|

شبح تاریخ

ایران با وضعیتی استثنائی روبه‌رو است، اما به‌ ندرت کسی این وضعیت را جدی می‌گیرد. این وضعیت چیزی نیست جز تغییرات عمیقی که در راه است. به یک معنا ایران در شرف رخدادهای تاریخی تکینی است.

احمد غلامی نویسنده و روزنامه‌نگار

ایران با وضعیتی استثنائی روبه‌رو است، اما به‌ ندرت کسی این وضعیت را جدی می‌گیرد. این وضعیت چیزی نیست جز تغییرات عمیقی که در راه است. به یک معنا ایران در شرف رخدادهای تاریخی تکینی است. تغییراتی که می‌بایستی در زمان و مکان مناسب خود رخ می‌داده که نداده است و اکنون چونان آب پشت سد تاریخ در حال انتظار است و دنبال مفری است تا سرازیر شود و در مسیر خود هر آنچه را که سست و ناپایدار است با خود ببرد. انگار «روح تاریخ» در صیرورت تاریخی‌اش به لحظه موعود نزدیک شده است‌.

این تاریخ خودمختاری که حاصل رویدادهای کوچک و بزرگ است، در جامعه ایران در سالیان سال به وقوع پیوسته یا برای تحقق آن مانع‌تراشی شده است. این تاریخ در سطح کلان است که در رویدادهای غیرقابل پیش‌بینی آدم‌های ویژه خود را خلق می‌کند و در بزنگاه‌های تاریخی او را بر‌می‌کشد. وقتی از روح تاریخ حرف می‌زنیم، از تکه‌تکه‌هایی سخن می‌گوییم که تبعات ناخواسته این رویدادهاست که بر تبعات خواسته‌ای که بر اهداف جزئی استوار بوده، غلبه کرده است.

اگر به عقب بازگردیم، با رخدادهایی مواجه هستیم که در تاریخ معطل مانده، رمزگشایی نشده و اینک به امروز ما راه یافته و مترصد جرقه‌ای است که شعله‌ور شود. رخدادهایی از جنس متفاوت: سقوط هواپیمای اوکراینی، سقوط هلیکوپتر رئیس‌ دولت سیزدهم و چندین جریان متفاوت که همچنان بی‌پاسخ مانده‌اند. به باور هگل روح تاریخ همان حرکت و نیروی درونی تاریخ است که انسان‌ها را از یک مرحله ناآگاهی به سوی آگاهی، آزادی و تحقق آن در جامعه هدایت می‌کند. در سطح کلان جامعه ایران مستعد چنین رخدادی است. اما مردم ایران با اینکه خواسته و ناخواسته عامل این روح تاریخی بوده‌اند، چنان نسبت به آن ‌بی‌اعتنا هستند که گویا هیچ فاعلیتی در تکوین این سیر تاریخی نداشته‌اند و به انتظار نشسته‌اند تا شبح تاریخ خود بر همه چیز سیطره یابد. با اینکه هگل به نقش فرد در تاریخ چندان اعتنایی ندارد، اما باور دارد که «حق مطلق روح جهان از همه حق‌های جزئی فراتر می‌رود؛ و در حرکتی که کل جهان را در بر می‌گیرد، افراد تنها ابزارهایی در خدمت کل هستند». آیا مردم ایران به این چشم‌انداز تاریخی بی‌اعتنا هستند و سرگرم کار و بار خویش و غرق در زندگی روزمره‌اند؟

شاید انتقادهای کارل لویت به تاریخی‌گری هگل، وضعیت کنونی مردم ایران را بهتر ترسیم کند. کارل لویت در برابر کل‌نگری روح مطلق هگلی باور دارد: «رخدادهای هر روز به‌ تنهایی، یعنی تاریخ هر روز، در مقیاس خُرد چیزی از تاریخ جهان در مقیاس کلان را به ما نشان می‌دهند؛ زمان ما به‌ویژه می‌تواند به خود ببالد که روزانه تاریخ جهانی را در مقیاس کلان تجربه می‌کند. اما افزون بر تاریخ جهان در مقام یک کل، تاریخی که بدون توجه از کنارمان می‌گذرد، گونه‌ای رخداد دیگر نیز وجود دارد، رخدادی که کمتر توجه‌مان را جلب می‌کند، با این‌همه همان‌قدر واقعی است: رخدادهای ساده‌ای که در زندگی روزمره انسان اتفاق می‌افتند و رخدادهای یکنواختی که در جهان طبیعت وجود دارند». از این‌رو کارل لویت در تقابل آشکار با این اندیشه هگلی که بر رخداد غیرشخصی، انتزاعی و بزرگ تاریخی تأکید دارد، بر جنبه انسانی و طبیعی اتفاقات تاریخی پا می‌فشارد. اگر از منظر هگل، ما با روح تاریخ جهان روبه‌رو هستیم، کارل لویت با تأکید بر زندگی روزمره، از مضمونی نزدیک به «شبح تاریخ» سخن می‌گوید.

*‌ برای نوشتن این یادداشت از کتاب «کارل لویت: کاوشی نقادانه در باب تاریخی‌گری» نوشته برتولد ریسترر، ترجمه زانیار ابراهیمی، استفاده شده است.

 

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.