیچ چیزی را حذف نكرده‌ام. درواقع این قاب‌ها دارند با هم بازی می‌كنند و ما را در مواجهه با خود به درك بهتری می‌رسانند.
چرا این نمایشگاه را پیش از اینها در دسترس نگذاشته‌اید؟
من آن‌قدر عكاسی می‌كنم كه وقت نمی‌كنم برای هر موضوعی نمایشگاه برگزار كنم. حتی فكر می‌كنم تا پایان عمرم نتوانم برای همه عكس‌هایم نمایشگاه برگزار كنم. این هم به بهانه نابهنگام‌بودن مرگ كیارستمی است كه ما حدود دوماه‌ونیم در كنارش همكاری كردیم و حالا مناسبت پیدا كردیم تا بهانه زودهنگام‌بودن فوتش نمایشگاهی برگزار و كتابی منتشر كنیم. الان در وادی عكاسی مستند اجتماعی كمتر نمایشگاه این‌چنینی برگزار می‌شود چون بیشتر عكاس‌ها دوست دارند نمایشگاه عكس‌های فیگوراتیو، یا آبستره یا كاتالوگی برگزار كنند. نمی‌دانم چرا به این نوع عكاسی بی‌توجهی می‌شود اما برای من كه عكاس مستند اجتماعی هستم، شوخی نیست و بخشی از وجودم است و به دنبال ارائه این نوع عكاسی هستم.
كتاب در چه مرحله‌ای است و چه نام گرفته؟
كتاب در حال چاپ است و به‌زودی توزیع خواهد شد. در ابتدا فكر می‌كردیم هم‌زمان با افتتاح نمایشگاه می‌توانیم كتاب را نیز ارائه كنیم كه اسمش نیز، زندگی و دیگر هیچ- پشت صحنه، است. جزئی از آنچه هست مربوط به پشت صحنه فیلم است و در قطع خشتی با 95 درصد عكس‌های سیاه و سفید در انتشارات تیس چاپ و منتشر خواهد شد.
هدف از ارائه این عكس‌ها درحال‌حاضر چیست؟
اول اینكه امیدوارم تأثیری بر فضای عكاسی بگذارد و حداقل اینكه بر عكاسی مستند اجتماعی تأثیرگذار باشد. دوم اینكه یادی از یك هنرمند بزرگ ایرانی شود كه به قول خیلی‌ها، همین یك دانه است! همه انسان‌ها یك دانه هستند و مشابه ندارند اما این یکی خاص‌تر بود.
با توجه به همكاری دوماهه با عباس كیارستمی از او چه تصویری در ذهن دارید؟
اصولا هنرمندها، همه پیچیده هستند و به نظرم كیارستمی هم شبیه به همه آنها بود و از پیچیدگی خاص خودش برخوردار بود. او مدام در حال كاركردن بود و کل كار در ذهنش بود، كیارستمی شیوه خاص خودش را داشت كه كاملا منحصربه‌فرد بود، او را نمی‌شود با هیچ‌كس دیگر مقایسه كرد.
از روزهای فیلم‌برداری «زندگی و دیگر هیچ» بگویید؛ چگونه برای این كار انتخاب شدید؟
در غروب روز زلزله، من برای عكاسی به مناطق زلزله‌زده گیلان رفته بودم و بعدها با سردبیر مجله عكس، مرحوم منزه، هماهنگ كردم كه یك ویژه‌نامه به نام زلزله رودبار منتشر كنم كه 10 ماه بعد موقعی كه كیارستمی می‌خواست این فیلم را بسازد، بعد از دیدن این مجله از دفترش با من تماس گرفتند كه برای همكاری در كنارشان قرار بگیرم تا لوكیشن‌ها را انتخاب كنیم و عكس‌های بیشتری از آنجا بگیرم. بعد همراه گروه فیلم‌برداری شدم و با دو دوربین عكس می‌گرفتم. یكی با بدنه رنگی كه عكس‌های خود فیلم زندگی و دیگر هیچ بود كه برای تبلیغات و شناسنامه‌اش استفاده شود كه همان موقع نیز تحویل كیارستمی شد اما بدنه دوم سیاه و سفید بود كه همین عكس‌های پشت صحنه است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها